دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

شهروند جهان بدون مرز


شهروند جهان بدون مرز

دیپلماسی علمی برای قرن بیست و یکم

توماس فریدمن با اعلان این که حالا «جهان مسطح است»، توجهات زیادی را به خود جلب کرد. منظور وی این بود که انقلاب اینترنت و جهانی‌شدن، همه مردم جهان را در موقعیت اقتصادی برابری قرار داده است؛ این یک پیام تسلی بخش است، اما به‌رغم افزایش فوق‌العاده در توانایی ارتباط برقرار کردن و دسترسی به اطلاعات،‌ همه می‌دانیم که جهان حتی به طور نمادین با مسطح و یک‌دست بودن فاصله زیادی دارد.

شکافی عمیق بین شهروندان با تغذیه خوب ملت‌های ثروتمند که امکان دسترسی به فناوری‌های روز و فرصت‌های آموزش عالی دارند و شهروندان فقیرترین کشورهای هر قاره وجود دارد که بسیاری از آنها از نبود غذای کافی رنج می‌برند؛ و اغلب نه برق دارند و هرگز به اینترنت باند پهن یا تحصیلات بالاتر اهمیتی نمی‌دهند.

فریدمن در کتاب جدید خود اقرار می‌کند که جهان مسطح او، گرم و پر ازدحام نیز هست. او با علم به کاستی‌ها و تخریب وارده به سیاره زمین توسط جمعیت انسانی بسیار زیاد و باهوش که از هر دو لحاظ نفرات و ثروتمندی هنوز در حال رشد است کتاب خود را شروع می‌کند. او همگان را به انقلاب سبز برای قدرتمندی آمریکا و جلوگیری از گرم شدن هوای زمین و از دست رفتن تنوع زیستی، از طریق حفظ منابع طبیعی و نوآوری‌ها در استفاده از انرژی پاک فرا می‌خواند.

عجیب است که فریدمن به آنچه اکثریت جهان به عنوان انقلاب سبز می‌فهمند اشاره‌ای نمی‌کند: افزایش بهره‌وری کشاورزان کشورهای فقیر که هنوز از پیشرفت‌های قرن بیستم در کشاورزی علمی نفعی نبرده‌اند.

من مخالفتی با فریدمن ندارم. به راستی خوشبینی او ضروری است و روشن است که نمی‌توان به یکباره به همه مشکلات جهان پرداخت - چه رسد به حل آنها.

با این حال دقیقا همان چالشی که قرن بیست و یکم را به دام انداخته است، به واسطه کامیابی‌های چشمگیر قرن گذشته در استفاده از سوخت‌های فسیلی برای تهیه غذای بیشتر، جابه‌جایی سریع‌تر بشر و ساخت خانه‌های بیشتر برای فروش به همدیگر بوده است. تغییرات اقلیمی هشداری برای بیدارشدن است: اینکه تغییرات آب و هوایی هیچ مرزی نمی‌شناسد.

اما این فقط یک بیدارباش است. به محض بیدار شدن، متوجه می‌شویم هجوم به سوی انرژی تجدیدپذیر از سوخت‌های زیستی باعث تسریع جنگل‌زدایی در آمازون، هر چند به صورت غیرمستقیم شده و با از بین رفتن هر جریب زمین، چندین گونه گیاهی و حیوانی منقرض شده‌اند. باید این نکته را درک کنیم که موانع تجاری و یارانه‌های کشاورزی به هیچ‌وجه یک‌میلیارد گرسنه را سمت امنیت غذایی نمی‌برد.

پر کردن بیمارستان‌هایمان با پزشکان پاکستانی و پرستاران آفریقایی به بیمارستان‌های پاکستان و آفریقا صدمه می‌زند. ما درک می‌کنیم که ساختن دیوار عمل مهربانانه‌ای نیست و نه آن نوع پاسخ به مردم گرسنه و فقیری که در پی یافتن زندگی بهترند. البته اذعان می‌کنیم که هواپیماها می‌توانند علائم تنفسی حاد طاقت فرسا (SARS) و داروهای مقاوم مرض سل (TB) را در عرض یک ثانیه به مشکل همه ما تبدیل سازند و سپس به ناگهان متوجه می‌شویم ناخوشی وال‌استریت، بیماری کل جهان شده است. ما با این واقعیت بیدار شده‌ایم که شهروندان جهان کوچک و شلوغ بدون مرز هستیم.

وضعیت آب و زمین برای رشد مواد غذایی جهت تغذیه و سوخت چگونه است؟ هر دو با کمبود عرضه مواجهند. و آیا می‌دانید مقدار زمین قابل کشت در نیم قرن گذشته تغییر محسوسی نکرده است؟ ما انسان‌ها با نمک زایی؛ کویرزایی و شهرسازی خود در حال تخریب آنها هستیم با همان سرعتی که به آنها می‌افزاییم.

اما چطور شهروند جهان شلوغ (بدون‌مرز) شده‌ایم که در آن با زبان‌های بی‌شماری صحبت می‌شود و بیش از یک خدای واحد پرستش می‌شود؟

ابتدا؛ فکر می‌کنم همه ما به خصوص آمریکایی‌ها نیازمندیم که شهروند این جهان بدون مرز شویم. باید مردم و مشکلات ملت‌های دیگر را ببینیم، تجربه کنیم و بشناسیم. باید پیچیدگی‌ها و به هم پیوستگی‌ها در میان چالش‌هایی که انسان قرن بیست و یکم روبه‌رو است را بشناسیم.

پس بیاییم به افسردگی‌ها پایان دهیم و استعدادهای بیکران یکدیگر را تجهیز سازیم. علمی به وجود آوریم که به ما اجازه خواهد افکارمان را دور نظام پیچیده‌ای که سیاره‌امان و فعالیت‌های عظیم بشری است بپیچانیم. (و آیا توجه کرده‌‌اید که علم، زبان مشترک است، شاهدی متقن از استاندارد توافق شده و یک خدای مشترک، اما بدون حس انتقامجویی است.)

ما باید یک‌میلیون پاسخ را تنظیم کنیم. نه پاسخ‌هایی به مشکل هر چیزی در هر جایی و به یکباره- اقتصادهای برنامه ریزی شده و راهبردهای توسعه برنامه‌ریزی شده سوابق خوبی نداشته‌اند.

در عوض نیازمند رویکردی هستیم که حساسیت زیادی به کارآفرینی، ذهنیت راه‌اندازی یک کسب و کار داشته باشد. نیازمند کمک مالی به علوم جدید و تامین مالی خرد برای تبدیل علم نوظهور پایه به علم کاربردی هستیم.

علم و کارآفرینی درباره سرمایه‌گذاری روی انسان‌ها هستند. علم چیزهای غیرمنتظره و جدید به وجود می‌آورد. تکنولوژی چند بعدی است، انسان‌ها مخترع هستند. برخی کارفرمایان ورشکسته می‌شوند. سایرین پول به دست می‌آورند

- برخی زیاد، برخی کم- و زندگی بهتری فراهم می‌کنند. پول به دست آمده را می‌توان دوباره به کار گرفت یا می‌توان در تحصیلات سرمایه‌گذاری کرد.

اما پیچیدگی قرن بیست و یکم این است که ما نیازمند درک عملی نظام پیچیده‌ای هستیم که واقعا ما را به ایده‌آل تجسم یافته در عبارت وزین «توسعه پایدار» برساند. روش‌های گذشته بر اساس استفاده از سوخت‌های فسیلی ارزان تولیدکننده CO۲ بنا شدند که نه به لحاظ اقتصادی و نه زیست محیطی پایدار نیستند.

ما نیازمند اختراع وسایل کارای آلوده نکننده تولید برق محلی هستیم. نیاز به علم بیشتر داریم تا وضعیت‌مان در مدیریت آب، تهیه غذا، مبارزه با بیماری‌ها و ساختن اقتصادهایی برای نسل بعدی و بعدی را بهبود بخشد.

برای پریدن از شکاف دیجیتالی، از لحاظ فنی و نیروی انسانی، نیازمند کمک کارشناسان خبره هستیم. منظور من کمک‌های خیریه نیست. مقصود این که دانشمندان، مهندسین و کارشناسان از هر رنگ و نژادی باید جهان را به هم بریزند، هدایت کنند، کمک کنند و آموزش دهند تا جهان حقیقتا مسطح گردد. تا همه مردم، فرصت‌های اقتصادی و آموزشی برای ساختن و زندگی در جوامع دانایی محور را داشته باشند. این دیپلماسی علم در قرن بیست و یکم است.

منبع: Seed Magazine

نویسنده: نینا فدوراف

مشاور علمی و فنی هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه آمریکا

مترجمان: مژده دلقندی ، امید شکیبا