یکشنبه, ۳۰ دی, ۱۴۰۳ / 19 January, 2025
مجله ویستا

زهرا س , فصلی از كتاب رسالت


زهرا س , فصلی از كتاب رسالت

به راستی شناخت فاطمه س شناخت بخشی از كتاب رسالت الهی است و پژوهش و تحقیق در حیات حضرتش به مثابه تلاشی گسترده برای فهم اسلام و ذخیره ای ارزشمند برای انسان معاصر به حساب می آید

۱) فاطمه زهراس

«خداوند از خشم فاطمه خشمگین و به سبب خشنودی او خشنود می‏شود؛ فاطمه پاره تن من است، هر كس او را بیازارد مرا آزرده، آن كس كه با او دوستی ورزد با من دوستی ورزیده است؛ فاطمه قلب و روح من است؛ فاطمه بانوی زنان دو جهان است.» این شهادتها و نظایر آن در كتابهای حدیث و سیره به تواتر از پیامبرص نقل شده است، پیامبری كه از روی هوی سخن نمی‏گوید و تحت تأثیر روابط نسَبی و سبَبی قرار نمی‏گیرد، و در راه خدا از سرزنش نكوهش‏گران باكی ندارد. این گفتارها از پیامبر اسلام است كه با دعوت او عجین شده و برای مردم به مثابه الگو و نمونه‏ای در آمده است. تپشهای قلب او و نگاههایش و دست سودن و گامهای تلاشگرانه و پرتوهای اندیشه‏اش، قول، فعل و تقریر او، تماماً تعالیم دینی و احكام خدا را می‏نمایاند؛ چونان چراغهای هدایت و راههای نجات است. آنچه از جانب رسول خدا بر سینه فاطمه زهراس نقش بسته، به مرور زمان و تكامل جوامع و نیز با نگاه به مبدأ اساسی در اسلام، در این سخن پیامبر به فاطمه، كه فرمود «ای فاطمه برای آخرت خود بكوش كه من نمی‏توانم در پیشگاه خداوند برای تو كاری بكنم.» درخشندگی بیشتری به خود می‏گیرد. فاطمه زهرا س در واقع نمونه زنی است كه خدا می‏خواهد و پاره‏ای است از اسلام مجسم در وجود محمدص ؛ زندگی‏اش برای مسلمان و انسان مؤمن در هر زمان و مكانی به‏منزله الگویی چهره می‏نماید.

به راستی شناخت فاطمه‏س شناخت بخشی از كتاب رسالت الهی است و پژوهش و تحقیق در حیات حضرتش به مثابه تلاشی گسترده برای فهم اسلام و ذخیره‏ای ارزشمند برای انسان معاصر به حساب می‏آید.

۲) با نویسنده

با این احساس بود كه در صومعه استاد بزرگوار و ادیب عالی مقام، سلیمان كتانی، در قریه بسكنتا بر دامنه كوه صنین می‏نشستم و به او كه كتاب عزیزش موسوم به فاطمهٔ الزهراس وتر فی غمد را می‏خواند، گوش فرامی‏دادم. من در حالی به او گوش می‏سپردم كه در برابرم صفحاتی شكوهمند نمایان می‏شد، صفحاتی كه از زیباییِ ذوق و عظمت هنر آن استاد عالی‏مقام پرده برمی‏داشت. من دست در دست او ساعاتی در دنیای وسیع و درخشان فاطمه‏س سیر كردم. احساس والایی و سرافرازی می‏نمودم و از لذت دیده و دیدار بهره‏مند می‏شدم و با عقل و قلبم، در برابر این میراث بزرگ و شورانگیز، احساس سربلندی می‏كردم. بهره عمر من همین ساعات بود؛ ساعاتی كه در مقابل جمال الهی فاطمه‏س كه بر اندیشه و قلب این مرد انعكاس یافته بود، قرار داشتم.

