چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
باید زاویه دیدمان درباره جنگ را تغییر دهیم
علی شاه حاتمی از کارگردانهایی است که هم در سینما و هم در تلویزیون فعالیتهای مختلفی را انجام داده است. او از هنرمندانی است که فعالیت خود را از حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی آغاز کرد. در دوران جنگ همکاریهای مختلفی را با مجموعه روایت فتح و حوزه هنری داشت و پس از پایان جنگ ساخت فیلمهای سینمایی خود را آغاز کرد. تعقیب سایهها، پرنده آهنین، آخرین شناسایی، لاکپشت و ترکشهای صلح فیلمهای دفاع مقدسی ساخته شده توسط وی هستند که در میان آنها فیلمی تجاری مانند «دوستان» نیز مشاهده میشود. بهانه این گفتوگو ساخت سه سریال تلویزیونی با موضوع دفاع مقدس است. سریالهای «قبیله عشق»، «خوش رکاب» و «خوش غیرت» که شاهحاتمی در این گفتوگو ضمن اشاره به آنها، چگونگی تولید این آثار و بازتاب آن در زمان پخش را نیز مورد توجه قرار میدهد. در بخش دیگری از این گفتوگو شاهحاتمی به دو سریال ساخته نشدهاش اشاره میکند و در بخشهایی دیگر، درباره شخصیتهای جنگ، تحقیق و پژوهش در این زمینه و نیز نحوه ورود برخی فیلمسازان به ماجرای جنگ را به چالش میکشد. او درباره آینده سریالسازی در زمینه دفاع مقدس معتقد است، بهتر است در آینده آثاری ساخته شود که در کنار مسائل ناگفتهیی که در جنگ وجود داشته، حس و روحیه سلحشوری هم در این آثار وجود داشته باشد.
سالهایی را در گردانهای مختلف لشکر ۲۷ محمد رسولالله به عنوان رزمنده حضور داشتم. در مقاطعی هم به عنوان فیلمساز در منطقه حضور داشتم به خاطر همین مساله نگاهم درباره جنگ، آدمها و اتفاقهایش بخشی اکتسابی است. البته درباره فیلم «سجاده آتش» که به موضوع عملیات کربلای ۵ میپرداخت، در منطقه بودم و به عنوان کارگردان به منطقه رفتم عریان بودن جنگ چیزی است که قابل نمایش در سینما و تلویزیون نیست. صحنههای دردآور جنگ ممکن است تاثیر تلخی بر مخاطب بگذارد اما باید در انتخاب کتاب دقت کرد و نباید بر اساس فضاسازی صورت گرفته وارد ماجرا شد و کتابی را تبدیل به سریال کرد. گاهی لازم است چیزهایی داخل کتاب باقی بماند
«قبیله عشق» نخستین سریال دفاع مقدسی شما در تلویزیون بود. زمینه ساخت آن چگونه فراهم شد؟
فیلمنامه «قبیله عشق» توسط احمد شهرابی فراهانی نوشته شده بود که در همان زمان مدیر گروه دفاع مقدس شبکه یک سیما بود. زمانی که فیلمنامه را خواندم، متوجه شدم نسخه سینمایی این فیلمنامه توسط «مجتبی راعی» در فیلمی به نام «تونل» ساخته شده است اما بر اساس دوستی با «محمود فلاح» که در آن زمان به تازگی از مدیریت صدا و سیما بازنشسته و به حرفه تهیهکنندگی روی آورده بود، حاضر به ساخت این سریال شدم و این سریال یکی از ضعیفترین کارهای تلویزیونی من است. علت هم این است که با فیلمنامه ارتباط نزدیکی نداشتم و نویسنده هم اصرار به ساخت سریال بر اساس همان فیلمنامه داشت. در آن زمان نخستین بار بود که با دوربین ویدیو کار میکردم و به همین دلیل یک ماه بعد از تصویربرداری زمانی که راشها را دیدیم، متوجه شدیم روی تمام پلانها ساعت و زمان تصویربرداری ضبط شده بود. در آن زمان امکان ضبط مجدد این پلانها نبود. از آن سریال خاطره خوبی در ذهن ندارم.
بعد از ساخت دو فیلم هنری «ترکشهای صلح» و «کولی» دوباره با شبکه یک در سریال «خوش رکاب» همکاری داشتید. این همکاری بعد از آن تجربه ناموفق چه مقدماتی داشت؟
در آن زمان «محمدرضا جعفری جلوه» مدیر شبکه یک سیما بود. در صحبتی با یکدیگر، به سریالی که در آن سالها پخش میشد، اشاره کرد و گفت طبق آخرین نظرسنجیها این سریال تنها سه درصد بیننده دارد و حالا قصد داریم برای نوروز سریالی طنز با موضوع دفاع مقدس بسازیم. من هم پیشنهاد ساخت سریال خوش رکاب را دادم. در آن زمان طرحی را برای وی تعریف کردم. او هم پذیرفت و اعتماد کرد و نتیجه این اعتماد پس از سه ماه شد سریال «خوش رکاب». اما این روزها گاهی جلسات متعدد، ارائه طرح، انتخاب مشاور و... این نتیجه را ندارد. در آن مقطع حدود ۱۰۰ روز فرصت داشتیم و همهچیز از انتخاب بازیگر گرفته تا نگارش فیلمنامه و... همزمان شد. پس از پایان پخش سریال، مدیر شبکه یک اعلام کرد طبق آماری که داشته سریال در ایام نوروز، ۹۸ درصد بیننده داشته باشد.
ایده رفتن یک راننده کامیون به جبهه چگونه به ذهن شما رسید؟
پدر من راننده کامیون بود و در همسایگی ما فردی به نام مرحوم «محمد علی بختیاری» بود که در محله خزانه به او میگفتند: : «محمد عشقی». علت این نامگذاری هم این بود که به کامیونش بسیار حساس بود و همیشه مشغول دستمال کشیدن و واکس زدن اتومبیلش بود. ارتباط این فرد با کامیونش همیشه برای من خیلی جذاب بود. یکی از دیالوگهایش را هم که میگفت: «من سمت منجیل نمیرم تا باد منجیل به کامیونم نخوره» را در سریال استفاده کردم. در زمان جنگ او نیز مانند تمام کامیونداران به جبهه دعوت شده بود و حالا فردی که از جاده منجیل رد نمیشد، باید به منطقهیی میرفت که در آن خمپاره و هواپیما بود. اتفاقهایی برای او رخ داده بود که برایم خیلی جذاب بود که در نهایت بستر فیلمنامه خوشرکاب را شکل داد.
فیلمنامه در سال ۸۱ نوشته شد؟
خیر. سالها قبل از فیلم لیلی با من است، نسخه سینمایی فیلمنامه خوش رکاب را در مدرسه کارگاهی حوزه هنری نوشته بودم اما چون ساخت فیلم طنزی درباره دفاع مقدس موضوع غیرقابل پذیرشی بود، این فیلمنامه هیچگاه ساخته نشد.
در سالهای اخیر به نقش نیروهای مردمی در جنگ توجه ویژهیی شده است. آیا در سال ۸۱ نیز این نگاه وجود داشت که مثلا نقش یک راننده کامیون در جنگ به تصویر کشیده شود؟
در زمان جنگ واقعا اینگونه بود. زمانی که من جبهه بودم، پدرم نیز همزمان جبهه بود و به همراه دیگر راننده کامیونها مهمات و آذوقه جابهجا میکرد. قهرمان قصه حتی در سالهای قبل از انقلاب هم در سینما هیچگاه رانندگان کامیون نبودهاند و اگر هم راننده کامیونی در فیلمی وجود داشت، کاملا کلیشهیی بود. ما در زمانی خوشرکاب را ساختیم که نمیشد برای مخاطبان تلویزیون درباره جنگ صحبت کرد و اگر تلویزیون خاکریز را نشان میداد، بیننده کانال تلویزیون را عوض میکرد. در همان زمان به مدیر شبکه دو گفتم باید زاویه دیدمان را درباره جنگ تغییر دهیم و به سمت روایت قصههایی برویم که مردم مشتاق شنیدن آنها باشند.
اما پیش از «خوش رکاب» شبکه یک سیما سریال «خاک سرخ» را پخش کرده بود که آن هم سریال موفق و پربینندهیی بود.
قصه خاک سرخ درباره مقاومت مردمی در خرمشهر و یک جنگ درون شهری بود. اما خوش رکاب در فضای خاکریز و جبهه میگذشت. البته خرمشهر هم اتفاق بزرگی است و مقاومت ۴۵ روزه آن بسیار مهم است که مردم با دست خالی و در اوج اختلافهای مسوولان شهر را حفظ کردند اما درباره این اتفاق بزرگ، جز چند اثر معدود فیلم یا سریالی ساخته نشد که بتواند آن ۴۵ روز را به خوبی به تصویر بکشد. حدود ۲۰ سال قبل برای ساخت سریالی درباره خرمشهر، در این شهر تحقیقات مفصلی انجام دادم که متاسفانه به ثمر نرسید. من در تحقیقاتم به نقش «خلق عرب» در ماجرای سقوط خرمشهر اشاره کرده بودم که متاسفانه همین مساله باعث شد فیلمنامه به تولید نرسد.
در سریال «خوش رکاب» شخصیتی مانند عزت- با بازی مجید صالحی ـ وجود داشت که شخصیتی لمپنگونه داشت. آیا حضور چنین شخصیتی در یک سریال دفاع مقدسی در آن زمان واکنش منفی خاصی به دنبال داشت؟
در زمان ساخت سریال تلاش فراوانی کردم تا حرمت جبهه حفظ شود. البته شکل دیگری از حضور این شخصیتها در جبهه، در قالب فیلمی به نام «اخراجیها» به تصویر کشیده شده است که من نه در ابتدای جنگ و نه در انتهای جنگ با نمونه آنها برخورد نکردم. در این فیلم گردان، لشکر و فرمانده وجود دارد اما حتی در ابتدای جنگ که ساختار اینچنینی شکل نگرفته بود هم چنین افرادی نبودند. در جبهه حرمت خیلی چیزها در منطقه حفظ میشد. شخصیت عزت در خوش رکاب به گونهیی بود که حرمت منطقه حفظ شود و این گونه نباشد که یک سری آدمهای لمپن و دریده وارد منطقهیی شوند و قوانین خود را هم به آنجا ببرند. آنجا قانون خودش را داشت. در منطقه حتی افرادی که سیگاری بودند، به احترام منطقه و آدمهای اطرافشان، سیگارشان را هم ترک میکردند؛ چه برسد به اینکه بخواهند تریاک بکشند.
شما قبلا هم نسبت به آن فیلم واکنشهای منفی نشان دادهاید...
بله. علت هم این است که آن فیلم را تحریف جنگ میدانم. یکبار از مسوولان پرسیدم اگر زمانی تمام نگاتیوها و فیلمهای ساخته شده درباره جنگ نابود شود و فقط اخراجیها باقی بماند، آیا میتوان ادعا کرد که جنگ این بوده است و آدمها اینگونه متحول میشدهاند؟!
مسعود دهنمکی سابقه حضور در جبهه و جنگ دارد. به نظر شما چرا این مساله به ساخت اثری اینچنینی منجر میشود که فارغ از نگاه من به عنوان مصاحبهگر، شما به عنوان یک فیلمساز و رزمنده با آن مخالفید؟
به نظرم این اتفاق به دلیل تاثیر «کمال همنشین» است. جبهه بودن خیلی مهم نیست بلکه «جبههیی ماندن» مهم است. خیلی از افراد در زمان جنگ فرمانده گردان بودند اما الان شرایط زندگی و رفتارشان هیچ شباهتی با گذشتهشان ندارد. بعد از جنگ، خیلیها از اتفاقهایی که در آن روزها افتاده فاصله گرفتند. زمانی که مستند «دوکوهه» را برای روایت فتح میساختم، با فردی مصاحبه کردم که نمیتوانست جلوی گریهاش را بگیرد و من به سختی او را آرام کردم. سالها قبل وقتی او را در خیابان دیدم، از نظر فکری، ظاهری، نوع نگاه به آدمها، رزمندهها و... آنقدر تغییر کرده بود که نتوانستم او را بشناسم. بارها گفتهام کاری که مسعود دهنمکی با اخراجیها انجام داد به هیچوجه از سینما پاک نمیشود.
«خوش غیرت» سریال دیگری بود که برای شبکه یک سیما ساختید و در آن، همان کامیون به عراق رفت و درگیر حضور امریکاییها در عراق شد. این نگاه چگونه شکل گرفت؟
حمله امریکا به عراق در اواسط سال ۸۲ که با شعار دموکراسی صورت گرفت، با واکنشی از سوی فیلمسازان ایرانی مواجه نشد. به نظرم رسید میشود با نگاهی طنز به این مساله پرداخت. پیشنهاد بردن دارو با کامیون خوشرکاب به عراق را به شبکه یک
دادم و مورد پذیرش قرار گرفت.
در آن زمان قرار بود چگونه با این موضوع مواجه شوید که با توجه به پیشینه جنگ ایران و عراق، مخاطب احساس دلسوزی نسبت به عراقیها پیدا نکند؟
موضوع عراق را باید از دو زاویه نگاه کرد. در زمان جنگ یکی از هولناکترین اتفاقهای جهان بعد از جنگ جهانی دوم، در عراق اتفاق افتاد و شهر «حلبچه» بمباران شیمیایی شد. دلیل این بمباران همکاری آنها با ایرانیها بود. نگاه ما در خوشغیرت این بود که قربانیان این جنگ باز هم مردم عراق هستند چون نظامیهای بعثی باز هم در معرض حادثه نبودند. در سریال هم به این مساله پرداختیم و هیچگاه دوربین از محدوده پایگاه هلال احمری که در عراق ایجاد شده بود بیرون نرفت و به هیچوجه به سراغ نظامیهای عراقی نرفتیم.
اما شخصیتهای امریکایی نشان داده نشد.
بله. من در آن زمان قصد ساخت فیلمی جدی را داشتم که مبنای آن مصاحبهیی بود که با سربازان امریکایی شده بود و در آن اعلام میکردند برای ما دموکراسی معنا ندارد و ما صرفا آمدهایم، بجنگیم. این تضاد برایم خیلی جذاب بود و دوست داشتم درباره آن فیلمی بسازم.
شما خوش غیرت را سریالی دفاع مقدسی میدانید؟
به نظرم هرجا و حتی در زندگی فردی و اجتماعی، روستا، شهر و... دفاع از حق انجام شود، میتوان درباره آن فیلمی دفاع مقدسی ساخت. به نظرم کلمه دفاع مقدس میتواند در هر چیزی مستتر باشد و دلیلی ندارد که اگر درباره دفاع صحبت میکنیم، حتما فیلم ویژگیهای نظامی داشته باشد. ممکن است در محلهیی در مقابل اوباش از خودتان و خانوادهتان دفاع کنید و این هم میتواند فیلم دفاع مقدسی باشد.
در سالهای اخیر خبرهایی از ساخت دو سریال جدید توسط شما به گوش رسید. «تنگه ابوغریب» و «غیرتآباد» نام دو فیلمنامهیی است که قرار بود شما بسازید اما ظاهرا اتفاقی رخ نداد.
بعد از قبول آتش بس توسط ایران و زمانی که لشگرها و گردانهای ایران جنگ را فراموش کرده بودند، عراق از سمت فکه با یک گردان سنگین زرهی عملیاتی را آغاز و به سمت ایران پیشروی کرد.
بخشهایی از این اتفاق در فیلم «روزهای زندگی پرویز شیخ طادی» به تصویر کشیده شده است.
به مقدار خیلی کمی به تصویر کشیده شده است اما فیلمنامه من موضوع را به شکل گسترهیی پوشش میداد. در آن رویداد عجیب وقتی ایرانیها متوجه تجاوز دوباره عراق میشوند، با سختی گردانی را از نیروهای گردان عمار جمع و جور میکنند و در گرمای شدید تیرماه به سمت تنگه ابوغریب میفرستند تا مانع از عبور نیروهای عراقی از این تنگه شوند.
اهمیت این تنگه چه بود و موقعیت آن در کجا قرار داشت؟
این تنگه در منطقه فکه قرار داشت. در فاصله اندیمشک تا فکه، دشت وسیعی وجود دارد که در بخشهایی از آن، رشته کوههایی زمین را به دو قسمت تقسیم کرده است. لولههای نفتی از همین محل عبور میکنند. در جایی از این رشته کوه، شیاری است که در صورت عبور عراق از آنجا، دیگر امکان جلوگیری از حمله آنها نبود. نیروهای عراقی قبل از رسیدن به تنگه گروهی از ارتشیها را به شهادت میرسانند اما دقایقی پیش از عبور از تنگه، گردان عمار در تنگه مستقر شده و جلوی آنها را میگیرد. در این عملیات تعداد زیادی از نیروها صرفا بر اثر تشنگی به شهادت میرسند. کل عملیات حدود یک روز و نیم طول کشیده است. بعد از این مقاومت، عراق عقبنشینی کرد و پس از آن عملیات مرصاد رخ داد. سالها قبل فیلمی مستند با نام «عطش» را برای روایت فتح با موضوع همین شهدا ساختم. تلویزیون پیشنهاد داد این سریال را در ۱۰ قسمت برای پخش در ایام محرم بسازم. شباهت زیادی میان این واقعه و عاشورا وجود داشت. فیلمنامه را نوشتم و از حدود شش، هفت سال پیش که به تلویزیون دادم تا امروز به نتیجهیی نرسیده است. همیشه برایم سوال بوده که با توجه به سریالهای مناسبتی که ساخته میشود، چرا هیچوقت امکانی برای ساخت این فیلم و حماسه به وجود نیامد؟ شاید بیش از ۹۰ درصد مردم از این حماسه اطلاعاتی ندارند و صرفا پس از این واقعه حجتالاسلام هاشمیرفسنجانی در نماز جمعه به این رویداد اشاره کردند.
ماجرای غیرت آباد چیست؟
چندی پیش در گفتوگو با مسوولان انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس با پیشنهاد ساخت سریالی طنز به زبان امروز مواجه شدم. در حال حاضر در حال گفتوگو هستیم و قرار است سریال مذکور با همکاری مشترک انجمن و سیما فیلم مقابل دوربین برود. امیدوارم در این سریال بتوانم به زبان امروز حرفهایی را مطرح کنم. سریال ماجرای روستایی را روایت میکند که به واسطه درگیری دو برادر، به دو قسمت تقسیم شده است. قبلا نام این روستا غیرتآباد بوده است. بالا دهیها و پایین دهیها با هم دعوا دارند اما با آغاز جنگ تحمیلی، اهالی هر دو روستا به جبهه میروند.
درباره سریالهایی که میسازید چه شیوههایی برای تحقیق دارید؟ آیا صرفا به داشتههای شخصی خود اکتفا میکنید یا اینکه به سراغ منابع مکتوب هم میروید؟ دامنه منابع مکتوب چقدر برای شما گسترده است؟ صرفا شامل کتاب میشود یا مجلات و روزنامههای آن دوران را هم دربرمیگیرد؟
سالهایی را در گردانهای مختلف لشکر ۲۷ محمد رسولالله به عنوان رزمنده حضور داشتم. در مقاطعی هم به عنوان فیلمساز در منطقه حضور داشتم. به خاطر همین مساله نگاهم درباره جنگ، آدمها و اتفاقهایش بخشی اکتسابی است. البته درباره فیلم «سجاده آتش» که به موضوع عملیات کربلای ۵ میپرداخت، در منطقه بودم و به عنوان کارگردان به منطقه رفتم و تجربیات زیادی را از این عملیات در نگارش فیلمنامه به کار بردم. این عملیات بسیار عجیب بود و به گفته کارشناسان، نیمی از مهماتی که عراق در جنگ علیه ایران به کار برد، در این عملیات استفاده شد. البته برای نگارش فیلمنامه با بسیاری از افراد حاضر در آن رویداد صحبت کردم اما در کل داشتههایم تلفیقی از مشاهده وقایع و رویارویی با آدمهای جنگ است. البته کتاب هم میخوانم. خاطره جالبی را برایتان تعریف میکنم. چند سال قبل در شهرک سینمایی دفاع مقدس کارگردانی را دیدم که برای ساخت اثری جنگی به شهرک آمده بود و میخواست از «ساختمانهای اداری شهرک» به عنوان خاکریز استفاده کند! این بنده خدا اصلا تصوری از جبهه و خاکریز نداشت و تصور میکرد یک ساختمان ساده میتواند خاکریز باشد! برخی فیلمسازان اینگونه وارد جنگ میشوند.
در سالهای اخیر خاطرات فراوانی از رزمندگان دفاع مقدس منتشر شده که برخی از آنها در مرحله تبدیل به فیلمنامه و سریال است. شما تا چه اندازه این کتابها را مطالعه کردهاید و تصور میکنید چقدر این آثار قابلیت تبدیل به تصویر را دارند؟
بخش زیادی از کتاب «دا» که این روزها خبر تولید آن به سریال شنیده میشود، به مقاومت ۴۵ روزه مردم خرمشهر مربوط است. البته در این کتاب صرفا از دید نویسنده این وقایع روایت میشود. اگر اتفاقهای کتاب دراماتیزه شود، امکان ساخت سریال خوبی بر اساس آن وجود دارد؛ به شرطی که صرفا به خاطرات نویسنده بسنده نشود. در زمانی که برای ساخت سریالی درباره مقاومت خرمشهر تحقیق میکردم، با نکات بسیار عجیبی برخورد کردم. مثلا زمانی که رزمندهها برای شناسایی وارد خانههای اشغال شده خرمشهریها شدند، بسیار گرسنه بودند. یکی از آنها کنسرو لوبیایی را پیدا میکند. آنها بسیار گرسنه بودند اما پس از خوردن کنسرو، پول آن را روی طاقچه خانه میگذارند! در خرمشهر اشغال شده و خانهیی که صاحب نداشت، این اتفاق چقدر تکاندهنده است!من کتاب «کوچه نقاشها» را خواندهام اما احساس میکنم قابلیت تبدیل به فیلم یا سریال را ندارد. گاهی تبدیل کتاب به فیلم نتایج تاسفباری به دنبال دارد و کتاب را نابود میکند. مثل فیلم کوری که بر اساس رمان ساخته شد. در کل فکر میکنم بسنده کردن به آنچه در این کتابهاست، کافی نیست و باید به سراغ افراد و منابع دیگری به جز راوی کتاب هم رفت. البته عریان بودن جنگ، چیزی است که قابل نمایش در سینما و تلویزیون نیست. صحنههای دردآور جنگ ممکن است تاثیر تلخی بر مخاطب بگذارد. اما باید در انتخاب کتاب دقت کرد و نباید بر اساس فضاسازی صورت گرفته وارد ماجرا شد و کتابی را تبدیل به سریال کرد. گاهی لازم است چیزهایی داخل کتاب باقی بماند. احمد دهقان کتابی به نام «پرسه در خاک غریبه» دارد اما جالب است که هیچ کس این کتاب یا «شطرنج با ماشین قیامت» نوشته حبیب احمدزاده را نمیبیند و صرفا «دا» را مورد توجه قرار میدهند! کتابهای احمد دهقان جزو سینماییترین آثار ادبی هستند اما با وجود درخشان بودنشان مورد توجه واقع نشدهاند. به نظر من این دو کتاب قابل تبدیل شدن به سریال و فیلم هستند اما ظاهرا چون در هر دو اثر شخصیتهای زنی وجود دارند که نمیشود به آنها پرداخت، این آثار هیچگاه به مرحله ساخت نرسیدهاند. این عدم محدودیت که در رمان وجود دارد، اگر از سینما و تلویزیون هم برداشته شود، میتوان شاهد آثار درخشانی در این عرصه بود. اگر میخواهیم وارد گونه دفاع مقدس شویم، نخستین شرط این است که بدانیم این هزینه بابت چه چیزی قرار است انجام شود و چه میخواهیم بگوییم؟ چه ناگفته و نشنیدهیی وجود دارد و برآیند آن در جامعه امروز چیست؟ بخشی از خاطرات جنگ را باید فراموش کرد و بیان آن جز آنکه باعث ناراحتی مخاطب شود، نتیجه دیگری ندارد. در یک دوره فیلمسازان برای تهییج مردم و ایجاد زمینه برای حضور آنها در جبهه فیلمهای حماسی میساختند. در دورهیی دیگر واکاوی جنگ مورد توجه قرار گرفت که با بیمهری هم مواجه شدند. اما اگر امروز قرار است برای ساخت فیلم جنگی هزینه شود، باید مشخص شود که بهتر است زندگی یک شخصیت به تصویر کشیده شود یا اینکه موضوعهای شنیدنیتری وجود دارد که بتوان درباره آن فیلم ساخت؟
نظر شما چیست؟
امروز بهتر است اثری ساخته شود که در کنار مسائل ناگفتهیی که در جنگ وجود داشته، حس و روحیه سلحشوری هم در این آثار وجود داشته باشد. این روحیه برای ملت ما لازم است.
حمیده جهانگیر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست