جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
توهم هولوکاست ایرانی
● قحطی بزرگ (۱۹۱۹-۱۹۱۷/۱۲۹۸-۱۲۹۶ش)
▪ نویسنده: محمدقلی مجد
▪ ترجمه: محمد کریمی
▪ موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
▪ ۱۳۸۷
▪ شمارگان: ۵۰۰۰ نسخه
«در وجود قحطی و مرگ و میر شکی نیست. اما چگونه میتوان باور کرد که در زمان پس از انقلاب مشروطیت هشت میلیون ایرانی کشته بشوند و در روزنامههای فارسی خبری از آن «نسلکشی» نباشد؟ به علت اهمیت جهانی که بهداشت عمومی از اوایل قرن ۱۹ یافته بود، حتی اگر این تعداد گاو و گوسفند ایرانی هم کشته میشد حتما خبر آن را در اسناد و نشریات فارسی مییافتیم. باور داشتن به عصر بیخبری پیشفرض روایتی چنین شگرف است.»
(گفتوگو با محمد توکلیطرقی، ماهنامه خردنامه، آذر ۱۳۸۶، ص ۲۰)
«ولی به زودی روشن شد که دکتر فرهنگ رجایی و دکتر مونیکا رینگر به شدت نگران شدهاند و میخواهند این جنایت عظیم دولت بریتانیا علیه مردم ایران؛ این بزرگترین نسلکشی قرن بیستم را بپوشانند. هدف فرهنگ رجایی و مونیکا رینگر لاپوشانی جنایات بریتانیا و حمایت از آن است. ما بهطور خیلی واضحی با بقایا و بازماندههای ۶۰ سال حاکمیت استعماری بر ایران سر و کار داریم. یکی از ماموریتهای آنها جلوگیری از انتشار کتابهایی است که دیدگاهی مغایر با دیدگاه آنها را بیان میدارند. این سیستمی است شبیه به سیستم سانسور ساواک در اوج قدرت آن.»
(گفتوگوی عبداللـه شهبازی با محمدقلی مجد، فصلنامه تاریخ معاصر، شماره ۲۵، بهار ۱۳۸۲)
امیرحسین تیموری : بهار سال جاری که هنوز چند روزی به پایان آن باقی مانده است در عرصه تاریخنگاری ایرانی شاهد دو رخداد مهم بود؛ اولی درگذشت فریدون آدمیت مورخ شهیر مشروطه اول، «فکر آزادی و استقلال ملی» و دیگری که تنها چندی پس از حادثه سترگ اول به وقوع پیوست انتشار کتاب «قحطی بزرگ» به قلم محمدقلی مجد- از اساتید ایرانی مقیم آمریکا- با ترجمه محمد کریمی و به همت موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی بود. اهمیت حادثه دوم نه به موازات رخداد اول و نه هموزن آن که میتواند آغازه پروژهای باشد که اهمیت آن، در صورت پرداخت همهجانبه کمتر از پروژه مشروطه اول دکتر آدمیت نمیتواند باشد.
● از سقوط اصفهان تا سقوط ایران
از طنز روزگار، مرگ مورخ شهیر ایرانزمین در سال جاری مصادف شد با انتشار کتابی که سالهای عسرت و درماندگی ایرانیان را برای نخستینبار در قالب اثری نهچندان جامع و مانع و سرشار از اغراقها و فرافکنیها به تصویر میکشد. دکتر آدمیت دفتر مشروطه اول را با کتاب «مجلس اول و بحران آزادی» بست و به هیچ رو سالهای مشروطه دوم، استبداد صغیر سالهای فترت تا ظهور رضاخان را درنوردید. سالهایی که اگر از مشروطه اول مهمتر نباشند بهلحاظ تاریخی و از آن رو که باعث پدید آمدن دیکتاتوری مدرن شدند و ایرانزمین در آن ایام شاهد ستیزهای خونین داخلی، لشکرکشیهای خارجی، قحط و غلا، به هزیمت رفتن مجلس سوم و سرانجام کودتای اسفند ۱۲۹۹ بود بسیار حائز اهمیتاند. به تعبیری سالهای ۱۲۸۷ تا ۱۲۹۹ یعنی ایامی که مشروطه دوم، استبداد صغیر و سالهای فترت را در خود دارد از کلیدیترین، پر رمز و رازترین و ناشناختهماندهترین سالهای تاریخ معاصر است. در این میان اما سالهای ۱۲۹۴ تا ۱۳۰۰ یعنی از زمان به هزیمت رفتن و به تعطیلی کشیده شدن مجلس سوم توسط روسها تا افتتاح اولین مجلس در عصر رضاخانی از سیاهترین، پرآشوبترین و عسرتبارترین سالهایی است که ایران معاصر به خود دیده است؛ سالهایی که نه مجلسی برپا بود و نه دولت مرکزی توانی داشت. این سالها مصادف با اتمام جنگ جهانی اول و پیامدهای خانمانسوز آن برای ایران بود. سالهای مصیبتباری که عینالسلطنه در خاطرات خود آن سالها را تنها با زمان لشکرکشی محمود افغان و سقوط اصفهان برابر میبیند. کتاب قحطی بزرگ محمدقلی مجد دو سال از بدترین سالهای این ایام یعنی ۱۹۱۷ تا ۱۹۱۹ میلادی (۱۲۹۶ تا ۱۲۹۸ شمسی) را به تصویر میکشد. اگرچه کتاب دکتر مجد آن چنان که در سطور پایین خواهد آمد توام با فرافکنیها و ایرادات مهم تاریخی است اما میتواند طلیعه و آغازه تاریخنگاری پسامشروطه باشد. به بیان دیگر اگرچه دفتر مشروطه اول که با کارهای آدمیت آغاز شد هیچگاه بسته نخواهد شد اما تاریخنگاری عصر مشروطه دوم، استبداد صغیر و سالهای فترت آدمیتی دیگر میطلبد تا کل این سالهای درماندگی را همچون مورخ فقید مشروطه اول صورتبندی تاریخی نماید. کتاب دکتر مجد در چنین بستری و در حالی که تا پیش از آن هیچ کتابی قحط و غلا و مرگ و میر هزاران- و نه آنگونه که دکتر مجد میگوید میلیونها ایرانی را در سالهای پس از جنگجهانی اول به عنوان سوژهای واحد، به نظاره ننشسته بود به سراغ این ایده بکر رفته است. از این رو و گذشته از محتوای فرافکنانه کتاب، پژوهش دکتر مجد و نیز همت موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی قابل تقدیر است.
● اسناد آمریکایی، ماشین سانسور و تاریخنگاری مجدی
نکتهای که در بادی امر توجه هر خوانندهای را به خود جلب میکند- و این البته به مترجم کتاب مربوط است و نه مولف آن- ترجمه عنوان کتاب است که چرا مترجم و موسسه طبعکننده کتاب؛ The Great Famine and Genocide in Persia لغت نسلکشی (Genocide) را از قلم انداخته و به قحطی اکتفا کردهاند. دیگر اینکه چرا موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی از محققی صاحبنظر در حوزه تاریخ معاصر نخواسته که به این کتاب حائز اهمیت مقدمهای ارزشمند بیفزاید و خطاهای مولف را گوشزد نماید. جز در پاورقی صفحه ۳۲ و برخی معدود صفحات دیگر چنین همتی به چشم نمیخورد. دیگر اینکه کتابی به این اهمیت فاقد کتابنامه است. این البته علیالظاهر خطای مولف است چرا که منابعش برای نگارش این کتاب جز از اسناد وزارت خارجه آمریکا و دو، سه اثر دیگر فراتر نمیرود. نویسنده محترم برای نگاه به تکاندهندهترین صفحات تاریخ معاصر حتی از مطالعه ابتداییترین کتب این حوزه همچون؛ تاریخ ۱۸ ساله آذربایجان احمد کسروی یا خاطرات عینالسلطنه و بسیاری کتب و رسائل دیگر دریغ ورزیده است. دکتر مجد حتی به خود زحمت نداده تا در کتابخانههای ایرانی و غیرایرانی به آرشیو نشریات فارسی آن عصر رجوع کند تا به قول خود، این «بزرگترین نسلکشی قرن بیستم» را از دل آنها استخراج کند. وی حتی در فرازهایی از کتاب که به روزنامههایی چون رعد، ایران و ستاره ایران استناد میکند این کار را از طریق اسناد آمریکایی انجام میدهد و به اصل روزنامهها اشارهای ندارد. از همه مهمتر و پیش از پرداختن به کتاب اشارهای به گفتوگوی فصلنامه تاریخ معاصر با دکتر مجد در بهار ۱۳۸۲ خالی از لطف نیست. در مصاحبه مذکور دکتر مجد به بحث آزادی اطلاعات و مقایسه آمریکا و انگلیس از این حیث میپردازد و دلیل عدم ارجاع به اسناد انگلیسی را فقدان قانون آزادی اطلاعات در آن کشور بر خلاف آمریکا میداند. مجد پس از تخطئه نویسندگانی چون محمدعلی کاتوزیان و... و انتساب آنها به تاریخنگاری انگلوفیل بر مواضعی که پیش رویش برای انتشار قحطی بزرگ در آمریکا وجود داشت، اشاره میکند: «تجربه من با انتشارات دانشگاه کرنل بسیار روشنگرانه است. این بنگاه انتشاراتی در سال گذشته کتابی درباره نسلکشی در رواندا چاپ کرده بود که بسیار شهرت یافت. ولی همین ناشر حاضر نشد حتی کتاب من را ببیند. این نشان میدهد که ناشر فوق به کتابی علاقه دارد که نسلکشی آفریقاییان سیاهپوست به وسیله سایر آفریقاییان را نشان میدهد ولی نمیخواهد کتابی را منتشر کند مشتمل بر اسنادی که نسلکشی مردم ایران را به وسیله اروپاییان سفیدپوست (انگلیسیها) نشان میدهد.»
مجد سپس در ادعایی عجیب و غریب به تخطئه فرهنگ رجایی و مونیکا رینگر میپردازد و با تخطئه آنچه ماشین سانسور در آمریکا و کانادا مینامد، مینویسد: «سرانجام انتشارات دانشگاه دولتی نیویورک حاضر شد کتاب من را بررسی کند. بعد متوجه شدم که این کتاب برای بررسی به افراد زیر داده شده است؛ دکتر فرهنگ رجایی و دکتر مونیکا رینگر. ولی به زودی روشن شد که این دو به شدت نگران شدهاند و میخواهند این جنایت عظیم دولت بریتانیا علیه مردم ایران را بپوشانند، خیلی روشن است که هدف این دو لاپوشانی جنایات بریتانیا و حمایت از آن است.» اما سرانجام در ایالات متحده ناشری پیدا میشود که «این بزرگترین نسلکشی قرن بیستم» را منتشر نماید. معلوم نیست که چگونه در کشوری که تندترین کتابها علیه لابی صهیونیستی منتشر میشود کتاب دکتر مجد که به مسئلهای تاریخی- و نه همچون لابی اسرائیل مسئله حال حاضر سیاست- میپردازد با موانع سخت برمیخورد. تمام سعی کتاب قحطی بزرگ این است که ثابت کند در سالهای ۱۹۱۷ تا ۱۹۱۹ میلیونها ایرانی از بین رفتهاند و باعث و بانی اصلی این داستان بریتانیای استعمارگر بوده که تمام خاک ایران(!) را در اشغال خود داشته است. اما تناقضات کتاب آدمی را به شگفتی میافکند. در حالی که دکتر مجد در مصاحبه با فصلنامه تاریخ معاصر این تلفات را ۹ میلیون میداند، اما در کتاب خود در فرازی آن را حداقل ۱۰ میلیون (صص ۲۱) و در فرازهای دیگر بین هشت تا ۱۰ میلیون میداند. (صص ۸۶ و ۱۸) در حالی دکتر مجد در تلاش است تا به تعبیر خود این «بزرگترین فاجعه تاریخ ایران و شاید بدترین نسلکشی قرن بیستم» را تئوریزه کند که نقطه آغازین پژوهش خود را گزارش کاردار آمریکا در ایران آن روزها یعنی والاس اسمیت موری میداند که به تعبیر این آمریکایی، «یکسوم جمعیت ایران در اثر گرسنگی و بیماریهای ناشی از سوءتغذیه از میان رفتهاند.» (ص ۱۹) نکته جالب اما اینکه دکتر مجد با صراحت مینویسد: «تکرار میکنم که بدون درک آنچه که در ۱۹۱۹-۱۹۱۷ بر سر ایران آمده نمیتوان تاریخ معاصر ایران را فهم کرد.» (ص ۱۸) منظور او از این گزاره تنها و تنها «جنایت علیه بشریت» بریتانیاییهایی است که با خرید گسترده غله و مواد غذایی در ایران، وارد نکردن غذا از هند و بینالنهرین، ممانعت از ورود غذا از ایالات متحده و اتخاذ سیاستهای مالی، قحطی را شدت بخشیدند.» (ص ۱۸) چگونه است که محققی که فهم سالهای مذکور را شرط فهم تاریخ معاصر میداند خود برای پی بردن به رموز این سالها تنها به گزارش چند افسر و کاردار آمریکایی و انگلیسی اکتفا کرده و انبوه گزارشها در مسائل فارسی و غیرفارسی را از قلم انداخته است؟ مجد با ساده کردن مسائل بسیار پیچیده تاریخی و سیاست بینالملل در پیش و پس از جنگ جهانسوز اول مینویسد: «در حالی که موسسات خیریه آمریکا برای جبران قحطی، حجم قابلتوجهی از مواد غذایی را روانه ایران میکردند، دولت ایالات متحده تلویحا به قتلعام در ایران رضایت داده بود.» (ص ۲۵) اما هیچ شاهدی برای اثبات این مدعا به کار گرفته نمیشود، طرفه اینکه جنگ جهانی اول تازه آغاز ورود جدی ایالات متحده به عرصه نظام بینالملل بود و این از منظر دکتر مجد به هیچ گرفته شده است. نویسنده در جایی مشاهدات عینی افسران ارتش بریتانیا از وضع فلاکتبار ایرانیان را منابع دستدوم (ص ۳۲) و در جایی دیگر منابع دست اول (ص ۳۳) میخواند. از نقاط ضعف عمده کتاب که خود مربوط به عدم ارجاع نویسنده به منابع فارسی آن دوره میشود این است که تمام تواریخ میلادی است و این برای شناخت دورهای که در آن تاریخ هجری قمری سیطره داشته ضعف محسوب میشود. اندک ارجاعاتی که نویسنده به منابع فارسی دارد نشانگر آن است که بزرگترین نسلکشی قرن بیستم نه کشتاری میلیونی که مرگ و میر هزاران ایرانی بوده است. (ص۴۹) دیگر اینکه به عمد یا از سر غفلت منبع بسیاری از نقلقولهای دکتر مجد ذکر نشده است. (صص ۱۰۰، ۱۰۲، ۱۴۷، ۱۵۴، ۱۶۱، ۱۶۲) نویسنده در حالی تصویر هولناک قحطی در فارس را از قول حافظ فرمانفرمائیان به تصویر میکشد که قحط و غلای مصیبتبار آذربایجان که محل تلاقی لشکریان عثمانی، روسیه و انگلستان در طول جنگ بود و از این حیث به نوعی فاجعهبارترین لحظات را تحمل کرد را صرفا از دریچه ناظران آمریکایی به تصویر میکشد. مجد با رد ادعاهای مورخان روس و انگلیسی که جمعیت ایران را پیش از جنگ جهانی اول تنها ۱۰میلیون نفر میدانند سعی در اثبات این مدعای خود دارد که جمعیت ایران پیش از جنگ حداقل ۲۰ میلیون بود که در اثر مصائب ناشی از جنگ تا سال ۱۹۱۹ به ۱۱ میلیون کاهش یافته است. با استناد به گفتههای مورگان شوستر مینویسد: «برآورد شوستر از جمعیت ایران یعنی ۱۳ تا ۱۵ میلیون نفر در سال ۱۹۰۰ موید نظر راسل وزیر مختار بریتانیا در ایران در چند جای مختلف است که جمعیت ایران را در ۱۹۱۴، ۲۰ میلیون نفر آورده است.» (ص ۸۶) اما چگونگی نسبت منطقی ادعاهای راسل و شوستر در کتاب مجد باز نمیشود. در صفحه بعد و در ادعای متناقض دیگری آمده: «در نتیجه جمعیت ایران در سال ۱۹۱۴ دستکم ۲۱ میلیون نفر بوده که موید نظر راسل در چند جای مختلف است. بنابراین نظر راسل مبنی بر اینکه جمعیت ایران در ۱۹۱۴، ۲۰ میلیون نفر بوده درست به نظر میرسد.» (ص ۸۷) اما بر خواننده معلوم نمیشود که بالاخره در سال ۱۹۱۴ جمعیت ایران ۲۱ میلیون بوده یا ۲۰ میلیون. دیگر اینکه مجدی که بریتانیاییها را به نسلکشی ایرانیان و جنایت علیه بشریت متهم میکند و آمار مورخان روس و انگلیس در مورد جمعیت ایران آن دوران را گمراهکننده میخواند، چگونه به گفتههای راسل ایمان آورده است؟
● افسانهپردازی، سالهای درماندگی و ضرورت ظهور آدمیتی دیگر
اگرچه مجد در برخی از صفحات کتاب به علل درونی، منازعات داخلی و ضعف حکومت مرکزی در ایجاد قحط و غلای گسترده پس از جنگ جهانی اول اشاره میکند اما خردهگیریهای او بر بریتانیا چنان گسترده است که علل درونی بحران یکسره به حاشیه میروند و راه فهم تحولات تاریخ معاصر یکسره به محاق میخزد. نویسنده به نقل از یک آمریکایی و یک ایرانی احمدشاه را از بزرگترین ملاکان و محتکران مواد غذایی میداند. از قول عمیدی نوری مینویسد: «تهران در آتش قحطی میسوخت و مردم وحشتزده بودند. گندم خرواری ۲۰۰ تومان بود و همه میدانستند که احمدشاه محصول گندم خود را انبار کرده و خرواری ۲۰۰ تومان میفروشد. مردم او را احمد کاسب نام نهاده بودند.» (ص ۲۰۳) بدیهی است شخصیتهای تاریخی را از ورای تنها دو منبع سنجیدن در نقد تاریخی چه جایگاهی دارد. نویسنده سه صفحه از کتاب نسلکشی بزرگ را به وضع یهودیان ایرانی و کمک امدادی آمریکاییها به آنها اختصاص داده است.(ص ۲۰۳ تا ۲۰۶) مشخص نیست در سالهایی که بزرگترین «نسلکشی قرن بیستم» در ایران رخ داده و ایرانیان از فرط گرسنگی به آدمخواری روی آورده بودند (ص ۵۵ و ۵۶) ضرورت پرداختن به یهودیان در چه نهفته است؟ دکتر مجد در بخش پایان کتاب به نقد دعاوی ایران در کنفرانس صلح ورسای پرداخته و برای اثبات تئوری «بزرگترین نسلکشی قرن بیستم» سند ارائهشده از سوی تیم ایران در کنفرانس را لاپوشانی قحطی بزرگ میخواند. وی با مضحک خواندن ادعاهای ایران در ورسای آنها را فرافکنی دانسته تا نقش اصلی بریتانیا در ایجاد بزرگترین نسلکشی قرن بیستم از دیدهها پنهان شود. (صص ۲۱۲، ۲۱۷) از آنجایی که در سند اقامهشده توسط ایران از نسلکشی ایرانیان آنگونه که مدنظر مجد است اشارهای مبسوط نرفته است، این بخش از سند جالبترین قسمت آن از دید نویسنده کتاب است. از آنجا که در سند، عاملان قحطی در ایران، روسها، عثمانیها و آلمانها بودند و انگلیسیها غایبند، مجد آن را نتیجه توطئه زیرکانه انگلیسیها و وثوقالدوله میداند و مینویسد: «دولت وثوقالدوله وفادارانه به قدرتی که آن را برپا و حفظ کرد خدمت کرد.» (ص ۲۲۳) مجد برای اثبات صدق گفتههای خود و خائنانه بودن سند ایران در ورسای به سخنان فرانیس وایت دبیر هیات نمایندگی آمریکا در تهران استناد میکند، اما از آنجا که وایت دو نفر از اعضای تیم ایرانی گسیل داشتهشده به ورسای یعنی حسینخان علاء و مشاور الممالک انصاری را ضدانگلیسی مینامد برمیآشوبد و مینویسد: «معلوم شد آنچه وایت گمان میکرد نادرست بوده است. اینکه چه کسی در هیات حضور میداشت هیچ تفاوتی ایجاد نمیکرد.» (ص ۲۱۲) سنجش مورخانه تحولات تاریخی، فهم صحیح و عینی این تحولات آنگونه که کالینگوود فیلسوف شهیر تاریخ انگلیسی بیان میدارد و نیز عبور از تحلیلهای تکبعدی- تکخطی و ذهنی از حوادث تاریخی مانع از آن میشود تا افسانههایی چون؛ «بزرگترین نسلکشی قرن بیستم» و «ماشین سانسور و خفقان بقایای بریتانیای استعمارگر در دانشگاههای کانادا و آمریکا» به تعبیر دکتر مجد و نیز «هولوکاست واقعی قرن بیستم»- به تعبیر عبداللـه شهبازی (سایت عبداللـه شهبازی) - سروده شوند چه اگر به تعبیر محمد توکلیطرقی «در عصر اهمیت بهداشت عمومی هشت میلیون گاو و گوسفند ایرانی نیز کشته میشدند خبر آن در جراید فارسی بازتاب مییافت.» در اینکه در سالهای جنگ اول جهانی و پس از آن ایرانزمین پس از عصر هجوم مغولان و افغانها سیاهترین صفحات تاریخ خود را تجربه کرد شکی نیست و همت دکتر مجد در پرداختن به این سوژه بکر قابل تقدیر است اما همانگونه که گفته شد تاریخنگاری تمام دوران پس از مشروطه دوم تا سالهای آماده شدن مقدمات کودتای رضاخانی جهدی است فراتر از تلاش غیرمورخانه دکتر مجد که ضرورت ظهور آدمیت دیگری را اجتنابناپذیر میسازد. سالهایی که نه به تعبیر دکتر مجد ایام نسلکشی بزرگ که روزگار درماندگی و عسرت ایران زمین بود
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست