یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
مجله ویستا

پس انداز


پس انداز

دایره المعارف اقتصاد

پس‌انداز برای افراد مختلف معانی متفاوتی دارد. از دید برخی به معنای سپرده‌گذاری در بانک است. به‌زعم عده‌ای معنای خرید سهام یا مشارکت در یک برنامه بازنشستگی را به همراه دارد، اما پس‌انداز برای اقتصاددان‌ها تنها یک معنا دارد که عبارت است از مصرف کمتر از مقدار ثابتی از منابع در‌ زمان حال جهت مصرف بیشتر در آینده. از این رو پس‌انداز، تصمیم به تعویق انداختن مصرف و ذخیره این مصرف به تاخیر افتاده در قالب نوعی دارایی به شمار آورده می‌شود.

پس‌انداز غالبا با سرمایه‌گذاری اشتباه گرفته می‌شود، اما این دو مفهوم یکسان نیستند، اگرچه بیشتر مردم خرید سهام و اوراق قرضه را به عنوان سرمایه‌گذاری در نظر می‌گیرند، اما اقتصاددان‌ها از واژه «سرمایه‌گذاری» برای اشاره به اضافه شدن موجودی واقعی سرمایه (کارگاه‌‌ها، کارخانه‌ها، تجهیزات و...) استفاده می‌کنند.

بین سال‌های ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۵ نرخ سالانه پس‌انداز خالص در آمریکا (درآمد خالص ملی منهای مخارج مصرفی خصوصی و دولتی تقسیم بر درآمد خالص ملی) به طور متوسط تنها معادل ۳/۵ درصد بود. در مقابل نرخ پس‌انداز ملی در این کشور در دهه‌های ۱۹۸۰، ۱۹۷۰ و ۱۹۶۰ به ترتیب ۶/۷، ۳/۱۰ و ۰/۱۳ درصد بود.

نرخ پس‌انداز تنها ۲/۲ درصدی آمریکا در سال ۲۰۰۴ نه فقط با توجه به استانداردهای این کشور، بلکه مطابق با استانداردهای بین‌المللی نیز به میزان قابل ملاحظه‌ای پایین است. تفاوت‌های موجود در تعریف درآمد و مصرف توسط کارشناسان آمار در کشورهای مختلف باعث می‌شود که مقایسه میان این کشورها مشکل گردد، اما نرخ پس‌انداز آمریکا پس از تعدیل اثر این مشکلات داده‌ای تا حد امکان، در مقایسه با این نرخ در سایر کشورهای صنعتی به نحو قابل توجهی کمتر است. تا حد زیادی به همین خاطر است که آمریکا در سالیان اخیر با کسری بسیار بزرگی در حساب جاری خود مواجه شده است (رجوع کنید به تجارت بین‌المللی). کسری حساب جاری آمریکا برابر است با مقداری که خارجی‌ها در این کشور سرمایه‌گذاری می‌کنند منهای مقدار سرمایه‌گذاری آمریکایی‌ها در سایر کشورها. از آنجا که مردم آمریکا به مقدار چندان زیادی پس‌انداز نمی‌کنند، وجوه زیادی نیز برای سرمایه‌گذاری در کشور ندارند، چه رسد به آن که بخواهند در دیگر کشورها سرمایه‌گذاری کنند. بنابراین خارجی‌ها با سرمایه‌گذاری زیاد در آمریکا این تفاوت را جبران می‌کنند.

چرا نرخ پس‌انداز در کشورهای مختلف با هم فرق دارد؟ اقتصاددان‌ها پاسخ این سوال را به طور کامل نمی‌دانند. برخی از عواملی که بدون شک بر مقدار پس‌انداز مردم تاثیر دارند، عبارتند از فرهنگ، تفاوت در محرک‌های پس‌انداز، رشد اقتصادی، ویژگی‌های جمعیت شناختی، اندازه نیروی کار، دید موجود نسبت به بیمه‌، ریسک‌ فعالیت‌هایی اقتصادی و سیاست‌های اقتصاد. هر یک از این عوامل می‌توانند پس‌انداز را در یک مقطع خاص زمانی تحت تاثیر قرارداده و به تغییر آن در طی زمان منجر شوند.

● محرک‌های پس‌انداز

در مدل مشهور چرخه زندگی متعلق به فرانکو مودیلیانی، اقتصاددان برنده جایزه نوبل چنین فرض می‌شود که افراد برای تامین مالی دوره بازنشستگی خود پس‌انداز- انباشت دارایی- می‌کنند و در خلال دوره بازنشستگی به مصرف –خرج- دارایی‌های خود می‌پردازند. هر چه پس‌اندازکننده‌های جوان در قیاس با مصرف‌کننده‌های مسن بیشتر باشند، نرخ پس‌انداز کشور مزبور بالاتر خواهد رفت. اغلب اقتصاددان‌ها طی چند دهه بر این باور بودند که مدل چرخه زندگی توضیح و توجیه اصلی را در رابطه با پس‌انداز در آمریکا به دست می‌دهد، اما لورنس سامرز از دانشگاه‌هاروارد و من در اوایل دهه ۱۹۸۰ نشان دادیم که پس‌انداز برای دوره بازنشستگی کمتر از نیمی از کل ثروت آمریکا را توضیح می‌دهد. بخش عمده‌ای از انباشت ثروت این کشور پس‌اندازی است که دست آخر به نسل‌های جوان‌تر به ارث رسیده یا به آنها داده می‌شود. انگیزه ارث‌گذاری یا هدیه دادن از جانب مسن‌ترها به افراد جوان‌تر مشخص نیست. بخش بسیار بزرگی از این ارث‌گذاری می‌تواند پیش‌بینی نشده و اتفاقی باشد و این امر نشان‌دهنده این نکته است که بسیاری از افراد تمام پس‌اندازها‌ی خود را پیش از مرگ خرج نمی‌کنند. در این حالت افراد برای مصرف و نه برای ارث‌گذاری به پس‌انداز مبادرت می‌ورزند، اما با این حال نهایتا پس‌انداز خود را به صورت ارث به جا می‌گذارند.

در سالیان اخیر بخش بسیار بزرگ‌تری از پس‌اندازهای بازنشستگی افراد سالمند آمریکا به صورت مقرری سالانه پرداخت شده است. به عبارت دیگر پس‌اندازها شکل حقوق بازنشستگی شرکت‌ها یا تامین اجتماعی را به خود می‌گیرند که تا زمان مرگ فرد مبالغی را به طور منظم به او پرداخت می‌کنند، اما پس از مرگ او هیچ پرداختی صورت نخواهد گرفت. این که افراد منابع مالی دوره بازنشستگی خود را به شکل مقرری سالانه درآورند، خطر درازتر شدن عمر آنها از مدت زمانی که پولشان به جا می‌ماند را از بین می‌برد.

یکی از نتایج احتمالی افزایش تبدیل دارایی‌های بازنشستگی به مقرری سالانه می‌تواند این باشد که افراد و به ویژه آنهایی که تازه بازنشسته شده‌اند، انگیزه کمتری برای افزایش پس‌انداز خود در صورتی که «خیلی طولانی زندگی کنند»، خواهند داشت.

انگیزه احتیاطی و به عبارت دیگر انگیزه پس‌انداز جهت آماده بودن برای مقابله با ریسک‌های گوناگون در آینده یکی از دلایل اصلی پس‌انداز کردن است. در کنار ریسک به طول انجامیدن زندگی بیش از مقدار مورد انتظار، ریسک‌های عادی‌تر و پیش پا افتاده‌تری نیز از قبیل از دست دادن شغل یا متحمل شدن هزینه‌های پزشکی زیاد که تحت پوشش بیمه قرار نمی‌گیرد، وجود دارند که افراد به پس‌انداز جهت مقابله با آنها روی می‌آورند. شبیه‌سازی‌های کامپیوتری نشان می‌دهند که حساسیت میزان پس‌اندازهای احتیاطی نسبت به وجود بیمه در برابر این خطرات می‌تواند بسیار زیاد باشد. مثلا تصمیم به عدم بیمه مخارج بهداشتی‌ای همانند مراقبت‌های پرستاری در خانه که ریسکی کم، اما هزینه‌ای بالا دارند، می‌تواند به افزایشی ۱۰ درصدی در پس‌انداز ملی منجر شود.

یک مساله دیگر در ارتباط با انگیزه‌ها و ترجیحات مربوط به پس‌انداز، نقش افراد ثروتمند در ایجاد کل پس‌انداز است. آیا بیشتر پس‌اندازهای آمریکا متعلق به ثروتمندان این کشور است؟ واقعا نه. برخی از افراد ثروتمند در قیاس با درآمدهای خود زیاد پس‌انداز می‌کنند و عده‌ای هم این‌گونه نیستند. همین نکته درباره فقرا نیز درست است. قابلیت جابه‌جایی ثروت در آمریکا حداقل در خلال دوره‌های زمانی طولانی قابل توجه است (رجوع کنید به سرمایه انسانی). این واقعیت که رتبه افراد ثروتمند پیوسته در حال تغییر است، حکایت از آن می‌کند که برخی از افرادی که در ابتدا ثروتمند هستند، پس‌انداز نکرده، به مصرف روی آورده و ثروت خود را ضایع می‌کنند، در حالی که دیگرانی که در ابتدا ثروتمند نیستند، مقادیر قابل توجهی را پس‌انداز کرده و به افرادی ثروتمند بدل می‌شوند. به عنوان مثال مایکل تایسون، قهرمان سابق مسابقات سنگین وزن بوکس آمریکا طی روزهای طلایی فعالیت حرفه‌ای خود درآمد ناخالصی در حدود ۴۰۰ میلیون دلار کسب کرد، اما کار او نهایتا به اعلام ورشکستگی ختم شد. اما سام والتون که فروشگاه‌های زنجیره‌ای وال مارت را راه‌اندازی کرد، زندگی خود را در فقر آغاز کرد و دست آخر به یکی از ثروتمندترین افراد دنیا بدل شد.

● رشد اقتصادی و تغییرات جمعیت شناختی

نرخ پس‌انداز کشورها و رشد اقتصادی آنها با یکدیگر ارتباط نزدیکی دارند. این نکته از مدل چرخه زندگی استنتاج می‌شود. اگر به خاطر رشد جمعیت تعداد افراد جوان یک کشور از تعداد سالمندان آن بیشتر باشد، تعداد کارگرانی که به پس‌انداز جهت تامین مالی دوره بازنشستگی خود می‌پردازند، بیشتر از بازنشسته‌هایی خواهد بود که در‌حال‌حاضر پس‌اندازهای خود را خرج می‌کنند. این شرایط باعث خواهد شد که پس‌انداز خالص کل مثبت شود. هرچه رشد جمعیت زیادتر باشد، در صورت ثبات سایر شرایط، نرخ پس‌انداز نیز افزایش خواهد یافت. همین نکته راجع به تغییرات فنی نیز برقرار است. فرض کنید تعداد افراد جوان و سالخورده در کشوری یکسان باشند، اما درآمد جوان‌ها به خاطر تغییرات تکنولوژیکی بیشتر از درآمد سابق افراد مسن باشد. در این صورت میزان پس‌انداز افراد جوان بیشتر از مصرف دارایی‌ها توسط سالمندان خواهد بود که این نیز حاکی از نرخ پس‌انداز مثبت است.

در اقتصادی که شاهد رشد تکنولوژی یا جمعیت خود نیست، حداقل در بلندمدت انتظار می‌رود که پس‌انداز (اگر پس‌انداز موردنیاز برای جایگزینی سرمایه مستهلک شده را در نظر نگیریم) صفر باشد. اگر هیچ موتوری برای رشد وجود نداشته باشد در بلندمدت پس‌انداز انجام شده توسط افراد جوان برای تامین مالی بازنشستگی، ارث‌گذاری یا هر دلیل دیگری دقیقا مصرف دارایی‌ها توسط افراد بازنشسته را جبران خواهد کرد و کل پس‌انداز این اقتصاد صفر خواهد شد. اقتصاد مورد اشاره، دارایی‌های مثبتی خواهد داشت، اما در طول زمان هیچ افزایش یا کاهشی را در سطح این دارایی‌ها تجربه نخواهد کرد.

اینکه نرخ کلی پس‌انداز یک اقتصاد در بلندمدت صفر باشد، به این معنا نیست که هیچ‌کس به پس‌انداز یا مصرف دارایی‌های خود نمی‌پردازد، بلکه به این معنا است که پس‌اندازهای مثبت افرادی که به انباشت دارایی مشغولند، دقیقا برابر است با پس‌اندازهای منفی کسانی که به مصرف دارایی‌های خود می‌پردازند. برای اقتصادهای در حال رشد، احتمالا پس‌انداز در بلندمدت مثبت است تا موجودی دارایی‌های سرمایه‌ای با تعداد کارگران و بهره‌وری آنها انطباق پیدا کند.

در سال‌های اخیر افزایش بزرگی را در تعداد کارگران و بهره‌وری سرانه آنها شاهد بوده‌ایم. افزایش تعداد کارگرها به خاطر ورود افراد متعلق به نسل‌هایی که در زمان انفجار جمعیتی متولد شدند به نیروی کار است. بالا رفتن بهره‌وری نیز به این نکته مرتبط است که افراد متعلق به نسل مورد اشاره در سال‌های اوج بهره‌وری خود قرار دارند. به علاوه رشد حجم سرمایه و بهبودهای تکنولوژیکی به ویژه در حوزه اطلاعات و ارتباطات در این افزایش نرخ بهره وری موثر بوده است. اما این واقعیت که عوامل فوق برای افزایش نرخ پس‌انداز آمریکا کفایت نمی‌کنند، بدان معنا است که عوامل دیگری که در ادامه به بررسی آنها خواهیم پرداخت، از میزان پس‌انداز ملی می‌کاهند.

● تصمیمات مربوط به عرضه نیروی کار

پس‌انداز ملی برابر است با تفاوت میان درآمد ملی و مصرف ملی. درآمد حاصل از کار نزدیک به سه چهارم از درآمد ملی آمریکا را تشکیل می‌دهد.

لذا اگر تغییر در درآمد حاصل از کار با تغییرات برابری در مصرف همراه نباشند، می تواند نرخ پس‌انداز اقتصاد را به شدت متاثر سازد. مثلا افزایش اخیر و قابل ملاحظه سهم زنان در نیروی کار آمریکا را در نظر بگیرید. در ۱۹۷۵ نیمی از زنان بیست و پنج تا چهل و چهار ساله در نیروی کار این کشور مشارکت داشتند. در ۱۹۸۸ این نسبت به بیش از دو سوم رسید. افزایش مزبور در عرضه نیروی کار زنان، اگر دلیل اصلی افزایش درآمد سرانه آمریکا از ۱۹۷۵ به این سو نباشد، یکی از دلایل عمده آن است.

در صورتی که درآمد اضافی خالص از مالیاتی که این زنان به دست می‌آورند، به طور کامل پس‌انداز شده بود، نرخ پس‌انداز آمریکا پس از سال ۱۹۸۰ به میزان ۲۰ درصد افزایش می‌یافت. به این خاطر که بخش عمده‌ای از افزایش عرضه نیروی کار توسط زنان هجده تا سی و پنج ساله و به ویژه زنان متاهل صورت گرفت،‌ انتظار می‌رفت که این افراد بخشی از درآمد خود را برای سنین کهنسالی پس‌انداز کنند. با این فرض که این اتفاق رخ داده باشد، باید برای درک معمای کاهش پس‌انداز در آمریکا به دنبال دلیل دیگری باشیم.

نکته دیگری که به این معما اضافه می‌شود، افزایش مداوم مدت زمان انتظاری بازنشستگی است. آمریکایی‌های بیشتر و بیشتری در حال بازنشستگی در سال‌های آخر دهه پنجم و اوایل دهه ششم عمر خود هستند. این در حالی است که امید به زندگی همچنان روبه افزایش است. مردان سی‌ساله امروز انتظار دارند که تا سن هفتاد و پنج سالگی زندگی کنند و این رقمی است که از آن چه یک فرد نوعی سی‌ساله می‌توانست در ۱۹۶۰ انتظار داشته باشد، ۳/۵ سال بیشتر است.

اگر این مردها در پنجاه و پنج سالگی بازنشسته شوند، افراد سی‌ساله امروزی تقریبا نیمی از مدت زمان باقی مانده از عمر خود را در بازنشستگی به سر خواهند برد. مدل‌های اقتصادی پس‌انداز حاکی از آنند که کل پس‌انداز ارتباط قوی و مثبتی با طول دوره بازنشستگی دارد. از این رو اقتصاددان‌ها با نظر به کاهش سن بازنشستگی و افزایش امید به زندگی انتظار دارند که پس‌اندازها افزایش یابد در حالی که دقیقا عکس این اتفاق رخ داده است.

● سیاست‌های اقتصادی

سیاست‌های دولت نیز می‌توانند اثرات شدیدی را بر پس‌انداز کشورها به جا بگذارند. اولا دولت‌ها خود مصرف‌کننده‌های بزرگ‌ کالاها و خدمات هستند. در آمریکا دولت‌های فدرال،‌ ایالتی و محلی بیش از یک پنجم از کل مصرف ملی را به خود اختصاص می‌دهند.

با این وجود بیشتر بودن مخارج مصرفی دولتی لزوما حاکی از کمتر بودن پس‌اندازهای ملی نیست. اگر بخش خصوصی با کاهش مصرف خود به میزان یک دلار به افزایشی یک دلاری مصارف دولت واکنش نشان دهد، کل پس‌انداز تغییری نخواهد کرد.

عکس‌العمل بخش خصوصی اساسا به این که چه کسی هزینه مصرف دولت را می‌پردازد و این که دولت این دریافت‌ها را چگونه انجام می‌دهد، وابسته است. اگر دولت با استقراض در زمان حال و با بازپرداخت اصل و سود این قرض در آینده، بخش عمده‌ای از بار مالیاتی را بر دوش نسل‌های آتی بیندازد، نسل‌های کنونی فارغ از ملاحظات مربوط به تولید نسل دلیل چندانی برای کاهش مخارج مصرفی‌شان نخواهند داشت، اما در صورتی که نسل‌های فعلی مجبور به پرداخت هزینه‌ مخارج دولت شوند اوضاع فرق می کند.

اندازه واکنش مصرف بخش خصوصی بر این اساس که چه نسلی هزینه‌ها را می‌پردازد تغییر خواهد کرد. هر چه افرادی که مالیات بر آنها وضع می‌شود پیرتر باشند، کاهش مصرف بیشتر خواهد بود. دلیل این امر آن است که افراد مسن‌تر که به پایان زندگی خود نزدیک‌تر هستند، سهم بزرگ‌تری از منابع عمر باقی مانده خود را در مقایسه با جوان‌ها مصرف‌ می‌کنند. از این رو اعمال مالیات بر بازنشسته‌ها مثلا به جای وضع مالیات بر کارگران چهل ساله از مصرف بخش خصوصی خواهد کاست و بر پس‌انداز ملی خواهد افزود.

علاوه بر این مالیات‌های مختلف اثرات متفاوتی را برانگیزه‌ها به جا می‌گذارند. به عنوان مثال دولت می‌تواند بودجه خود را به جای وضع مالیات بر درآمد حاصل از کار، با اعمال مالیات بر سرمایه افزایش دهد. اما مالیات وضع شده بر سرمایه با پایین آوردن بازدهی پس‌اندازها پس از کسر مالیات،‌ مانع از پس‌انداز بابت مصرف آتی شده و از این طریق به کاهش این متغیر بیانجامد.

● توضیح کاهش پس‌انداز در آمریکا

چه عاملی کاهش اخیر پس‌اندازها در آمریکا را توضیح می‌دهد؟ یکی از این عوامل که می‌تواند به سرعت از بین برود، افزایش مصرف دولت است. در دهه ۱۹۶۰ که نرخ پس‌انداز ملی ۰/۱۳ درصد بود، نسبت مصرف دولت به درآمد ۶/۱۸ درصد بود. از دهه ۱۹۹۰ به این سو نرخ مصرف دولت ۵/۱۷ درصد، اما متوسط نرخ‌ پس‌انداز تنها ۵/۵ درصد بوده است.

آیا می توان سیاست‌هایی را که پس‌انداز کردن را تشویق نمی‌کنند عامل کاهش پس‌انداز آمریکا دانست؟ به هیچ وجه. نرخ‌های نهایی مالیات بر درآمد حاصل از سرمایه‌ طی دو دهه گذشته به طرز چشمگیری افت کرده‌اند. به علاوه، مالیات نهایی موثر بر درآمد سرمایه‌ای کسب شده از محل پس‌اندازهایی که از حساب‌های بازنشستگی مثل حساب «بازنشستگی فردی» به دست آمده‌اند، صفر است.

به نظر می‌آید دلیل اصلی کاهش پس‌اندازهای ملی، سیاست دولت مبنی بر اخذ سهمی هر چه بزرگ‌تر از منابع از نسل جوان و نسل‌های آتی و انتقال دادن این منابع به افراد سالخورده است. از آنجا که سالمندها به پایان زندگی خود نزدیکند و میل آنها به مصرف بسیار بیشتر از افراد جوان و نسل‌های آتی است، باز توزیع منابع از نسل‌ جوان و نسل‌های بعدی به سالخوردگان باعث افزایش مصرف ملی و کاهش پس‌انداز ملی می‌گردد.

توزیع منابع میان نسل‌های مختلف از طریق انبوهی از سیاست‌های مالی صورت می‌گیرد که تامین مالی کسری، تامین مالی عواید برنامه‌های تامین اجتماعی و Medicare با استفاده از مالیات بر درآمد، تغییر ساختار مالیاتی از مالیات بر مصرف و مالیات بر عایدی سرمایه‌ به سوی مالیات بر حقوق و حتی قوانین مربوط به استهلاک سرمایه از جمله آنها هستند. در چند دهه اخیر افزایش پرداخت به افراد مسن عمدتا به دو شکل صورت گرفته است.

روش اول اعطای عواید پزشکی بیشتر به سالمندها از طریق برنامه‌های Medicare و Medicaid است. افراد سالخورده این عواید را در قالب جنس دریافت می‌کنند که به این معناست که تنها روش ممکن برای دریافت این عواید توسط آنها،‌استفاده از این اجناس و کالاها است و کسی نمی‌تواند پرداخت‌های حاصل از برنامه‌ Medicare را «پس‌انداز» کند. شیوه دوم کاهش مالیات‌های پرداختی توسط افراد سالخورده است.

● پس‌انداز پایین نسل‌هایی که در انفجار جمعیتی متولد شدند

آمریکایی‌ها سابقا مبالغ قابل توجهی را پس‌انداز می کردند. در نتیجه حجم ثروت در آمریکا همچنان بسیار زیاد (نزدیک به سی و پنج تریلیون دلار) است. این رقم برای تامین مالی مخارج مصرفی تمام آمریکایی‌ها طی نزدیک به پنج سال کفایت می‌کند، اما حدود ۶۰ درصد از این ثروت متعلق به افرادی است که پنجاه سال یا بیشتر سن دارند و به نظر می‌آید بخش قابل توجهی از این ثروت را برای خود خرج می‌کنند. اگر این افراد سالخورده در اخر امر به جای ارث‌گذاری ثروت موجود آمریکا آن را خرج نمایند، آیا اهالی جوان‌تر این کشور و به ویژه افراد متعلق به نسل انفجار جمعیتی پس‌اندازهایی را انباشت خواهند کرد که برای حفظ استانداردهای زندگی ای که هم‌اکنون سالمندان از آنها بهره می‌برند، کافی باشد؟

برپایه شواهد کنونی ظاهرا پاسخ این سوال منفی است. نسلی که در هنگامه انفجار جمعیتی متولد شد برخلاف پدران و مادران انتظار دارد که زودتر بازنشسته شود، زندگی طولانی‌تری داشته باشد، به میزان کمتری به میراث اتکا کند، از فرزندان خود کمتر کمک بگیرد، رشدهای واقعی کمتری را در دستمزدها تجربه کند، با مالیات‌های بالاتری مواجه شود و بخش کوچکتری از درآمدهای پیش از بازنشستگی خود را با عواید بازنشستگی تامین اجتماعی جایگزین سازد. در صورتی که افراد متعلق به این نسل عادات پس‌انداز خود را به نحوی قابل توجه و نسبتا سریع تغییر ندهند، ممکن است در سنین پیری خود نرخ‌های بسیار بالاتری از فقر را در قیاس با آنهایی که هم‌اکنون جزو سالمندان آمریکا هستند تجربه کنند.

لورنس کاتلیکف

مترجمان: محمدصادق الحسینی، محسن رنجبر

درباره نویسنده

لورنس کاتلیکف استاد و رییس دپارتمان اقتصاد دانشگاه بوستون، عضو محقق مرکز ملی مطالعه اقتصادی و رییس شورای برنامه‌ریزی امنیت اقتصادی است. وی سابقا اقتصاددان ارشد شورای مشاوران اقتصادی در دوره ریاست جمهوری رونالد ریگان بود. منابعی برای مطالعه بیشتر

Ando, Albert, and Franco Modigliani. “The Life Cycle Hypothesis of Saving: Aggregate Implications and Tests.” American Economic Review ۵۳, no. ۱ (۱۹۶۳): ۵۵–۸۴.

Auerbach, Alan J., and Laurence J. Kotlikoff. Dynamic Fiscal Policy. New York: Cambridge University Press, ۱۹۸۷.

Bernheim, B. Douglas. “Taxation and Saving.” In Alan J. Auerbach and Martin S. Feldstein, eds., The Handbook of Public Economics. Amsterdam: North-Holland, ۲۰۰۲. Vol. ۳, pp. ۱۱۷۳–۱۲۴۹.

Kotlikoff, Laurence J. Essays on Saving, Bequests, Altruism, and Life-Cycle Planning. Cambridge: MIT Press, ۲۰۰۱.