چهارشنبه, ۱۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 29 January, 2025
آواز عاشقانه یک قناری
برف میآید. کتابی در دستم گرفتم. مجموعه شعری است به نام«در جمع ما» کفشهایم در گل و شل برفهای کوچه فرو میرود. دانه دانههای سفیدی که روی سرم مینشیند کم کمک مغز سرم را خیس میکند. سرد است. نفسم هم به سختی بیرون میآید.صدایی به گوشم میرسد.
باورم نمیشود. در این آسمان گرفته برفی، صدای قناری است انگار که میخواند. فکر میکنم شاید زنگ موبایل کسی است یا صدایی شبیه به این..... نگاه میکنم. هیچکس در کوچه نیست.
به درختها خیره میشوم. سفید شدهاند و خواب خواب چشمم میافتد به دیوار ساختمان کنارم ،سه طبقه. با نمایی از جنس سنگ سفید. سرد و خاموش با پنجرههای سیاه ،کنار پنجره طبقه سوم. قفسی را به بیرون پنجره و به دیوار انگار کوبیده باشند. و صدای قناری در محبس از آنجا میآید.
میایستم ،چه چیزی در این صبح سنگین و سرد او را به آواز وا داشته است. آواز عاشقانهای که شاید هیچ عصر تابستانی یا صبح بهاری از حنجره قناری بیرون نیامده باشد.نگاه میکنم. دانهدانه برف مهمان خانه فلزیش میشود و او همچنان عاشقانه آواز سر میدهد.
http://www.norshamsi.blogfa.com
وبلاگ شبی با خورشید
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست