چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
کودک نان آور
دسته آهنی چرخ دستی اش را محکم در دست گرفته بود تا لرزش دست هایش در این هوای سرد کمتر احساس شود.هر از گاهی نیز دست های سردش را با بخار دهانش گرم می کرد، او با دمپایی پلاستیکی که در پایش بود صبح تا غروب کوچه به کوچه داد می زد و نان خشک می خرید. لباسی که به تن داشت آن قدر گرم نبود که از او در برابر سوز و سرمای زمستان محافظت کند.داخل چرخ دستی کوچکش چند قوطی حلبی و چند شی، آهنی به چشم می خورد و مشخص بود که از داخل سطل های زباله جمع آوری کرده است.به او نزدیک شدم و خواستم خودش را معرفی کند.نگاهی به زمین انداخت و گفت: اسمم جواد است، ۱۳ سال است در اینجا زندگی می کنم، خانواده ام ۹ نفر هستند و همه پسرها مجبورند کار کنند و خودشان پول در بیاورند، پدرم پیر و مریض است و نمی تواند کار کند، من و برادر بزرگ ترم وسایل پلاستیکی، آهنی و یا نان خشک می خریم، دو برادر دیگرم کارگر ساختمان هستند.صبح ها به مدرسه می روم و درس می خوانم و بعدازظهر در کوچه و پس کوچه ها می گردم، روزانه حدود ۶ هزار تومان پول درمی آورم و به خانواده می دهم.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست