چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مهدویت و جهانی شدن
مهدویت و جهانی شدن، هر دو از جمله مباحث مهم و دغدغههای روزگار ماست. اعتقاد به ظهور منجی و مهدویت در معنای عام خود، یک باور دینی فراگیر در بین انسانها بوده است. در ادیان مختلف چنین اعتقادی به نحو ملموس و بارزی تجلی یافته است و منجی با تعابیر مختلفی چون "کالکی" در آیین هندو، "مسیحا" در یهود و مسیحیت، "سوشیانت" در زرتشت و در نهایت، "مهدی(عج") در فرهنگ اسلامی یاد شده است.(۱) چنین تعابیر و باورهایی به رغم تفاوتهای خاص خود در تاکید بر ظهور یک منجی جهت گشودن راه جدیدی فراروی انسان در جهت نیل به سعادت ابدی، مشترک هستند. از این رو مهدویت و منجیگرایی دغدغه تمامی انسانها و در دورانهای مختلف تاریخی بوده است و در روزگار ما نیز که انسان معاصر دچار بیعدالتیها و ظلم در عرصه جهانی است، این مساله حایز اهمیت میباشد.
از سوی دیگر ما در روزگار خویش شاهد پدیده دیگری با عنوان "جهانیشدن" هستیم. وضعیت جهانیشدن با رشد تکنولوژی ارتباطات همراه بوده که موجب فشردگی زمان و مکان، همجواری مجازی، کشآمدن مناسبات اجتماعی در طول مکان، کوچک شدن جهان و در نهایت به تعبیرمارشال مکلوهان، پیدایش "دهکده جهانی" گشته است. حتی چنین وضعیتی برخی را بر آن داشته است که از "پایان تاریخ" سخن بگویند. به هر حال، به رغم تعابیر و تفاسیر مختلف از این پدیده، که در ادامه بحث بدانها خواهیم پرداخت، اهمیت چنین وضعیتی برای ما از دو جهت مطرح میباشد. نخست آنکه ما خواسته یا ناخواسته تحت تاثیر چنین پدیدههایی در قرن ۲۱ قرار گرفتهایم و بدین جهت شناخت ابعاد آن جهت تنظیم زندگی خویش ضروری خواهد بود. اما وجه اهمیت دیگر این پدیده برای ما نسبت و ارتباط آن با اعتقاد دیرین مانسبت به مهدویت و ظهور منجی موعود(عج) میباشد. در واقع باور ما به شکلگیری حکومتی جهانی توسط حضرت مهدی(عج) چنین پرسشی را مطرح میسازد که چه ارتباط و نسبتی بین مهدویت و حکومت جهانی مهدوی(عج) با پدیده جهانیشدن وجود دارد؟
در تعابیر عامیانه و گاه در برخی مباحث علمی چنین تصوری برانگیخته میشود که بین پدیده جهانیشدن با حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) ارتباط و حتی همسانی وجود دارد. از این رو پرسشی که لازم است در آن تامل شود پرداختن به نسبت بین این دو مفهوم میباشد. وجه اهمیت پرداختن به چنین پرسشی در آن است که به رغم اشتراک ادیان مختلف در اعتقاد به ظهور منجی، تحولات روزگار ما وضعیت متفاوتی را بهوجود آورده است.
برای انسان ماقبل عصر تکنولوژی ارتباطات، تحقق یک حکومت جهانی با تصوراتی توام بوده است که به دلیل گستره عظیم جغرافیایی جهان برای انسان آن روز، نحوه تحقق چنین حکومتی، به رغم باور اصیل وی به تحقق آن، در بوته اعجاز و شگفتی قرار میگرفت. تعابیر مختلفی که در روایات و اخبار ملاحم در ویژگیهای عصر ظهور حضرت مهدی(عج)(۲) آمده است
مهدویت و منجیگرایی دغدغه تمامی انسانها و در دورانهای مختلف تاریخی بوده است و در روزگار ما نیز که انسان معاصر دچار بیعدالتیها و ظلم در عرصه جهانی است، این مساله حایز اهمیت میباشد. ...
که صدای آن حضرت را همه جهانیان در هنگام سخن میشنوندیا سیمای مبارک وی را میبینند و تعابیر دیگر، همگی برای انسانهای روزگار پیشین امری شگفت و معجزهآسا مینمود.
در حالی که پیشرفتهای تکنولوژی ارتباطی فهم چنین وضعیتی را به طرق عادی برای ما میسر ساخته است. در پرتو چنین تحولاتی است که فهم ما نسبت به برخی از آموزههای دینی روشنتر گشته و ما اینک با بصیرت بیشتری میتوانیم آموزههای دینی -- و جهانی خود را درک کنیم. پدیده جهانیشدن نیز شاید بتواند چنین زمینهای را بیشتر فراهم سازد.
از این رو مساله پیشاروی نوشتار حاضر اینست که چه نسبتی بین حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) و پدیده جهانیشدن وجود دارد؟ به تعبیر دیگر چنین پرسشی در ذهن ما برانگیخته میشود که آیا ما در عصر جهانیشدن میتوانیم فراتر از باور دینی -- اعتقادی خود به ظهور منجی موعود، چگونگی تحقق آن را براحتی درک کنیم. آنچه برای انسانهای مومن پیشین صرفاً یک باور دینی -- اعتقادی بود، میتواند برای ما امر ملموستری جلوه نماید و شاهد تحقق زمینههای آن باشیم. و مفهوم جهانیشدن یا مفاهیم دیگری میتوانند برای ما زمینه درک بهتر و روشنتری از چگونگی تحقق حکومت جهانی موعود فراهم سازند.
شاید طرح چنین ادعایی در وضعیتی که "جهانی شدن" خود در معرض چالشها و انتقادهای جدی است و مردمان بسیاری از کشورها به دلیل تبعات منفی آن در تحمیل و گسترش عرصه استعماری صاحبان قدرت و سرمایه در ابعاد اقتصادی -- فرهنگی و سیاسی هر روز به اعتراض برمیخیزند، ابهاماتی را در پی داشته باشد. حتی چنین ابهاماتی با توجه به دیدگاههایی که جهانیشدن را به مثابه یک پروژه غربی یا غربیسازی جهان و یا حتی امریکاییسازی جهان میدانند، بیشتر میگردد.
البته لزوماً جهانیشدن در تمامی قرائتهای خود با مهدویت اسلامی سازگاری ندارد و میبایست جهت فهم وضعیت عصر مهدوی به قرائتهای مناسب تمرکز نمود و حتی اگر چنانچه هیچ قرائتی سازگاری با ایده مهدویت نداشته باشد، وجوه تمایز معین گردد. در برخی از این قرائتها مثل غربیسازی و امریکاییسازی، تباین روشنی وجود دارد. و در برخی دیگر میتوان وجوه تشابه بسیاری مشاهده کرد. در نهایت باید گفت از آنجا که دغدغه اصلی پژوهش حاضر جستجوی ابزار نظری و مفهومی مناسب برای فهم عصر مهدوی(عج) میباشد، این نوشتار خود را مقید به قرائتهای موجود جهانیشدن ندانسته و نهایتاً میتواند قرائت خاص خود را از این مفهوم ارائه نموده واستدلالهای خویش را مطرح سازد.
● جهانیشدن و مفاهیم مربوطه
جهانیشدن یا(Globalization) از جمله مفاهیمی است که در سه دهه اخیر تداول یافته است و علاوه بر عرصه مراکز علمی -- تحقیقاتی اذهان بسیاری از جهانیان را به خود مشغول داشته است. سیر تحول تکنولوژی در عرصه ارتباطات و پیدایش انقلاب اطلاعات در نیمه دوم قرن بیستم زمینه گذر از محدودیتهای جغرافیایی -- ملی را فراهم ساخته و این امر موجب کوچکتر شدن جهان و تبدیل عرصه جهانی به یک دهکده گردید که ساکنان آن در ارتباط مستقیم با یکدیگر میتوانستند باشند. مارشال مکلوهان در دهه ۱۹۶۵ خود با طرح ایده آیا ما در عصر جهانیشدن میتوانیم فراتر از باور دینی -- اعتقادی خود به ظهور منجی موعود، چگونگی تحقق آن را براحتی درک کنیم؟...
"دهکده جهانی" پیشگام طرح مباحث جهانیشدن گردید. واژه جهانیشدن در طول سه دهه گذشته، همزمان با طرح آن در مجامع علمی، تعاریف مختلفی به خود گرفته است. در زبان فارسی نیز به تبع چنین اختلافاتی در واژه لاتین آن، معادلهای مختلفی نیز برای آن پیشنهاد شده است. مفاهیمی چون "جهانی شدن"، "جهانیسازی"، "جهانگرایی"، "جهانگستری" در ترجمه آن به کار رفتهاند.
وجه مشترک برداشتهای مختلف از واژه جهانیشدن توجه به بعد جهانی این پدیده است. چنین مینماید که انسانها توجه خویش را از تمرکز صرف بر قوم و قبیله و منطقه و ملیت خود فراتر برده و اینک افق جهانی یافتهاند. رهیافتهای علمی مختلف نیز بر چنین گسترهای تاکید کردهاند. تاکید بر گستره جهانی در جهانیشدن، این مفهوم را با مفاهیم دیگری که بر بعد جهانی تمرکز میکنند مرتبط میسازد. مفاهیم حکومت جهانی، نظام جهانی، فرهنگ جهانی، جهان وطنی، جهانگرایی و... از این قبیلند. چنین ارتباطی در بحث حاضر حایز اهمیت است. هر چند در سنت اسلامی ما تعبیر جهانیشدن به کار نرفته است اما تعابیری چون حکومت جهانی اسلام، حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) و... مفاهیمی کاملاً مانوس میباشند. هر چند به نظر میرسد علاوه بر چنین اشتراکی بین این مفاهیم با مفهوم جهانی شدن، میتوان ارتباطات عمیقتری را نیز با تعیین قرائت مناسب از جهانیشدن جستجو نمود.
بدون تردید نگرش جهانی از دیرباز برای بشر مفهوم بوده است. بشر به گونههای مختلف درصدد تعلق یافتن به عرصهای جهانی بوده است. نمودهای چنین گرایشی را میتوان در کشور گشاییهای پیشین امپراتوریها و سلاطین، مکاتب فکری و ادیان مشاهده نمود. هر کدام از این عرصهها منظری جهانی مدنظر خویش قرار میدادهاند. اما آیا چنین منظری لزوماً به لحاظ مفهومی با "جهانی شدن" یکسان میباشد؟
در پاسخ به چنین پرسشی دیدگاههای مختلفی را میتوان یافت: "رونالد رابرتسون" معتقد است جهانیشدن فرایندی است که از عصر رنسانس و قرن پانزدهم آغاز گشته است. او پنج مرحله مختلف را برای سیر تطور مفهوم جهانیشدن پیگیری کرده است:
مرحله نخست، مرحله تکوین و شکلگیری اولیه است که از اوایل قرن پانزدهم تا قرن هیجدهم در اروپا آغاز گشته است و بدین سان نظام فراملی قرون وسطایی فرو ریخت و اجتماعات ملی، تحکیم مفاهیم فردی و فردگرایی و ایدههای مربوطه به بشریت و انسان ظهور پیدا کرد.
مرحله دوم، آغاز جهانیشدن از نیمه دوم قرن هیجدهم تا دهه ۱۸۷۰ میباشد. در این مرحله گرایش شدید به مفاهمی ذیل است: ایده دولت واحد همگن، تبلور انگاره روابط رسمی بینالمللی و فراملی، تلقی فرد به عنوان شهروند، تاکید فراوان بر حقوق انسان و نوع بشریت، گسترش پیمانها و نمایندگیهای مرتبط با تنظیم روابط بینالمللی و فراملی و ترازبندی موضوعات در چارچوب ملی و بینالمللی.
مرحله سوم، یا مرحله خیزش از دهه ۱۸۷۰ تا ۱۹۲۰ را در برمیگیرد. در چنین مقطعی چهار مرجع اصلی مطرح است: جوامع ملی؛ فرد؛ جامعه بینالمللی؛ لزوماً جهانیشدن در تمامی قرائتهای خود با مهدویت اسلامی سازگاری ندارد و میبایست جهت فهم وضعیت عصر مهدوی به قرائتهای مناسب تمرکز نمود و حتی اگر چنانچه هیچ قرائتی سازگاری با ایده مهدویت نداشته باشد، وجوه تمایز معین گردد....
و بشریت (به عنوان یک مجموعه واحد). نمودهای جهانیشدن در این دوره عبارتند از: رسمیت مفهوم بشر در سطح بینالمللی، رشد جنبشهای وحدت جهانی، نزدیک شدن به پذیرش جهانی تقویم واحد و...
مرحله چهارم یا مرحله مبارزه برای هژمونی، از نیمه دهه ۱۹۲۰ تا ۱۹۶۰ را در برمیگیرد. مهمترین ویژگیهای این دوره عبارتست از: تاسیس جامعه و سازمان ملل متحد، تثبیت استقلال ملی، و...
مرحله پنجم که رابرتسون پدیده جهانیشدن را به معنای خاص خود در این معنا به کار میبرد، به اواخر دهه ۱۹۶۰ تا پایان قرن بیستم برمیگردد. طبق نگرش رابرتسون در این مرحله آگاهی نسبت به جهان، تبدیل حقوق مدنی به مسالهای جهانی، افزایش دلمشغولی سنت به بشریت به عنوان یک نوع ویژه از طریق جنبشهای زیست محیطی، رشد توجه به جامعه مدنی و شهروندی جهانی، تحکیم موقعیت ارتباط جمعی از جهان و رشد اسلامگرایی به مثابه جنبش ضدجهانیشدن.(۳)
طبق تفسیر رابرتسون ریشههای جهانیشدن به قرن پانزدهم برمیگردد. دیگران جهانیشدن را پدیدهای همزاد زندگی اجتماعی انسان معرفی کردهاند. مالکوم واترز سه گزینه را در شناسایی جهانیشدن مطرح میکند:
الف) جهانیشدن فرایندی است که از شروع تاریخ بشر آغاز شده و تاثیرات آن با گذشت زمان افزایش یافته است. لیکن این فرایند در سالهای اخیر یک جهش ناگهانی داشته است.
ب) جهانیشدن همزاد تجدد است و در نگاهی دیگر همان توسعه سرمایهداری است که اخیراً از یک جهش ناگهانی برخوردار شده است.
ج) جهانی شدن، پدیده و فرایندی متاخر است که همراه با فرایندهای اجتماعی، تحت عناوین فراصنعتی، فراتجدد، یا شالودهشکنی سرمایهداری همراه است.(۴)
البته او خود اذعان میدارد که برخی ابعاد جهانیشدن همیشه به وقوع پیوسته است اما تا نیمه هزاره دوم توسعه این ابعاد پیوسته و منظم نبوده است.
بر این اساس، میتوان اذعان نمود که مفهوم جهانی شدن، هر چند به نیمه دوم قرن ۲۰ تعلق دارد اما نمودهایی از آن را میتوان در دورههای پیشین نیز مشاهده کرد. هر چند به دلیل ویژگی خاص این دوره که بر اثر انقلاب در تکنولوژی ارتباطات فراهم شده است، به صورت جدیتر و اساسیتر در اواخر قرن ۲۰ تحقق کامل یافته است. از این رو پژوهشگران عمدتاً در بحث جهانیشدن و تعریف آن به دوره اخیر توجه داشتهاند.
تعاریف مختلفی از جهانیشدن مطرح شده است. مالکوم واترز جهانیشدن را فرایندی اجتماعی میداند که "در آن قیدوبندهای جغرافیایی که بر روابط اجتماعی و فرهنگی سایه افکنده است، از بین میرود و مردم به طور فزایندهای از کاهش این قید و بندها آگاه میشوند."(۵) جان تامیلنسون نیز با تمرکز بر پیچیده شدن ارتباط در عصر جهانیشدن آن را با مدرنیته پیونده زده و معتقد است که جهانیشدن شبکهای به سرعت گسترش یابنده و همیشه متراکم شونده از پیوندهای متقابل و وابستگیهای متقابل است که وجه مشخصه زندگی اجتماعی مدرن به شمار میرود.(۶)
رابرتسون نیز با تاکید بر آگاهی، جهانیشدن را چنین تعریف میکند:
"مفهوم جهانیشدن به درهم فشردهشدن جهان و هم تراکم آگاهی نسبت به جهان به عنوان یک کل دلالت دارد."(۷)
هر چند تعاریف سهگانه میتوان اذعان نمود که مفهوم جهانی شدن، هر چند به نیمه دوم قرن ۲۰ تعلق دارد اما نمودهایی از آن را میتوان در دورههای پیشین نیز مشاهده کرد. هر چند به دلیل ویژگی خاص این دوره که بر اثر انقلاب در تکنولوژی ارتباطات فراهم شده است، به صورت جدیتر و اساسیتر در اواخر قرن ۲۰ تحقق کامل یافته است. ...
