سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

آرزوی شکستن طلسم هری پاتر با شجاعت امیر ارسلان


آرزوی شکستن طلسم هری پاتر با شجاعت امیر ارسلان

گشت و گذاری در ادبیات کودک و چالش های پیش رو

چهار خرگوش کوچولو به چیدن قارچ می روند؛ این اولین کتاب عمرم بود که از معلمم جایزه گرفتم و خودم به تنهایی تا آخرش را خواندم. تصاویرش آن قدر زیبا بودند که هنوز هم به یادشان می آورم. حقیقتاً اولین کتاب ها آن چنان تأثیر شگرفی در کودکی ما باقی می گذارند که تا سال های سال خط به خطش را به یاد می آوریم. روبروی کلاس ایستادم و از همبستگی خانواده چهار خرگوش کوچولو برای به دست آوردن قارچ خواندم. آنروز به همدلی خانواده خرگوش ها پی بردیم و این که در دنیا قارچ های زیادی هست که باید با همکاری دیگران چیده شوند. آن روزها گرگ بدجنس شخصیت منفی اغلب کتاب داستان ها بود. وقتی ازبالای کوه پایش لغزید و به زیر افتاد، همه بچه ها نفس راحتی کشیدند و شادی کردند. مثل امروز نبود که مرد عنکبوتی قهرمان داستان های کمیک استریپ باشد و سیندرلا فقط به ظاهرش پز بدهد.

جادو و طلسم امیر ارسلان توسط قمر وزیر بدجنس و الیاس دیو با اتکای او به خداوند متعال باطل می شد، مثل هری پاترامروزی، امیر ارسلان نامدار چوبی نداشت که تکان بدهد و جادویی محقق شود. جادوها که باطل می شدند، خوشبختی از پنجره ها سرک می کشید و همیشه این حرف راست آخر قصه ها می نشست که اتصال به خدا بزرگترین قدرت هاست.

در حال حاضر با گسترش انواع و اقسام بازی های کامپیوتری، انیمیشن های تخیلی و... سلیقه جهانی به سمت فانتزی خوانی کشیده شده است.

داستان هری پاتر در رأس این سری کتاب ها قرار دارد. بریسینگر (آتش) نوشته کریستوفر پائولینی با اتکا به تصویرسازی در دنیای فانتزی، جادوگری، اژدها و خلق فضاهای اینچنینی در اولین روز عرضه به بازار کتاب با فروش بیش از ۴۵ هزار نسخه پرفروشترین کتاب سال کودک در انگلیس شد. از این رمان به عنوان رقیب هری پاتر یاد شده است.

اما در چنین قالب هایی حقیقتاً چگونه محتوایی به مخاطب ارائه می شود؟ از یاد نبریم که ساخت ذهنیت و هویت یک انسان دقیقاً از دوران کودکی کلید می خورد. ادبیاتی غنی ارزیابی می شود که با اتکا به بهترین فرم ها، مفاهیمی برگرفته از دغدغه های بشری را انتقال دهد. هیچ گاه ادبیات را ابزاری صرفاً برای تفنن و سرگرم شدن تعریف نکرده اند. ادبیات، مادر همه فرم ها، سبک ها و ایدئولوژی ها بوده است، اما به نظر می رسد در این دوره ادبیات نیز همچون سینما دستاویز سطحی نگری شده باشد. در یک مقایسه حتی در ژانر ادبیات غرب به خوبی حضور این نگاه سطحی را درک می کنیم. این گونه است که می توان پیرامون نتایج منتج از قصه جوجه اردک زشت هانس کریستین اندرسون در ذهن کودک ده ها صفحه نوشت، اما در دنیای جادو که همه چیز بر پایه تخیلی فرار و مهار نشدنی شکل گرفته است، نتایج داستان هم غیرواقعی و بی تأثیر خواهد بود.

● برای کودک ایرانی بنویسیم و به محتوای جهانی فکر کنیم

در داستان های کودکانه باید از کودک زمانه خود نوشت و رسیدن به درک دغدغه های کودک زمانه خود نیاز به احساسی لطیف، رجوع به کودک درون، اندیشه ای ژرف و درک دلمشغولی های این گروه سنی دارد.

خیلی از نویسندگان هستند که با نگاه بزرگسالانه برای کودکان این زمانه می نویسند. گاه حتی زبان نوشتاری و گزاره هایی که استفاده می کنند، برای کودک نامفهوم است و در صورتی قادر به درک آن خواهند بود که بزرگتری در کنارشان بنشیند، بخواند و برایشان ترجمه کند!

برای کودک زمانه خود نوشتن یعنی باتوجه به سطح درک امروزی کودکان خلق شخصیت کنیم. شاید دیگر «گرگ» در ذهن کودک امروز بدجنس زمانه اش به نظر نرسد، چون او در بازی های کامپیوتری و انیمیشن های فانتزی به چشم خود دیده که گرگ شنل قرمزی اتفاقاً موجودی قابل ترحم و بی دست و پاست. حالا باید تخیل، هوشمندی، دنیای فانتزی و واقعیت موجود را طوری در هم بیامیزیم که به سطح درک هوشمندانه کودک امروز خدشه ای وارد نشود.

علی آقا غفار سردبیر خبرگزاری کتاب ایران و سردبیر هفته نامه کتاب با ذکر مثالی توضیح می دهد: «مشکل ما در شخصیت پردازی کتاب کودک این است که همیشه مثبت به توان صد را پیش روی مخاطب قرار داده ایم. مثلا می خواهیم نشان دهیم که طی یک سری اتفاقات کودک داستانمان سحرخیز می شود. در پایان داستان این کودک هم شاگرد اول است، هم به مادرش کمک می کند، هم برای پیرزن همسایه نان می گیرد، هم در مسابقه ورزشی مدال می آورد و هم سحرخیز می شود!!! مسلما کودک به عنوان مخاطب به این همه خوبی آن هم یک جا شک می کند و با شخصیت داستان همزادپنداری نخواهد کرد.»

او می گوید: «باید بپذیریم که تربیت شکل یک پازل را دارد. در سن هفت سالگی باید از کودک یک سطح از خوبی ها را انتظار داشته باشیم و در سن ده سالگی یک سطح دیگر. این طور نیست که کودک هفت ساله کاملا بی نقص باشد. نویسنده هم با تبحرش باید همین شخصیت نسبی را بپروراند و تحولاتی باورپذیر را در طول داستان ایجاد کند.»

این کارشناس ادبیات داستانی پیرامون این که آیا نویسندگان حوزه ادبیات کودک پس از پیروزی انقلاب اسلامی توانسته اند ارزش ها و مفاهیم معنوی را وارد داستان ها کنند و در این حوزه موفق بوده اند؟ می گوید: «در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی عده ای از نویسندگان که عاشق انقلاب بودند، به طور خودجوش در حوزه ادبیات مبتنی بر ارزش های انقلاب و دفاع مقدس فعالیت کردند. در آن زمان که امکانات محدود بود و هنوز وسایل ارتباط جمعی نظیر اینترنت و ماهواره و... فراگیر نشده بودند، همان مدل کارها مورد استقبال قرار می گرفت. این آثار بعضا از لحاظ محتوایی غنی و از لحاظ تکنیک و فرم دچار مشکلاتی بودند.

کم کم با ورود وسایل ارتباط جمعی سلیقه ها تغییر کرد. برخی از نویسندگان به جای این که با اتکا به همان محتوای ارزشمند در پی ارتقا فرم و تکنیک بروند، کلا پیرو کارهای وارداتی شدند. به تعبیری کپی برداری رونق گرفت و چون نمونه های فانتزی تر توسط غربی ها وارد بازار کتاب شده بود، بدیهی است کارهای این چنینی از استقبال مورد انتظار برخوردار نشدند.»

وی در باب این که در شرایط فعلی برای ارتقا کمیت و کیفیت کار کودک چه می توان کرد؟ توضیح می دهد: «درست است که بخشی از این سلایق توسط ماهواره و اینترنت منتقل می شود، ولی می توان بخشی را نیز مدیریت کرد. یکی از بزرگترین مشکلات در وادی کار فرهنگی این است که بین آنچه در مدرسه گفته می شود، با آنچه که در خانه محور تربیتی قرار می گیرد و آنچه در جامعه مورد انتظار است، همخوانی وجود ندارد. بعضا این چند دستگی به نویسندگان هم منتقل شده است. این چنددستگی سلیقه و سطح کمیت و کیفیت علاوه بر محتوا در تصاویر کتاب ها هم مشهود است.

یک سری از کتاب ها را که ورق می زنیم آنقدر تصاویرشان سطحی است که انگار به سطح درک کودک امروز توهین می شود. از سوی دیگر یک سری از کتاب ها هم که داعیه الگوگیری از سبک های مد روز را دارند، با تصاویر انتزاعی و کوبیسم خود معلوم نیست چه چیز برای گفتن دارند؟! ما باید علاوه بر کنکاش در سبک ها، فرم ها و تکنیک های جدید به بومی سازی آن اهتمام بورزیم.»

● شخصیت های ملموس ماندگارند

مانولیتو پدیده تازه ادبیات کودک و نوجوان دنیاست. مانولیتو توسط نویسنده اسپانیایی اش خانم الویرا لیندو خلق شده است. این پسربچه مثل هری پاتر چوب جادویی ندارد و خوشگل و خوش شانس هم نیست، اما چیزی که مانولیتو را یک پدیده کرده است، شخصیت ملموس و باورپذیر آن است. مانولیتو به هیچ وجه فرزند رویاهای ما نیست. به عبارتی آن پسری نیست که ما در آرزوی داشتنش باشیم. حسود و پرحرف است، ریاضیاتش اصلا خوب نیست، دست و پا چلفتی و کم جرأت است، از حمام کردن فراری است و پاهای کثیف را دوست دارد. به علاوه ساده و زودباور است و نه فقط بچه های هم سن و سالش بلکه حتی برادر کوچکترش که چهار سال با او تفاوت سنی دارد، می تواند او را اغفال کند. در مجموع همان طور که خانم آسانسیون، معلمش در انجمن مدرسه توصیف کرده است، «پسری از همه لحاظ معمولی» است.

با وجود آن که همه پدر و مادرها دوست دارند بچه هایی نابغه و باهوش با توانایی های ویژه داشته باشند، اما واقعیت این است که تعداد کودکان نابغه زیاد نیست و اکثریت با همین بچه های «از همه لحاظ معمولی» است.

به همین دلیل مانولیتو با همه ضعف هایش برای برخی ها دوست داشتنی است، چرا که مثل او در اطرافمان زیاد سراغ داریم.

الیوالیندو متولد شهر کادیس اسپانیا در سال ۱۹۶۲ درباره شخصیت مانولیتو می گوید: «این شخصیت یک بیوگرافی عجیب از خودم است. البته وضع مالی پدر و مادر من از خانواده مانولیتو بهتر بوده است. من پسر نیستم و فرزند اول خانواده هم نیستم. هرگز هم عینک به چشم نزده ام. با این حال در میان افرادی که می شناسم، کسی که از همه بیشتر به مانولیتو شبیه است، خودم هستم. مانولیتو اولین بار در رادیو خلق شد.» نویسنده کار گویندگی رادیو نیز انجام می دهد. بنابراین در دنیای

فانتزی خوانان امروز کارهایی از لحاظ جهانی ماندگاری دارند که از متن واقعیت متولد شده اند. رسالتی که همیشه ادبیات از باب انتقال ارزش ها، دغدغه ها، حقایق زمانه خود بر دوش کشیده هیچ گاه به سطحی نگری و تفنن نمی غلتد.

● غرق در تکنیک محتوا را فراموش نکنیم

محمد میرکیانی مردی از جنس تلاش برای کودکان است. وی که در کارنامه خود علاوه بر نویسندگی و پژوهشگری مدیریت فرهنگی انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، مسئول نشریات سوره نوجوان، مدیریت گروه کودک شبکه ۱ و ۲ را نیز دارد، پیرامون فراز و نشیب های ادبیات کودک در کشورمان می گوید: «من معتقدم یکی از فعال ترین و مؤثرترین عرصه های تولید فکر، عرصه ادبیات کودک است و متعاقباً معتقدم بعد از پیروزی انقلاب اسلامی سه دهه طلایی در عرصه ادبیات کودک را تجربه کرده ایم. هر چند در دهه اخیر با ورود اینترنت و ماهواره، سلایق به شدت متحول شدند و در ادبیات کودک نیز تأثیرگذاری فاحشی داشتند. خانواده ها در این سه دهه با یک روند رو به رشد راغب شدند که بخشی از سهمیه اقتصادی خانواده را به خرید کتاب کودک اختصاص دهند. این روند هم زمینه های رشد را ایجاد کرد و هم آسیب هایی را در پی داشت!»

و ی می گوید: «خانواده های ما در حال حاضر به این نتیجه رسیده اند که باید برای ارتقای فرهنگ از تولیدات ادبیات کودک بهره ببرند. در این میان برخی افراد سودجو فقط به دلیل توجه خاص خانواده ها به این مقوله، وارد این عرصه شدند که خود آسیب هایی را در پی داشت. مسلماً باید نظارتی وجود داشته باشد که هر شخص با هر سطح آگاهی خودش را نویسنده و ناشر کتاب کودک خطاب نکند.»مشکل دیگری که میرکیانی در حوزه ادبیات کودک بازگو می کند، آگاه نبودن نویسندگان و خالقان این عرصه نسبت به علم تاریخ، مردم شناسی و دغدغه های اصلی کودک ایرانی است. وی می گوید: «صراحتاً باید بگویم که بخشی از تولیدات از حیث پشتوانه های ملی و معنوی غنی نیستند و این باعث شده که در چند ساله اخیر آثار ماندگار انگشت شماری داشته باشیم.»

این نویسنده بر تقویت تصویرگری کتاب کودک نیز تأکید داشته و می گوید: «چنانچه بتوانیم در حوزه تصویرگری کتاب کودک به ارائه آثار بومی و با کیفیت بپردازیم، این تلاش بر حوزه آثار انیمیشین و پویانمایی ایران نیز تأثیر مستقیمی خواهد گذاشت.»

میرکیانی نسبت به نبود شبکه توزیع منسجم و قابل اعتماد نیز در حوزه کتاب کودک گله مند بوده و می گوید: «منکر این نمی شوم که آثار خوب بی شماری هم داشته ایم که در چرخه تبلیغ و توزیع پرنقص کتاب کودک گمنام مانده اند. الان در زمینه نمایش آثار بصری که از آن به تولیدات خانگی یاد می شود، به یک شبکه گسترده توزیع رسیده ایم و می بینید که چه قدر هم موفق هستند، اما متأسفانه در حوزه کتاب بخصوص کتاب کودک هنوز این اتفاق رخ نداده است.»

این نویسنده نسبت به سرگرم شدن برخی نویسندگان به مقوله صورت گرایی و فرمالیسم هشدار داده و می گوید: «در بازار سلایق مختلف بیشتر درگیر نوگرایی، قالب و ساختارشکنی شده ایم، در حالی که کتابی مناسب ارزیابی می شود که از لحاظ محتوا با فطرت کودک سازگاری داشته باشد. فرم نباید ابزاری برای اظهار فضل نویسنده قرار گیرد.»

● به پتانسیل های قصه های ایرانی توجه کنیم

امیر ارسلان با دیدن تصویری از فرخ لقا، دختر پطرس شاه، رهسپار فرنگ می شود. شمس وزیر و قمر وزیر موضوع را به پطرس شاه خبر می دهند. پطرس شاه هم دستور می دهد که تصویر ارسلان را به دروازه شهر آویزان کنند تا هر کس او را دید دستگیر کند و بیاورد تا او را بکشند. خواجه طاووس، ارسلان را می شناسد و به تماشاخانه برادرش خواجه کاووس می برد تا در امان باشد. امیرهوشنگ، پسر پاپاس شاه، برای خواستگاری به دربار پطرس شاه می رود. ارسلان در قصر فرخ لقا با امیرهوشنگ درگیر می شود و او را از پا در می آورد. پطرس شاه به الماس خان داروغه مأموریت می دهد قاتل امیرهوشنگ را دستگیر کند. قمر وزیر ارسلان را نجات می دهد و به حیله از او می خواهد که برای رسیدن او و فرخ لقا به روم باید فرخ لقا را بی هوش کند و گرد نبند او را از گردنش باز کند، چون تا این گردنبند به گردن فرخ لقاست هیچ کس نمی تواند او را از شهر بیرون کند.

وقتی ارسلان به این دستور عمل می کند، قمر وزیر فرخ لقا را طلسم کرده و در باغی به بند می کشد.

امیر ارسلان برای نجات فرخ لقا روزها و شب ها صحراها و بیابان ها را زیر پا می گذارد تا هنگامی که کفش و عصای آهنی اش از بین می رود. همان موقع به قلعه فولادزره راه می یابد و در نبردی دیو را شکست و فرخ لقا را نجات می دهد و با او ازدواج می کند.

این داستان مشهور ایرانی گفته میرزا محمدعلی نقیب الممالک است.

به راستی اگر بخواهیم در دنیای فانتزی هم حرف هایی برای گفتن داشته باشیم می توانیم از داستان های خودی بهترین ها را خلق کنیم، اما چرا تاکنون به خلق آثار مبتنی بر هر نوع سلیقه ای به پشتوانه ذخایر ادبی بومی کمتر توجه داشته ایم؟ سؤالی است که باید مدیران حوزه کتاب کودک به آن پاسخ دهند. خودتان قضاوت کنید قصه سیندرلا را بیشتر شنیده ایم یا قصه امیرارسلان خودمان را؟

کتاب سفرهای مارکوپولو با آن تصاویر شگفت انگیزش خیال کودکانه ام را از ارتفاع دیوار چین به هزار توی صحراها و قلعه ها و دربار چین می کشاند. آن قدر تصاویر این کتاب را دوست داشتم و آن چنان مجذوب متن شیرینش بودم که وقتی کارتون مارکوپولو پخش شد، با آن پس زمینه ذهنی که داشتم، روبروی تلویزیون می نشستم و پلک نمی زدم.

یک دوره هم با کتاب عصر دانیاسورها عجین شدم. کسی چه می داند شاید اولین کتاب ها آن قدر در ذهنیتم تاثیر داشتند که پایه گذار انتخاب های بعدی ام در زندگی شد. بعدها زمین شناسی خواندم و همیشه تصاویر و توضیحات همان اولین کتاب جلوی چشمم بود.

حقیقتا اولین کتاب ها نقش کلیدی را دارند. سلایق و علاقه فرزندان از محتوای آنها شکل می گیرد و سال های بعد متوجه تاثیرات آنها خواهیم شد به همین دلیل است که پرداختن به مسائل کتاب کودک نه تنها بی اهمیت نیست، بلکه مهمترین محور تربیت و فرهنگ سازی محسوب می شود.

حالا سقف این خانه- ادبیات کودک- آن قدر بلند است که می تواند جوابگوی هر نوع سلیقه ای قرار بگیرد. به نظر می رسد نقدهایی که بر این حوزه وارد می شود باید نقدی سازنده و ادامه دهنده راه باشد، نه این که نقد، عرصه رقابت و از راه به در کردن گروهی باشد. مهمترین منتقدان این حوزه مخاطبین آن یعنی خود کودکان هستند و اتفاقا همین گروهند که با استقبال و پذیرش یک اثر به ماندگاری و فراگیر شدن آن کمک بزرگی می کنند.

بنابراین درک دغدغه ها، سلایق و نیازهای فکری این قشر مهمترین قدم در مسیر روشن آینده ادبیات کودک خواهد بود.

یکی از صاحبنظران در وبلاگ خود پیرامون نقد ادبیات کودک این گونه نوشته است: «نقد ادبیات کودک به نوعی راه رفتن روی لبه تیغ است. برای نقد کتاب کودک باید جاده هایی را که پشت سرگذاشته ای برگردی و به کودکی هایت سلام کنی. بچه های دیروز حالا بزرگ شده اند و برای نوآمدگان می سرایند و می نویسند. حرف، حرف حسرت های بر زبان نیامده آن سال هاست. تکاپوی یافتن رنگی تازه که در مداد رنگی پیدا نمی شد.»

● دغدغه انتقال تاریخ هویت و ارزش های ایرانی

دزدان و حرامیان هرچه تلاش می کردند نمی توانستند آرامش شهر را به هم بریزند و در تاریکی و در خم کوچه ها راه را بر مردم ببندند و اموال آنان را سرقت کنند؛ چرا که نام پهلوان سعید و پهلوان صادق لرزه بر اندام نابکاران می افکند و نفس گرمشان دست حرامیان را از هر ستم و جفایی کوتاه می کرد. سرانجام حرامیان تصمیم گرفتند دو گروه شده و با پیوستن به دوپهلوان بین آنان تفرقه و جدایی اندازند.

آنچه در بالا خواندید خلاصه کتاب اشک پهلوان به قلم میرکیانی است. خوشبختانه هنوز هم نویسندگان ما دغدغه انتقال تاریخ، هویت و ارزش های ایرانی در خونشان می جوشد و هر چند وقت یکبار شاهد کارهای پخته و خوبی از این دست هستیم، اما برای رقابت در عرصه بین المللی باید به گونه ای نوشت که از متن داستان های خودی نتایجی حاصل شود که برای هر کودکی در اقصی نقاط دنیا قابل لمس و قابل درک باشد. محسن مومنی شریف، نویسنده پیرامون فراز و نشیب های ادبیات کودک در کشورمان توضیح می دهد: «یک زمانی روی نقطه اوج قرار داشتیم و این به اوایل دهه ۶۰ تا دهه ۷۰ بر می گردد. بعد از آن یک عده از نویسندگانی که کار کودک را شروع کرده بودند به جمع نویسندگان بزرگسال پیوستند. عده ای هم پیرو سبک های غربی شدند و به فانتزی نویسی رو آوردند. به نظر می رسد این گروه از اهداف اولیه که مهمترین آنها انتقال ارزش ها و دغدغه های خودی بود، دور ماندند.

دسته سوم هم صرفا به ترجمه آثار وارداتی مشغول شدند. در دهه ۶۰ برای ترجمه آثار سختگیری ها و ضوابطی وجود داشت که در دهه ۷۰ متاسفانه اعمال نظرها به کل برداشته شد. وقتی آمار ترجمه ها بالا رفت، ناشر دیگر برای چاپ نویسندگان خودی ریسک نمی کرد و از آن سو انگیزه کار در نویسنده هم به حداقل رسید.»

شاید نویسندگان پیرو قالب های وارداتی فکر می کنند که آنچه برگرفته از سلیقه ایرانی و ذائقه بومی است، مخاطب پیدا نمی کند و لذا به فانتزی نویسی گرایش پیدا کرده اند. مومنی شریف صراحتا توضیح می دهد: «اصلا این طور نیست و این که برخی خیال می کنند کارهای بومی بی مخاطب می ماند، واقعیت ندارد. ما به تجربه دریافته ایم که باید سوژه بکر و پرداخت خوب باشد و حتی اگر سوژه برگرفته از دغدغه های بومی باشد، مورد استقبال قرار می گیرد. امیر کوچولوی هشتم نوشته حسین فتاحی از این دست تجربه هاست که اتفاقا مورد استقبال قرار گرفت. یکی از مشکلات ما این است که در آثار کودک و نوجوان آینده پژوهی نداریم. نباید خیلی در قدیم ماند. دنبال این باشیم که در آثارمان برای مخاطب کودک آینده ای مبتنی بر ارزش ها ترسیم کنیم.»

● سوژه هایی برگرفته از زندگی نویسنده

ماهی سرخ شده جایش کجاست؟ این دیگر چه سوالی است؟ جایش روی میز، توی ظرف، کنار سبزی پلو؛ برای خوردن. بله! قبول دارم به یک شرط؛ بو ندهد؛ آن بوی تند دریا. دماغم را می گیرم. پدر می گوید: «ماهی یعنی بوی تند دریا.» من دماغم را می گیرم و از کنار ماهی سرخ شده و نشده رد می شوم. دیگری می گوید: «ماهی سرخ شده، جایش داخل شکم است. این دیگر برو برگرد ندارد؛ آماده شده است تا من او را با لذت ببلعم. دهانشان را باز کرده اند و می گویند: «ماهی سرخ شده! ماهی سرخ شده!» اما یکی دیگرهم می گوید ماهی سرخ شده جایش در دریاست. او یک داستان نویس است. یعنی داستان نویس ماهی های سرخ شده را می برد و به دریا می ریزد! نه، او هم آدم است. ماهی سرخ شده را می خورد. تیغ هایش را در می آورد. گوشت تنش را می گذارد لای دندان هایش، می جود و قورت می دهد. اما او که داستان نویس است، وقتی می خواهد داستان بنویسد، از خودش، از ذهن خودش می آید بیرون. می رود در ذهن یک ماهی سرخ شده. می رود در یک ذهن مرده. داستان نویس می تواند هیچ کس نمی تواند بداند یک نفر وقتی می میرد، در ذهنش چه اتفاقی می افتد؟ اما داستان نویس می رود در ذهن مرده یا مردگان. بعد، برای من و تو از آن جا می گوید.

نویسنده ژاپنی رفته است داخل ذهن ماهی سرخ شده و با چشم های خشکیده او همه چیز را می بیند و حس می کند. اردک ماهی خال مخالی سرخ شده است. در یک ظرف سفید است روی میز. می خواهد ناهار باشد یا شام یک نفر. ماهی سرخ شده ذهن اوگوما را وسوسه می کند و به داستان می آید تا تو را که پای میز نشسته ای و چنگالت را در دست گرفته ای با قاشق و دهانت را داری باز می کنی برای خوردنش، به یک سفر ببرد؛ برود؛ سفری به اعماق ذهن دیگران. از پای سفره بلندت می کند و بر دوش های سفر می نشاندت.

به نظر می رسد اکثر نویسندگان کودک در دنیا متوجه پرداختن به سوژه هایی برگرفته از زندگی خود هستند. اوگوما هیدئو نویسنده ژاپنی در کتاب ماهی سرخ شده اگر چه به دنیای فانتزی هم چشم داشته، ولی از دریا که برای کودکان ژاپنی کاملا ملموس است، می گوید. این نویسنده به ذهن یک ماهی سرخ شده سفر می کند و از آنجا ذهن مخاطب را به یک سفر دلچسب می کشاند.

● بچه ها را کتابخوان تربیت کنیم

خوشا به حالت ای روستایی/ چه شاد و خرم چه باصفایی...

این شعر فراموش نشدنی سروده جعفر ابراهیمی (شاهد) است که در سال های کودکی خود زیرلب زمزمه می کردیم و روی مربع های لی لی می پریدیم.

ابراهیمی حالا با همان صدای مهربان و تواضع همیشگی اش برایمان می گوید: «بگذارید به جای نقد یک تاریخچه ای از ادبیات کودک به ویژه بعد از انقلاب برایتان بگویم، چرا که ایرادهایی هم که می گیریم، نشان دهنده این است که ادبیات کودک کشورمان در دنیا معرفی شده و به جایگاه مطلوبی رسیده ایم. آقای محمود کیانوش یکی از شاعران حوزه ادبیات کودک ساکن لندن در سال ۱۳۶۰ طی نامه ای برایم نوشته بود: ما پیش از انقلاب همه هم و غممان این بود که بگوییم در دنیا چیزی تحت عنوان ادبیات کودک وجود دارد که ما آن را نداریم، خوشبختانه شما بعد از انقلاب این کار را کردید و این حوزه پایه گذاری شد.»

وی ادامه می دهد: «قبل انقلاب ناشر تخصصی کتاب کودک نداشتیم. فقط کانون پرورش فکری و انتشارات امیرکبیر برخی عناوین را چاپ می کردند.

بعد از سال ۶۰ بود که به ویژه از طریق کیهان بچه ها به این حوزه پرداخته شد و چیزی تحت عنوان ادبیات کودک تخصصی شد.»

ابراهیمی علاوه بر این که به آن دوران طلایی اشاره های فراوانی دارد، به چالش های اخیر نیز گریزی زده و می گوید: «دغدغه من این است که آن روزها یک عنوان داستان کودک و نوجوان دست کم بین ۲۰ تا ۵۰هزار نسخه تیراژ داشت، در حالی که امروز آمار مخاطبین به سه برابر رسیده، ولی هر عنوان در هر نوبت چاپ فقط هزار تا پنج هزار نسخه تیراژ دارد: آن روزها رمانی که مسلسل وار در کیهان بچه ها چاپ شده بود و بعد به صورت کتاب وارد بازار شد در چاپ دوم به ۲۰ هزار نسخه تیراژ رسید!»

از این شاعر پیشکسوت سؤال می کنم: «شاید آن روزها تعداد رمان های کودک و نوجوان انگشت شمار بوده است، اما امروز عناوین بسیار متعددند و این موضوع دلیلی برای تیراژ پایین باشد.» وی پاسخ می دهد: «من زیاد به این دلیل معتقد نیستم. چون کتاب های خوب با تبلیغات خوب از سوی قشر کودک و نوجوان که انگیزه مطالعه شان نسبت به قشر بزرگسال بیشتر هم هست، با استقبال خوبی روبرو می شود. من فکر می کنم مشکل اصلی این است که بچه های ما سرگرم اینترنت و بازی های کامپیوتری شده اند و از دنیای مطالعه جدا افتاده اند. متأسفانه برنامه های تبلیغی صدا و سیما در حوزه کتاب و کتابخوانی هم بسیار کوتاه است و معمولا در ساعات پایانی شب یعنی زمانی که همه خوابند، پخش می شوند.» این شاعر بلندآوازه به برف سفید تجربه که بر موهایش نشسته و سی ویک سال تلاش مستمر خود اشاره کرده و صادقانه می گوید: «الان بیشتر دوست دارم سرگرم کارهای دلی شوم و صرفاً با توجه به علاقه های خود و سوژه های شخصی بنویسم، ولی پیدا کردن ناشر کار سختی است: ناشران بیشتر دوست دارند از کارهای ترجمه ای استفاده کنند تا حق التألیف نویسنده را نپردازند و این یکی از مشکلات سد راه نویسندگان حوزه ادبیات کودک است.»

● آثار معناگرا

در حوزه کودک با ماندگاری جهانی عجیب بود رابطه میان این پدر و پسر. من گمان نمی کنم در تمام عالم، میان یک پدر و پسر این همه تعلق، این همه عشق، این همه ارادت حاکم باشد. من مبهوت این رابطه ام. گاهی احساس می کردم که رابطه حسین و علی اکبر فقط رابطه یک پدر و پسر نیست. رابطه باغبان با زیباترین گل آفرینش است. رابطه عاشق و معشوق است. رابطه دو انیس و همدل جدایی ناپذیر است. احساس می کردم رابطه علی اکبر با حسین فقط رابطه یک پسر با پدر نیست. رابطه ماموم و امام است. رابطه محب و محبوب است و اگر کفر نبود، می گفتم رابطه عابد و معبود است. نه... چگونه می توانم با این زبان الکن به شرح رابطه میان دو اسم اعظم بپردازم؟

این کتاب یکی از ناب ترین روایات ادبی هنری از واقعه کربلاست. «عقاب» مرکب حضرت علی اکبر(ع)، برای سیلی از اتفاقاتی که برای فرزندش افتاده حکایت جانسوزی را روضه خوانی می کند. سیدمهدی شجاعی نویسنده این کتاب لبریز زیبایی و معنویت از سی وشش مقتل معتبر و درجه اول استفاده کرده است.

از این دست کارها در حوزه ادبیات کودک و نوجوان اگر چه تا شمارگان بیشتر نادر محسوب می شوند، ولی مسیری را گشوده اند که هویت ادبیات کودک را پروبالی بخشیده است. انتظار این است که نویسندگان توانمند ما در این حوزه با این قبیل کارها آثار ارزشی و پرمحتوایی را پیش روی مخاطب جهانی قرار دهند.

گالیا توانگر



همچنین مشاهده کنید