به مقدمه كتاب او بازگشتم و به كلماتش گوش سپردم كه می‏خواند: «درباره فاطمه زهراس خواهم نوشت و به قدر امكان از استعمال حرف جر یعنی حرف عن، كه در كتب سیره بسیار به كار می‏رود، و نیز از نقل سلسله راویان خودداری خواهم كرد. قلمی كه میان انگشتان من جای گرفته، بیشتر وظیفه خود می‏داند كه رنگارنگی یك غنچه را ترسیم كند و از بوی خوش آن به جنبش درآید، تا آنكه به بررسی مواد و تركیبات شیمیاییِ آن بپردازد. »

از او پرسیدم آیا این دیدگاه خود را درباره فاطمه تنها ویژه كسانی كرده‏ای كه فاطمه را می‏شناخته‏اند و از طریق مطالعه كتب سیره به زندگی آن حضرت واقف شده‏اند؟ اگر چنین است بدین ترتیب كسانی را كه می‏خواسته‏اند از زندگی او اطلاعی به دست آورند، محروم كرده‏ای. چرا راه رسیدن به چشمه خورشید و منبع حیات را ترسیم نكرده‏ای تا جامعه ما، كه این كتاب را می‏خواند، بتواند مرد و زنی فاطمه‏وار پرورش دهد و تربیت كند؟ به او گفتم این صفحات درخشان به زودی ارواح سرگردان مردم را به شگفتی وامی‏دارد و آنها را به خود جذب می‏كند، ارواحی كه از بحثها و نظریه‏ها و تجربه‏هایی كه زن را به صورت بزرگ‏ترین مشكل جوامع گذشته و حال ترسیم كرده‏اند به تنگ آمده‏اند. این شگفتی و شیفتگی، هر دو، منجر به جستجو و مطالعه درباره مواد و عناصری می‏شود كه این تابلوهای زیبا را پدید آورده است و سرانجام به خانه‏هایی راه می‏گشاید كه خداوند اجازه داده نام متعالش در آنها بلند شود.

پژوهشگران و كارشناسان، تمدن جدید را «تمدن برهنگی » می‏نامند و این خود از خطیر بودن چالش دیدگاهها درباره زن و نیز از خطاهای بزرگی كه تمدن جدید درباره زن روا داشته پرده برمی‏دارد. نظریاتِ نویسندگان و دانشمندان علم روان‏شناسی، و ماده‏گرایی، كه در همه پدیده‏ها و خصوصاً در تعریف زن در دنیای جدید رواج یافته، آینده را تیره ساخته و زن را در تمایلات غریزی غرق كرده است، راه صواب را تباه نموده و سردرگمی او را فراهم آورده و جنبه انسانی زن را زیر قدمهای تجارب قدیم و جدید متلاشی ساخته است.

ما امروز بیش از هر وقت دیگر به تحلیل خلاصه‏ای از زندگی فاطمه زهراس احساس نیاز و احتیاج می‏كنیم، تا آن را مقتدای خویش سازیم و در راه صلاح و اصلاح خود از فیض زندگی او بهره‏مند شویم. همه این سخنان را به نویسنده كتاب اظهار داشتم. او در پاسخ، با صدایی مطمئن و با دركی از عمق رسالت خود، گفت: من پرداختن به این كار را بر عهده تو گذاشتم، تا در مقدمه كتاب بدان بپردازی و این وظیفه را به آخر رسانی، تا بدین وسیله كتاب كامل شود و به آن سطحی كه باید، برسد.

من دشواریهای بزرگی در تحقق این هدف والا پیشاروی خود احساس كردم. از این رو گفته ستودنی امام شرف‏الدین را كه به هنگام نوشتن تقریظی بر كتاب الامام علی صوت العدالهٔ الانسانیهٔ خطاب به مؤلف دانشمندش فرموده بود كه «قلمت را به من امانت ده تا با آن تقریظی بر كتاب تو بنگارم » برای ایشان نقل كردم. البته این سخن كسی بود كه كتابها و نوشته‏هایش قلمرو كتاب و پژوهش و نگارش را روشن ساخته بود و اینك من، با قلم قاصر و با بضاعت اندكم، كجا به او توانم رسید و چه خواهم كرد.

با وجود این، در این تلاش متواضعانه از فاطمه زهراس استمداد می‏جویم و سعی می‏كنم به اندازه توان خود این وظیفه را به انجام رسانم و از خداوند برای خود و خوانندگان عزیز توفیق اظهار نظر صائب و راه‏یابی صحیح خواستارم.

۳) زن

در حقیقت، روشن كردن موضع اسلام در قبال زن در این عصر، خالی از مشكلات و دشواریها نیست، زیرا در این باره آثار دینی و اسلامی گوناگونی به چشم می‏خورد، كه در نگاه نخست متفاوت و مخالف با یكدیگر به نظر می‏آیند. این مشكل هنگامی بزرگ‏تر می‏نماید كه برخی از عادات، كه همواره در نزد برخی از ملل اسلامی وجود داشته و دارد، در این امر نیز پای می‏نهد. این عادات با تعالیم اصیل اسلامی نیز به گونه‏ای آمیخته كه پژوهشگر خیال می‏كند این‏همه از اسلام است.

وقتی به نظریات شرق‏شناسان، حتی آنان كه حسن نیت داشته‏اند، می‏نگریم یا برخی از نوشته‏های مؤلفان اسلامی را می‏خوانیم، چنین می‏یابیم كه موضع حقیقی اسلام در برابر زنْ بسیار پیچیده و ناشناخته است، به طوری كه بسیاری از آنان در این باره نظریات دور از حقیقت و ناصواب ارائه داده‏اند. عده‏ای از آنان نیز گمان كرده‏اند زن در اسلام مظلوم و تحت ستم واقع شده است. حقیقت آن است كه دو میراث مختلف در نزد مسلمانان به چشم می‏خورد: یكی تعالیم دینی مستقیم و مستند و دیگر عادات موروثیی كه هیچ نشانی از آنها در آثار دینی دیده نمی‏شود. باید با دقت و اهتمام ویژه‏ای هریك از این دو را از دیگری متمایز ساخت. از طرف دیگر، آثار دینی مربوط به زن نیز خود دو نوع است: نوعی درباره زن و شئونات زن كه در مرحله‏ای معین از تاریخ سخن می‏گوید و نوع دیگر تعالیمی كه بنیادین و جاودان محسوب می‏شود.

آیاتی كه، در بیان احكام یا قانون‏گذاری یا پند و اندرزها، زن را به مرد ملحق می‏سازد بس فراوان است، بدون آنكه مقام زن را تنزل دهد یا او را تحقیر كند و شأن او را كمتر از مرد بداند. در زمینه زندگی زناشویی و برای حفظ كیان خانواده و نیز برای آنكه زن و مرد بتوانند به امور مربوط به زندگی مشترك خود به درستی بپردازند، خداوند به مرد، نسبت به همسرش، نه دیگر زنان، برتری داده و این برتری، پس از هنگامی است كه خداوند حقوق واجب زن را در آیه وَ لَهُنَّ مِثلُ الّذی عَلَیهِنّ بِالمَعرُوفِ وَ لِلرِّجالِ عَلَیهنّ دَرَجهٔ (۲۲۸:۲) و برای زنان حقوقی شایسته است همانند وظیفه‏ای كه بر عهده آنهاست ولی مردان را بر زنان مرتبتی است.

بیان كرده، درجه و رتبه‏ای كه قرآن از آن در جای دیگری چنین تعبیر كرده است:

اَلرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّه بَعضَهُم عَلَی بَعضٍ وَ بِما اَنفَقُوا مِن اَمْوالِهِم (۳۴:۴) مردان، از آن جهت كه خدا بعضی را بر بعضی برتری داده است، و از آن جهت كه از مال خود نفقه می‏دهند، بر زنان تسلط دارند.

كسی كه در قرآن تعمق می‏كند درمی‏یابد كه تفاوتهایی كه قرآن میان مرد و زن قائل شده، مساوات ذاتی میان آن دو را تحكیم می‏بخشد و توجهی عادلانه و یكسان به هر دو دارد.

پس تفاوت در احكام و واجبات و حقوق در بیشتر اوقات به تفاوت در تواناییها و ویژگیهای هریك از آنان بازمی‏گردد. زن، بنا بر خصوصیات جسمی و روحی خود، شایستگی مادری و پرورش فرزندان را دارد و این وظیفه، طبق حدیثی از پیامبرص، مهم‏ترین بنا در ساختمان اسلام قلمداد شده است. تأثیر این وظیفه كم از هیچ وظیفه حیاتی دیگر نیست. زیرا مادرْ فرد را، كه به منزله قوام و استحكام جوامع است، تربیت می‏كند. این وظیفه با روح زن تناسب دارد. اسلام نیز، بدون آنكه بخواهد بر زن چیزی تحمیل كند، وی را برای پرداختن به این وظیفه تشویق می‏كند. برای آنكه زن بتواند با آرامش خیال این مسئولیت را بر عهده بگیرد، مرد را موظف می‏كند كه حقوق زن را بپردازد. در مقابل، بهره مرد را از میراث دو برابر قرار داده، تا بدین وسیله عدالت محقق گردد و نیز به تعبیر قرآن «مال دست به دست در میان توانگران نگردد.» اسلام، بر این اساس و با این ویژگی و این روش، دیگر احكام خود را نیز بنیان نهاده و به قبول شهادت زن در چارچوب كار خود حكم مثبت داده است.

اما موضوع حجاب در اسلام به منظور تحقیرِ زن یا حبس یا بزرگداشت و تمجید بیش از حد او صورت نگرفته است، آنچنان كه نزد برخی از ملل چنین دیدگاهی متعارف است، بلكه حجابْ سلاح زن در جلوگیری از طغیان حالت زنانگی اوست، تا مبادا این حالت و این جنبه زن بر دیگر تواناییهای او غلبه كند. این مقصود در آیات قرآنی، كه زنان را از نرمش در سخن گفتن یا پای كوفتن به هنگام راه رفتن یا زینت‏نمایی بازمی‏دارد، به خوبی و روشنی آشكار است.

حقیقت این است كه آشكار كردن زیباییهای زن به طغیان و سركشیِ جنبه زنانگی او بر وجود زن منجر می‏شود و زن را تنها به یك تابلوی هنری بدل می‏سازد. این مسأله حقارت زن و انكار توانمندیهای اوست و باعث ازبین‏رفتن عمر و وقت و فرصتهای گرانبهای او می‏شود. خصوصا این مسأله به محرومیت زن و جامعه از خدمت مادری او می‏انجامد.

اینها مهم‏ترین مواضع اسلام درباره زن است و بر این اساس می‏توانیم عادات را بشناسیم و آنها را از احكام دین باز بنماییم. همچنین می‏توانیم روایاتی را كه متعرض وضع زن در یك مرحله تاریخی معین شده است دریابیم.

پیامبر تلاش پیگیری را برای بالا بردن سطح زنان هم‏عصرش انجام داد. زن در آن دوره تبعات ستمها و عقده‏های گذشته‏ای طولانی را تحمل می‏كرد.

همچنین او تلاش زیادی برای بهتر كردن نگاه مردم به زن مبذول داشت. پیامبر می‏گفت «بهترینِ فرزندانْ دختران‏اند»، «بهترین مردم، بهترینِ آنها برای همسرش است»، «زن همچون نماز از دوست‏داشتنیهای دنیاییِ اوست». من معتقدم آنچه از حضرت علی‏ع درباره زن نقل و باعث شده است تا پاره‏ای خاورشناسان او را دشمن زن بخوانند، به فرضِ صدور آنها از امام، همچون قضایای خارجیه‏اند. یعنی از وضعیت زنان در یك دوره تاریخی معین سخن می‏گویند.

حضرت علی‏ع سخنان دیگری دارد كه به‏طور كامل با آنچه ما از قرآن استنتاج كردیم مطابقت دارد.

او در پاره‏ای اوقات می‏كوشید كه از آنچه در میان مردم درباره زن رایج بود، تفسیری دلپذیر ارائه دهد. مثلا این مثل معروف را كه «زنها ناقص العقل و ناقص المیراث و ناقص الایمان» هستند، با تعالیم قرآنی و تفاوت در میراث و شهادت و انجام پاره‏ای واجبات دینی تفسیر می‏كند. این روش، روش تربیتی دل‏انگیزی است كه آن را در زندگی پیامبر و ائمه و حضرت زهرا مشاهده می‏كنیم.

به نقل از کتاب "نای و نی " از مجموعه " در قلمرو اندیشه امام موسی صدر "

صفحه ۲۵۱ تا ۲۷۸

ترجمه شادروان علی حجتی کرمانی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.