فوق از جهانیشدن عمدتاً بر یک وضعیت ارتباطی خاص و فشرده تاکید داشتند، در نگرشهای دیگر که از منظر انتقادی مطرح شدهاند، جهانیشدن با امریکاییشدن پیوند خورده است. از نظر لاش ویوری "جهانیشدن در واقع جهانیشدن سرمایهداری پیشرفته است."(۸) فوکویاما نیز که مدعی است جهانیشدن همان امریکایی شدن است مدعی است که الگوی امریکا که مردمان دیگر فرهنگها خود را با آن هماهنگ میکنند، مربوط به دو یا سه نسل پیش است، زمانی که سخن از جهانیشدن و نوگرایی به میان میآید، امریکای دهه ۵۰ و ۶۰ را تداعی میکنند... فرهنگی که در دهه ۵۰ و ۶۰ اشاعه یافت، ایدئال بود."(۹) منتقدان نحله مارکسیست سرمایهداری غربی نیز در تعریف جهانیشدن عمدتاً بر بعد گسترش سیطره استعماری و امپریالیستی سرمایهداری غربی تمرکز کردهاند. آنها با نقد جهانیشدن غربی آن را موج جدیدی در گسترش امپریالیسم سرمایهداری غربی میدانند.(۱۰)
در تعاریف فوق عمدتاً بر بعد فرهنگی تمرکز شده است. البته جهانیشدن ابعاد مختلفی دارد و شاید در بیشتر اوقات در وهله نخست جهانیشدن در عرصه اقتصاد به ذهن تبادر نماید. بعد سیاسی جهانیشدن نیز حایز اهمیت است. در حالی که در بعد اقتصادی بر سیطره سرمایهداری بر اقصا نقاط جهان تمرکز میشود. در بعد سیاسی جهانیشدن بر پیدایش و اشاعه الگوهای مشابه حکومتی و حقوقی غربی و به ویژه امریکایی به سراسر جهان مدنظر میباشد. از این رو توجه به ابعاد مختلف جهانیشدن اهمیت دارد. به تعبیر برخی پژوهشگران، جهانیشدن "به بافتهای گوناگون کنش اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، حقوقی، فرهنگی، نظامی، فناوری و نیز محیط زیست راه پیدا نموده است."(۱۱)
اما به رغم وجود ابعاد مختلف جهانی شدن، به نظر میرسد در پژوهش حاضر ضرورت دارد تا عمدتاً بر ابعاد فرهنگی -- سیاسی و اجتماعی جهانیشدن تمرکز شود. زیرا اولاً در عصر حاضر به دلیل بحران معنی در تمدن مدرن غربی که بر جهان سیطره دارد، ایدهها و فرهنگ برخلاف دیدگاههای پیشین صبغهای اساسی یافته و در منزلت زیربنا قرار گرفتهاند. چنین وضعیت در تفکر اسلامی عملاً پذیرفته شده بود و هم اینک جهان غرب نیز عملاً به چنین نتیجهای رسیده است.(۱۲) دلیل دیگر آنست که درمطالعه تطبیقی مهدویت اسلامی با جهانیشدن ضرورت دارد تا ما بر بعد فکری -- فرهنگی تاکید نماییم تا بتوانیم به سهولت اندیشه "جامعه فاضله اسلامی" را با وضعیت "جهانیشدن"، مقایسه نماییم.
غلامرضا بهروزلک
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست