پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

سلطان پله و خاطراتش


سلطان پله و خاطراتش

در سال ۱۹۵۸ شور و شوق عجیبی باشگاه های بزرگ را فرا گرفت جام جهانی در پیش بود, بنابراین بازیکنان با انرژی تر از همیشه تلاش می کردند تا در لیست تیم ملی جای بگیرند پدرم ”دوندینهو“ اولین فردی بود که خبر انتخابم را به عنوان یکی از اعضاء تیم ملی شنید وقتی او این خبر را به گوش من رساند باور نکردم او خبر را از رادیو شنیده بود و شک داشتم که آیا اسم ”تله“ بازیکن تیم فلومیننسه را شنیده یا نام ”پله“ را

سلطان پله در اولین بخش کتاب اتوبیوگرافی خود از دوران نوجوانیش و جام جهانی ۱۹۵۸ سخن گفت. آنچه در ادامه می‌خوانید بخشی از نوشته‌های وی محسوب می‌شود که در گاردین منعکس شده است:

سال ۱۹۵۷ اولین فصل حضور کامل من در ”سانتوز“ بود. شمارهٔ ۱۰ دوست داشتنی خود را به تن داشتم. من جوان‌ترین و بهترین گلزن منطقه سائوپائولو محسوب می‌شدم. لیگ این منطقه مهم‌ترین رقابت دوره‌ای برزیل به حساب می‌آمد. نوع تمرینات و تغذیه و تغذیه تأثیر زیادی روی بدنم می‌گذاشت. پس از ۶ ماه بر مشکلاتم افزوده شد، با این‌حال قدرتمندتر شده و با روحیه بازگشتم. پس از چندی تغییرات بدنی مرا شگفت‌زده کرد. به سختی تمرین کردم. همواره یک ایده‌آل‌گرا بودم و برای قوی‌تر کردن پای چپم سخت‌ترین تمرین‌ها را انجام می‌دادم، چرا که از پای راستم ضعیف‌تر بود. برای تقویت قدرت سرزنی نیز تلاش می‌کردم. در آن زمان شیوه عجیب و غریبی رایج بود. مربی توپ را به هوا می‌انداخت و شما باید با یک پرش بلند ضربه سر می‌زنید، در زمان فعلی این شیوه مرسوم نیست، اما پیشرفت در ضربات سر اهمیت بسیاری دارد. مدت یک‌سال تحت نظر مربیان سانتوز با شیوه‌های جدید آشنا شدم. من یاد گرفتم چگونه در کنار پرش‌های عمودی، به‌طور افقی نیز پیشرفت کنم! در ادامه به تمرین ”جودو“ پرداختم. این ورزش کمک بزرگی در راه پیشرفت من بود. وقتی بازیکنان حریف را دریبل می‌زدم، بی‌تعادل می‌شدم. جودو به من یاد داد چگونه از زمین خوردن خود جلوگیری کنم.

● غوغای جام جهانی ۱۹۵۸

در سال ۱۹۵۸ شور و شوق عجیبی باشگاه‌های بزرگ را فرا گرفت. جام جهانی در پیش بود، بنابراین بازیکنان با انرژی‌تر از همیشه تلاش می‌کردند تا در لیست تیم ملی جای بگیرند. پدرم ”دوندینهو“ اولین فردی بود که خبر انتخابم را به‌عنوان یکی از اعضاء تیم ملی شنید. وقتی او این خبر را به گوش من رساند باور نکردم. او خبر را از رادیو شنیده بود و شک داشتم که آیا اسم ”تله“ بازیکن تیم فلومیننسه را شنیده یا نام ”پله“ را. با این‌حال رو به من گفت: ”تصور می‌کنم در تیم ملی باشی.“ برای اطمینان سراغ ”مدستو روما“ رئیس باشگاه سانتوز رفم و او با صدای بلند اعلام کرد: ”هی بچه! تو به تیم ملی دعوت شدی!“ مربی تیم ملی ”ویسنته فئولا“ نام داشت. او انتخاب‌های عجیب و غریبی داشت. طی اقدامی عجیب همه بازیکنان در دفتر پزشک تیم ملی دکتر ”پائولو ماچادو“ حاضر شده و آزمایش دادند. همه بازیکنان بیمار و نگران شده بودند. تا لحظه پرواز هیچ‌کس از حضور خود در سوئد مطمئن نبود. به‌طور مثال ”لوئیزینهو“ پای پلکان هواپیما متوجه شد که علیرغم استعداد طلائی‌اش همراه با تیم به جام جهانی اعزام نخواهد شد. وقتی مربی به من گفت در تیم ملی می‌مانی بسیار خوشحال شدم. ”لوئیزینهو“ در ادامه لیاقت‌های خود را به اثبات رساند و مربی متوجه شد چه اشتباه بزرگی مرتکب شده است. ما مقابل ”کورینتیانس“ بازی کرده و هواداران را مقابل خود دیدیم. تعدادی از بازیکنان این تیم لباس ملی به تن داشتند، حال آنکه ما عضو تیم رقیب بودیم. ”لوئیزینهو“ خوب بازی نکرد و ما ابتکار عمل را به‌دست گرفتیم.“ هنگامی‌که بازی ۳ بر یک به سود ما بود، توپ را گرفته و به قصد نواختن ضربه سر به هوا پریدم. پس از عدم موفقیت در کنترل توپ تصمیم گرفتم توپ را روی زمین گردش دهم. می‌خواستم بازیکن حریف را دریبل بزنم، اما تکل حریف پای راستم را مورد هدف قرار داد. به زمین افتادم. به‌خود گفتم بلند شو! اما واقعاً رمقی نداشتم. برای اولین‌بار فشار زیادی روی پایم احساس کردم. با هزار زحمت برخاستم. پزشک تیم، دکتر ”هیلتون ژوسلینگ“ و ”ماریو آمریکو“ مرا احاطه کرده بودند. به‌نظر می‌آمد به زمین بازگردم. از همان زمان نگرانی‌هایم افزایش یافت. آیا به سوئد می‌روم؟ دکتر ”ماچادو“ سرود پیروزی را خواند، او به من قوت قلب داد. ”ماچادو“ مرد با ایمانی بود. به او گفتم نمی‌خواهم سربار تیم باشم. دکتر اعلام کرد من به جام جهانی می‌رسم؛ اما تنها چندی بعد بود که متوجه شدم امکان داشت مسابقات جام جهانی را از دست بدهم. پله بچه‌ای بود که می‌خواست بزرگ شود!

● پله اول نردبان آسمان: ۲۴ ملی ۱۹۵۸

سرانجام در این روز اولین قدم بزرگ را برداشتم. دکتر ”ماریو تریگو“ دندانپزشک تیم سلامتی مرا تأیید کرد. به یاد دارم همواره دندان‌ەای سالمی داشتم. ”تریگو“ نام یکی از شخصیت‌های داستانی شبکه اسکای را به‌عنوان لقب من برگزیده بود. هرگاه او این عنوان را یادآور می‌شد بی‌تفاوت می‌خندیدم. تمام اعضاء تیم از حضور در کنار هم لذت می‌بردند. ما نماینده کشورمان بودیم. از خود می‌پرسیدیم پایتخت ایتالیا چگونه جائی است؟ من نیز سؤالی داشتم: بزرگ‌ترین شهر جهان کجاست؟ یکی جواب داد: ریا دی‌سارا، جائی که گارینشا متولد شد! همه خندیدند. به هر حال سفر خوب و پرخاطره‌ای داشتیم. این جو شاد به‌ویژه برای من نوجوان تأثیرگذار بود. احساس من شبیه ملوانی بود که اولین سفر دریائی خود را تجربه می‌کند. وقتی به سوئد رسیدیم با یک اتوبوس از کوتنبرگ راهی محل اقامت خود شدیم. هتل تیم ما مجهز بود و تمامی اعضاء تیم از حضور در آن مکان احساس خوبی داشتند. هر یک از ما عنوانی فراتر از یک فوتبالیست داشتیم. مرا آلمانی می‌خواندند. هرگز متوجه نشدم چرا این لقب برای من در نظر گرفته شد. وقتی به ”لیسبرگ پارک“ رسیدیم یک خاطره کوچک در ذهنم تداعی شد. آنجا ساعت‌های متمادی با توپ به دیوار ضربه می‌زدم.

محل اقامت ما مکانی شاد و پرجمعیت بود. هواداران سوئدی به ما علاقه داشتند. آنها بازیکنان سیاه‌پوست ما را با نگاهی ویژه تعقیب می‌کردند. هرگاه در خیابان راه می‌رفتیم بچه‌های ۱۵ ـ ۱۴ ساله را پشت سر خود می‌دیدم. زیبائی یکی از فاکتورهای جلب توجه عموم محسوب می‌شود، اما در سوئد فقط به قامت و پوست رنگ ما توجه می‌شود. سوئدی‌ها، برزیلی‌ها را زیبا می‌دیدند.

مسائل جانبی برایم اهمیت نداشت و به رؤیای جام جهانی فکر می‌کردم. اولین بازی خود را در اوج آمادگی انجام ندادیم، با این‌حال در ”اودوالا“ ۲ بر صفر اتریش را شکست دادیم. در بازی بعدی مقابل انگلستان با تساوی بدون گل متوقف شدیم. می‌دانستم می‌توانم در آخرین بازی مرحله گروهی مقابل شوروی سابق بازی کنم. این موضوع را روز قبل از بازی متوجه شدم. من و گارینشا در تمرینات پایان فصل حضور فعالی داشتیم و تصور می‌کردم در بازی سوم مردم دوست دارند از نزدیک‌ترین فاصله ممکن بازی مرا تماشا کنند! با وسواس زیادی راهی میدان شدم، اما قلب آرزومند، تمام مرزهای ذهن و فکرم را در نور دیده بود. در تمرینات، درون دروازه و در پست دفاع چپ نیز ظاهر شده بودم، بنابراین آماده بودم. بوی خوبی به مشامم می‌رسید. در بدو ورود به زمین جست و خیز کرده و به هوا پریدم. واقعاً احساس خوبی داشتم....


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید