چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
شمس العماره,نماد تاریخ در تهران
روزی ناصرالدین شاه به دوستعلی خان معیر الممالک (نظام الدوله) گفت:«کاخی بلند میخواهم که از بالای آن دورنمای شهر و مناظر اطراف تهران نمایان باشد.»
معیر الممالک بی درنگ دست به کار شده، پیریزی «شمسالعماره» و«تکیه دولت» را در کنار آن توسط معماران زبردست ایرانی آغاز کرد.بنای شمسالعماره دو ساله به پایان رسید و مخارج آن کلاً با اثاثیه، فرش و...به چهل هزار تومان بالغ شد.در سال ۱۲۸۴ به مناسبت اتمام این بنای عظیم، روزی را جشن گرفتند و شاه در مراسم افتتاح آن حضور یافت.
حاج میرزا حسین خان سپهسالار نیز در مراسم افتتاح در رکاب شاه حاضرشد.شعرا با مدیحههای آبدار به شاه تهنیت گفتند و شاه پس از بازدید از قسمتهای مختلف این بنای عظیم و تحسین بسیار روبه معیرالممالک کرده، گفت:«به راستی که بنایی عالی و مجلل است ولی باید برای دولت گران تمام شده باشد.» معیر گفت:«شاید برای من گران تمام شده باشد ولی این بنا را با هر چه درآن هست تقدیم حضور همایونی میکنم .» آنگاه طوماری را که مخارج بنا در آن نوشته شده بود به دست شاه داد.شاه از ملاحظه این احوال تغییر قیافه داده، نگاهی به سپهسالار و حاضران انداخت و به قصر خود بازگشت.
بدین ترتیب نقشه دشمنان معیرالممالک نقش برآب شد.اعتماد السلطنه ده سال پس از افتتاح این بنا، در وصف شمسالعماره در«روزنامه ایران» که یک روزنامه دولتی بود، مینویسد:«...دیگر کوچه و خیابان شمسالعماره است که بهترین بناها و بهترین کوچههای تهران است.این کوچه یک دروازه از آخر باغ و عمارت بادگیر و شمسالعماره دارد که شاه اغلب از این در سوار شده وبه تفرج میروند.طول این کوچه هزار و پانصد ذرع میشود و عرضش ۲۰ الی ۳۰ ذرع است.طرفین کوچه درختهای میوه دار، چنار وغیره کاشتهاند، وسط کوچه محل عبور کالسکه و سوار، و جنبین(دوطرف) محل عبور پیاده است.چراغهای چودنی (چدنی) در طرفین نصب است که همه شب روشن است و صبح و عصر محل گردشگاه عامه است، از هر طبقه مردم درآنجا الی سه ساعت از شب رفته مشغول گردش هستند.طرف راست کوچه، دکاکین و خانههای مردم و طرف چپ دیوار «قلعه ارگ» است و در آخر منتهی میشود به سردر و در مدرسه مبارکه دارالفنون، تحتانی این عمارت دواخانهای است مشتمل بر هر قسم و هر جور دواهای ایرانی و فرنگی و دواسازیهای معتبر در اینجا حاضر هستند.». روزنامه شرف (شماره ۶۸ سال ۱۳۰۶) ۲۲ سال پس از اتمام این بنای با عظمت در گزارشی مینویسد:«عمارت مبارکه رفیع البنای شمسالعماره...مستغنی از ذکر و وصف است.خیابان مُشجَّر طولانی با صفایی، در پای این عمارت واقع، و موسوم به خیابان ناصری است که از جنوب به شمال ممتد میشود و به امر دولت روز افزون احداث و بنا شده و اکنون از خیابانهای ممتاز و بلکه تفرجگاههای عمومیشهر دارالخلافه است.دری که در پای شمسالعماره واقع و از باغ و عمارت خاصه سلطنتی مفتوح به این خیابان است، اگر چه سابقاً از ابواب معتبره عالیه عمارت سلطنتی شمرده میشد ولی سردری که در خورجلوس شاهانه باشد، نداشت.
سه چهار سال قبل بر حسب اراده و اشاره اعلیحضرت و اهتمام و توجه مخصوص امینالسلطان وزیر اعظم، سردری بسیار عالی و تالاری مزین به لطایف آینه کاری و ظرایف مقرنس و گچبری رو به مشرق بنا کردند، که همه روزه هنگام طلوع آفتاب تالار مزبور چنان مشعشع و درخشان میشود که دیده بیننده را خیره میسازد و همه وقت به انواع مبل و اسباب گرانبها، آراسته و مرتب است و نیز حسبالامر همایون، میدان بسیار وسیعی در جلو این سردر بنا کردند که اطراف آن حجرات (حجرههای) بسیار خوب برای ارباب حرف (حرفهها) و صنایع مستظرفه (هنرهای زیبا) وجود دارد و وسط میدان حوض بزرگی دارد که همه وقت به قدر یک سنگ».
● شایعات پیرامون این بنای تاریخی
در تهران قدیم در مورد شمسالعماره شایعاتی وجود داشت که هنوز هم پس از گذشت یک قرن، سینه به سینه نقل میشود.جعفر شهری در این مورد مینویسد:کلاه فرنگی (سقف اتاقکی که ساعت شهر در آن جاساز شده است)،یا ساعت شمسالعماره که همیشه بیرقی(پرچمی) بر فراز آن میجنبید، دارای عجایبی بود که تهرانیها، از آن حرف میزدند:
- اول: در زوال حکومت محمد علی شاه، روزی کلاغها بر بیرق حمله ور میشوند و با منقارشان آن را ریزریز میکنند.دو روز بعد محمد علی شاه میگریزد و سلطنت تغییر میکند.
- دوم: ساعت بزرگ دو طرفهای که بربالای شمسالعماره نصب شده بود درباره صدای زنگ این ساعت میگفتند اول صدایی داشت که افراد در چهار فرسخی (۲۴ کیلومتر) آن، صدایش را به وضوح میشنیدند.بر اثر شکایت مکرر اهالی، صدای ساعت را کم کردند(اگر چه این موضوع در حد اغراق و مبالغه به نظر میرسید، اما آنچه مقرون به حقیقت بود این است که صدای ساعت تا اقصی نقاط شهر میرسید).ساعت ساز این ساعت، (که سالهاست از کار افتاده) میرزا علیاکبر خان بود که آن را کوک و تعمیر میکرد.
- سوم؛ دو جغد نر و ماده بودند که در محفظه این ساعت لانه داشتند و شایع بود که هر بار ظاهر شوند، سلطنت تغییر میکند. میگفتند در موقع کشته شدن ناصرالدین شاه، سه روز از لانه بیرون آمده بودند که روز سوم شاه تیر میخورد. آنچه بعدا این شایعه هارا بر سر زبانها انداخت، بیرون آمدن و ظاهر شدن این دو جغد در شهریورماه ۱۳۲۰ بودکه متفقین به ایران حمله کردند و قحطی، کشتار و نا امنی همه جا را گرفت.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست