دوشنبه, ۲۸ خرداد, ۱۴۰۳ / 17 June, 2024
مجله ویستا

در باب مفهوم تجمل


در باب مفهوم تجمل

«اگر تجمل را آنچه تعریف کنیم که به صورت فوری برای ادامه حیات بشر ضروری نیست، آنگاه دیگر هیچ چیز جز تجمل در این دنیا باقی نمی‌ماند، حتی اگر به دوره انسان‌های اولیه بازگردیم که …

«اگر تجمل را آنچه تعریف کنیم که به صورت فوری برای ادامه حیات بشر ضروری نیست، آنگاه دیگر هیچ چیز جز تجمل در این دنیا باقی نمی‌ماند، حتی اگر به دوره انسان‌های اولیه بازگردیم که بر کسی پوشیده نیست از آن زمان هرچه اتفاق افتاده حرکت به جلو بوده است.

هر اقدامی که انسان اولیه در زمینه مهیاسازی طعام، یا سازماندهی آشیانه، یا سایر امور از این دست، انجام داده عملی است فراتر از آنچه که برای حفظ حیاتش لازم بوده، لذا قطعا همگان توافق دارند که تعریف فوق تعریفی است بس سختگیرانه؛ اما متاسفانه ترس من از آن است که اگر قدمی از این سختگیری عقب‌نشینی کنیم، دیگر مشخص نباشد که کجا باید توقف نمود.

هنگامی که مردم می‌گویند تنها خواهان مطبوع بودن و پاکیزگی خود هستند به هیچ‌وجه مشخص نیست که دقیقا منظورشان چیست، اگر مراد آنها از این واژگان معنای اصیل زبانی شان می‌بود، آنگاه می‌شد با هزینه‌ای بسیار اندک و به سادگی خواسته‌هایشان را تامین کرد، اما این دو صفت به ظاهر کوچک بیش از آنکه در تصور آید فراگیرند، به خصوص اگر از زبان برخی بانوان جاری شوند، زیرا در آن صورت دیگر هیچ‌کس قادر به تعیین حد و مرزشان نیست.

راحتی‌های زندگی نیز به همین ترتیب به قدری مختلف و گسترده‌اند که کسی نمی‌تواند بگوید منظور مردم از آنها چیست، مگر آنکه از چگونگی زندگی فرد گوینده آگاهی کافی داشته باشد. همچنین‌اند واژه‌های سادگی و آسایش؛ من هیچ‌گاه معنای آنها را در نمی‌یابم مگر آنکه با خلقیات افرادی که به کارشان می‌برند آشنایی داشته باشم.

مردم ممکن است با یکدیگر به کلیسا بروند و تا آنجا که در توانشان هست با یکدیگر یکدل شوند، اما از نظر من حتی هنگامی که برای معاش روزمره دست به دعا بر می‌دارند، در نجواهای اسقف درخواست‌هایی هست که در تضرع خادم نیست.

با آنچه تا اینجا بیان داشته‌ام، مشخص نموده‌ام که به محض انحراف از تعریف تجمل، به عنوان آنچه وجودش ضرورت فوری برای ادامه حیات انسان ندارد، دیگر چیزی تحت عنوان تجمل در این جهان باقی نمی‌ماند، زیرا اگر نیازهای انسان بی‌حد و مرزند، آنگاه چیزی که باید برآوردکننده آنها باشد نیز حد و مرزی نمی‌شناسد.

آنچه برای برخی غیرضرور است، برای برخی دیگر ضرورتی است اجتناب‌ناپذیر. حتی اگر شی‌ای به قدری خارق‌العاده باشد که تولیدش از عهده هیچ مهارت بشری برنیاید، اما پادشاهان شخص نیرومند دیگری وجود آن را مایه راحتی خود بداند، آن شی از منظر او جزو ضروریات زندگی است، حال آنکه برای دیگری نباشد.»

برگرفته از «حکایت زنبوران عسل»، اثر برنارد ماندویل.

مجید روئین پرویزی