سه شنبه, ۷ اسفند, ۱۴۰۳ / 25 February, 2025
مجله ویستا

قدرت فارغ از مسوولیت مطبوعات


قدرت فارغ از مسوولیت مطبوعات

تونی بلر در یکی از آخرین سخنرانی های دوران نخست وزیری اش در روز سه شنبه مطبوعات انگلستان را به باد انتقاد گرفت و آنها را «وحشی» نامید

۱) تونی بلر در یکی از آخرین سخنرانی‌های دوران نخست‌وزیری‌اش در روز سه‌شنبه مطبوعات انگلستان را به باد انتقاد گرفت و آنها را «وحشی» نامید.

بسیاری از بخش‌های این سخنرانی با توجه به موقعیت و زمانی که ایراد شده، حاوی نکاتی قابل‌توجه و تامل بود. بلر سخنان‌اش را در جمع روزنامه‌نگارانی که در خبرگزاری رویترز گرد ‌آمده بودند این‌طور آغاز می‌کند که: «مطبوعات آزاد، بخش لاینفک جامعه آزاد است و این را می‌توانید با نگاهی به جوامعی که مطبوعات آزاد ندارند به خوبی دریابید».

اما به سرعت و رنجیده‌خاطر می‌افزاید که: «مطبوعات آزادند هرچه دلشان می‌خواهد بگویند اما آزادی بیان، شامل آزادی عقیده درباره مطبوعات نیز هست. من هم مثل هر کس دیگر حق دارم حرفم را بزنم.»(۱)

با وجود تمامی احتیاط‌های کلامی، نارضایتی عمیقی در سرتاسر سخنرانی‌اش موج می‌زند که در بسیاری از جمله‌هایش به روشنی سرباز می‌کند: «امروزه روزنامه‌ها از ترس اینکه از رقبایشان عقب بیفتند مثل یک گله گرگ‌ دست‌جمعی حمله می‌کنند.

در این حالت، شبیه حیوانات درنده‌ای هستند که مردم و آبرویشان را تکه‌پاره می‌کنند... می‌خواهم چیزی بگویم که کمتر کسی در حیطه سیاست حاضر است آن را اذعان کند در حالی که همه می‌دانند کاملا صحیح است: امروزه بخش بزرگی از کار و توان ما (صرفنظر از تصمیمات بسیار اساسی) صرف این می‌شود که چگونه با رسانه‌ها رفتار کنیم و با مقیاس عظیم، سنگینی و شدت فعالیت‌ لاینقطع آنها طرف شویم... با وجود مطبوعاتی با عملکرد نامناسب، [کار سیاسی] در حکم ایستادن در مقابل ضربه توپ کریکت بدون حفاظ و نقاب است.»

جالب است که بلر در گلایه‌ از مطبوعات چگونه همان ادبیاتی را به کار می‌گیرد که معمولا منتقدان دولت و قدرت به کار می‌برند. به «قدرت بدون مسوولیت» مطبوعات اشاره می‌کند و این گفته استنلی بالدوین را، که در فاصله سال‌های ۱۹۲۳ و ۱۹۳۷ به مدت هشت‌سال نخست‌وزیر انگلستان بود، به طعنه در سخنرانی خود تکرار می‌کند: «قدرت بدون مسوولیت، همواره حق انحصاری افراد قلدر و بی‌سروپا بوده است.»

همچنین «همنوایی» فعلی مطبوعات را یادآور می‌شود و اینکه چگونه به واسطه رقابت برای تاثیرگذاری بر مخاطبان‌شان «تکثر» لازم را از دست داده‌اند.

در واقع تصویری از رابطه میان سیاستمدار و روزنامه‌نگار به دست می‌دهد که ما با عکس آن بیشتر آشناییم: روزنامه‌نگار به هیچ‌کس جوابگو نیست حال آنکه سیاستمدار هرروز زیر ضربه تازیانه بازخواست رسانه‌هاست؛ سیاستمداران با واقعیات سروکار دارند حال آنکه مطبوعات تفسیر و واقعیت را درهم می‌آمیزند و تصویری معوج و غیرواقعی از امور ارائه‌ می‌کنند؛ نیت غالب سیاستمداران خیر است (می‌گوید: «باور کنید یا نه، بیشتر سیاستمداران به قصد خدمت وارد صحنه سیاسی می‌شوند و درکل بیشتر سعی دارند کاری را که درست است انجام دهند نه کار غلط را») حال آنکه روزنامه‌نگاران به واسطه ملزومات حرفه‌شان، به درون رقابتی کشیده شده‌اند که هدف‌اش تاثیرگذاری بر مخاطب و منافع حرفه‌ای است و در نتیجه: «بیشتر حرارت تولید می‌کنند تا نور.»

بلر منظورش را از التقاط میان تفسیر و واقعیت به صورتی عینی‌تر توضیح می‌دهد. می‌گوید که برای مثال روزنامه «ایندیپندنت» را در آغاز بدین‌جهت چنین نامیدند که بین «خبر» و «نظر» (که از نظر وی هردو برای روزنامه ضروری است) تمایز قایل شد و این دو را از هم «مستقل» (independent) ‌دانست.

امروزه روزنامه‌ها، از ‌جمله ایندیپندنت، دیگر «خبرنامه» (newspaper) نیستند، بلکه «نظرنامه» (viewspaper) اند. ابراز نارضایی بلر در مقام سیاستمدار قابل درک است، چرا که طبیعی است که واقعیت در نظر وی همان چیزی جلوه کند که از زاویه دید سیاسی خود می‌بیند. به قول پگی فیلن: «هر واقعیتی خود را واقعیت واقعی می‌پندارد.»(۲)

و در این معنا البته مطبوعات چیزها را بدان گونه که هستند نمایش نمی‌دهند. چطور ممکن است بتوانند راهی عینی بیابند تا تصوری «صحیح» از جهان ارائه دهند؛ ‌تصوری که بتواند از شبکه بازنمایی راه به بیرون بگشاید. نکته همین‌جاست که در حیطه اجتماعی، تصوری که خود را «صحیح» و یگانه تصور حقیقی بپندارد از صحت فاصله می‌گیرد.

فیلن حجم بزرگی از مباحثات پسامدرن را در این باب به زیبایی بدین صورت خلاصه می‌کند: «واقعیت و بازنمایی، مولدترین زوج ممکن در حیطه سیاست‌‌اند.(۳) ... بازنمایی‌ها همزمان هم بر نوعی منطق در دل امر واقع متکی‌اند و هم این منطق‌ها را تولید می‌کنند؛ امر واقعِ منطقی، بازنمایی خود را اشاعه می‌دهد [و به همین ترتیب] ... هر گونه تصوری از واقعیت، حاوی نوعی فرامتن است که قادر است کسانی را طرد کند.»(۴)

یکی از آموخته‌های روشنفکری لیبرال در دهه‌های اخیر دقیقا همین نکته بوده که صادقانه‌ترین و روشنگر‌ترین شیوه رفتار، از قضا سست کردن اقتدار همین بازنمایی‌ها و نشان شکاف‌ها و تناقضات انواع و اقسام شیوه‌های به ظاهر منسجم نگریستن امور است.

شکاف‌هایی که اصلاح امور و تغییر وضعیت موجود را می‌توان از آنجا آغاز کرد، چنانکه غالب تغییرات اجتماعی دوران اخیر نیز به همین ترتیب در غرب محقق شده‌اند: حقیقت نه براثر انباشته‌شدن واقعیت‌ (خبر) بر یکدیگر، بلکه در نتیجه تصادم انبوهی از نظرها رخ می‌نماید. «نظرنامه‌»های انگلیس، صورت بسیار حرفه‌ایِ «خبرنامه‌»‌اند.

آنچه بلر به عنوان معضلات ناشی از رسانه‌ها در دوره ۱۰ساله نخست‌وزیری‌اش برمی‌شمارد در واقع همگی از زاویه دید فلسفه‌های سیاسی رهایی‌بخش جدید، از وظایف روشنفکر به شمار می‌آید. می‌گوید رسانه‌ها «اعتماد به نفس و خودباوری ملی را تضعیف کرده و بنیان‌های طرز تلقی جامعه از خود و موسسات‌اش را سست کرده‌اند و بدتر از همه توانایی ما را برای اتخاذ تصمیمات صحیح مناسب آینده‌مان کاهش داده‌‌اند.»

تضعیف «خودباوری ملی»، «اطمینان به موسسات»، «رضایت جامعه از خود» و «تصور آینده‌ای معین که بتوان صحت تصمیمات را در تناسب با آن سنجید» همگی از اهداف روزنامه‌نگار و روشنفکر لیبرال غربی به شمار می‌آید.

بلر در پایان سخنان‌اش برای دفاع از خویشتن نهایتا به همان ابزار دشمنان‌اش متوسل می‌شود و در جامعه‌ای که بنیادش بر لیبرالیسم قرار دارد چاره دیگری هم ندارد. می‌گوید: «پس از شک و تردید فراوان تصمیم به ایراد این سخنرانی گرفتم. می‌دانم که بسیاری از حرف‌هایم دور ریخته خواهد شد اما باید این‌ها را می‌گفتم.»

نهایتا باز این رسانه‌ها هستند که باید حرف او را به مخاطبان‌اش برسانند. در نهایت، او نیز ناچار است با گفتن‌ «نظر»ش درباره روزنامه‌نگاری در انگلستان و نه واقعیت امر، وضع موجود را زیر سوال برد. محتوای سخنرانی بلر در جمع روزنامه‌نگاران در کل بیشتر دشمن‌شادکن به نظر می‌رسد و به‌خصوص از دید ناظر بیرونی، بیش از آنکه حمله‌ای به مطبوعات به شمار‌ آید، به صورت نشانه‌ای دال بر قدرتمندی روزنامه‌نگاری انگلیسی جلوه می‌کند.

۲) شاید برای ما که در این سوی جهانیم کمی غریب باشد که بلر از کدام قدرتِ (از دید وی لجام‌گسیخته) حرف می‌زند اما اگر به یاد بیاوریم که هنوز بیش از یک ماه از آخرین باری نگذشته که روزنامه‌ای انگلیسی فرد بلندپایه‌ای را در این کشور به زیر کشید و به خاک سیاه نشاند چندان شگفت‌انگیز ننماید. ماجرا از این قرار است که در دی‌ماه سال گذشته، لرد براون، مدیر عامل شرکت «نفت انگلیس» (British Petroleum) از طریق روابط عمومی شرکت‌اش باخبر می‌شود که روزنامه «مِیل آن ساندی» (Mail on Sunday) قصد مصاحبه با فردی را دارد که سابقا با وی رابطه عاشقانه داشته است.

لرد بلافاصله به لندن می‌شتابد و شرکتی حقوقی به نام «شیلینگ» را اجیر می‌کند تا جلو چاپ مطلب را در روزنامه بگیرند. عصر همان روز به حکم قاضی، روزنامه به صورت تلفنی از چاپ داستان لرد به طور موقت منع می‌شود. دعوای حقوقی کامل میان این دو چهارماه به طول می‌انجامد. روزنامه اصرار دارد که در داستان لرد مطالبی هست که میلیون‌ها سهام‌دار انگلیسی شرکت بریتیش پترولیوم حق دارند از آن باخبر باشند.

روند دادرسی به نفع لرد پیش می‌رود تا اینکه روزنامه مدارکی را تقدیم دادگاه می‌کند که نشان می‌دهد لرد درباره محل آشنایی‌اش با معشوق‌اش به دادگاه دروغ گفته است. نهایتا به حکم دادگاه، روزنامه از حق درج صرفا برخی قسمت‌های مصاحبه منع می‌شود.

اما لرد براون دست از مبارزه حقوقی خود برنمی‌دارد و بدین‌ترتیب طناب دار خود را می‌بافد. در این کار از هر سه‌قوه نظام حکومتی انگلستان سر می‌خورد: به دادگاه استیناف روی آورد و دعوی را می‌بازد. دست به دامان مجلس لردها می‌شود که در سیستم قضایی انگلستان (تا سال ۲۰۰۹) همان قدرت دادگاه استیناف را دارد.

مجلس لردها هم احترام لرد بودن او را نگاه نمی‌دارد و رضایت نمی‌دهد که حکم دادگاه تغییر کند. حتی نخست‌وزیر هم که از دوستان صمیمی براون است نمی‌تواند برای رئیس دومین شرکت بزرگ انگلستان با درآمدی بیش از ۱۰۰میلیارد پوند در سال کاری کند.

باوند بهپور

پی‌نوشت:

۱- متن کامل سخنرانی روی اینترنت:

http://image.guardian.co.uk/sys-files/Politics/documents/۲۰۰۷/۰۶/۱۲/BlairReustersSpeech.pdf

۲. Peggy Phelan (۱۹۹۶) Unmarked: The Politics of Performance (London: Routledge), pp. ۲-۳.

۳-Ibid, p. ۶.

۴- Ibid.

۵- «روح انسان تحت نظام سوسیالیستی»، بخشی از کتاب «سوسیالیسم و فردگرایی»، ترجمه نگارنده، نشر چشمه (زیر چاپ).

۶- «روزنامه تمدن/ سال اول» (۱۳۸۳) چاپ دانشگاه تهران. مقدمه حجت فلاح توتکار. شماره اول، ص ?.

۷- همان. شماره ??، ص ?. به نقل از مقدمه حجت فلاح توتکار. ص ??.

۸- همان، شماره ??، ص ?.

۹- همان. شماره ??، صص ?-?.

۱۰- همان، شماره ??، ص ?.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.