یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
جهانی شدن تهدید یا فرصت
کلمهٔ " جهانی شدن[۲]" نفوذ چشمگیری را به دست آورده است. عده ای آن را به عنوان یک روند[۳]سودمند ـ کلیدی برای توسعه اقتصادی جهان آینده ـ اجتناب ناپذیر و غیر قابل تغییر تلقی می کنند. برخی دیگر از جهانی شدن با خصومت و حتی ترس یاد می کنند و معتقدند جهانی شدن نابرابری را در میان ملتها افزایش می دهد، اشتغال و استانداردهای زندگی را تهدید و پیشرفت اجتماعی را نقش بر آب می کند. این مختصر یک دید کلی را از بر خی جنبه های جهانی شدن بیان می کند و در نظر دارد راههایی را معرفی کند که کشورها می توانند از منافع این روند را بهره مند شوند. در حالی که با واقع بینی با امکانات بالقوه و خطرات این روند روبه رو می شوند. جهانی شدن فرصتهای وسیعی را برای توسعهٔ واقعی جهان پیشنهاد می کند: اما این به معنای پیشرفت بطور برابر و مساوی نمی باشد. برخی از کشورها قادرند خیلی سریعتر از دیگر کشورها به اقتصاد جهانی بپیوندند. کشورهایی که توانایی پیوستن به این روند را دارند به دنبال رشد سریع و کاهش فقر این روند می باشند. سیاستهای باز اقتصادی[۴]، تحرک و رفاه قابل توحهی را برای بیشتر کشورهای آسیای شرقی به ارمغان آورد و آنها را از یکی از فقیرترین مناطق در ۴۰سال گذشته به وضعیت امروز انتقال داد. با بالا رفتن استانداردهای زندگی، احتمال پیشرفت در دموکراسی و مسایل اقتصادی از جمله محیط زیست و استانداردهای کاری مطرح شد: ولی در دهه های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ زمانی بیشتر کشورهای آفریقایی و آمریکای لاتین از سیاستهای بستهٔ اقتصادی[۵]پیروی کردند، مسایل اقتصاد آن کشورها راکد بود و در بعضی مواقع حتی افت کرد، فقر افزایش یافت و افزایش تورم هم یک مسأله عادی تلقی گردید. در بسیاری از موارد، بخصوص در کشور آفریقا، توسعهٔ نامتناسب داخلی مشکلات را دو چندان کرد. وقتی که این کشورها سیاستهایشان را تغییر دادند، درآمدشان نیز سیر صعودی پیدا کرد.
تشویق این روند، به عنوان یک تحول مهم، بهترین راه برای بالا بردن رشد توسعه و کاهش فقر می باشد. بحرانهای ادغام[۶]بازارها در دههٔ۱۹۹۰ نشان داد که فرصتهای جهانی شدن بدون احتمال خطر به دست نمی آید. ـ خطرهایی که به علت حرکتهای بی ثبات سرمایه به وجود می آیند، مانند خطرات اجتماعی، اقتصادی و فساد زیست محیطی که فقر عامل آنها می باشد، در پی دارند ـ البته این دلیل نمی شود که بخاطر این موضوع مسیر جهانی شدن را تغییر بدهیم بلکه باید همهٔ کشورها اعم از کشورهای در حال توسعه، توسعه یافته و حتی سرمایه گذران بپذیرند که تغییراتی را در خط مشی های خود به منظور قویتر کردن اقتصاد و سیستم مالی جهانی، رشد بیشتری به دست آورده و تضمین کنند که فقر کاهش پیدا کند. چطور می توان به کشورهای در حال توسعه کمک کرد تا عقب ماندگی خود را جبران کنند؟ آیا جهانی شدن نابرابری را افزایش می دهد؟ آیا جهانی شدن می تواند به کاهش فقر کمک کند؟ و آیا کشورهایی که بطور اجتناب ناپذیر به اقتصاد جهانی می پیوندند نسبت به بی ثباتی آسیب پذیرند؟ اینها سوالاتی اند که در بخشهای بعدی به آنها پاسخ داده خواهد شد.
" جهانی شدن"چیست؟
جهانی شدن اقتصاد یک روند تاریخی است. نتیجهٔ نوآوری بشر و پیشرفت تکنولوژی است که به افزایش ادغام اقتصاد در سراسر جهان بخصوص از طریق تجارت و جریانهای مالی[۷]بر می گردد. این اصطلاح، گاهی به حرکت مردم (نیروی کار) و دانش (تکنولوژی) به فراسوی مرزهای بین المللی دلالت می کند. البته ابعاد وسیعتری از جهانی شدن در زمینه های فرهنگی، سیاسی و محیطی نیز وجود دارد که در این نوشتار به آنها پرداخته نمی شود. گفتنی است که مسأله اسرار آمیزی در مورد جهانی شدن وجود ندارد. این مفهوم که از دههٔ۱۹۸۰ مورد استفاده عمومی قرار گرفته، گسترش پیشرفتهای تکنولوژیکی که انجام معاملات بین المللی را تسهیل کرده و سرعت بخشیده ، انعکاس می دهد که هم شامل تجارت می شود و هم جریان مالی. جهانی شدن ناظر بر گسترش نیروهای کار به فراسوی مرزهای ملی است که برای چندین قرن در همهٔ سطوح فعالیت اقتصادی بشر، اعم ار بازارهای روستایی، صنایع شهری یا مراکز مالی، فعال بوده است. بازارها، تواناییها را بوسیلهٔ رقابت و تقسیم کار افزایش می دهند. در واقع تخصصی شدن کار به مردم و اقتصاد اجازه می دهد تا نسبت به آ نچه که بهترانجام می دهند متمرکز شوند. بازارهای جهانی زمینه بهتری را برای مردم آماده می کنند تا منافع خود را از طریق بازارهای بزرگتر و بیشتری در سرتاسر جهان به دست آورند. این بدان معناست که آنها می توانند به جریان بیشتر سرمایه، تکنولوژی، واردات ارزانتر و بازارهای صادراتی بزرگتری دسترسی پیدا کنند. اما بازارها بضرورت تضمین نمی کنند که سودهای مازاد بین همه تقسیم شود. کشورها باید برای پذیرفتن سیاستهای مورد نیاز آماده شوند و در مورد فقیرترین کشورها هم شاید نیاز به حمایت جامعهٔ جهانی لازم باشد ، همانطوری که اکنون چنین است.
رشد نامتوازن، افزایش نابرابری: روندهای درآمد در قرن بیستم.
جهانی شدن پدیدهٔ جدیدی نیست. برخی تحلیل گران استدلال کرده اند که اقتصاد جهانی در صد سال گذشته جهانی شده همانطور که حالا نیز اینگونه می باشد. اما امروزه خدمات تجاری و مالی نسبت به آن زمان بسیار بیشتر از گذشته توسعه یافته و ادغام بیشتری نیز بشدت در بازارها صورت گرفته است. چشمگیرترین بعد این موضوع، ادغام بازارهای مالی ایجاد شده بوسیلهٔ ارتباطات الکترونیکی مدرن می باشد. قرن بیستم شاهد پنج برابر رشد اقتصادی نامتوازن با سرانهٔ جهانی GDP در حال افزایش بود. اما این رشد یکنواخت نبود و قویترین گستره آن در نیم قرن دوم در یک دورهٔ سریع توسعهٔ تجاری به وسیله تسهیل در امر تجارت ـ و بعداً مالی ـ حاصل شد. با این وجود، به یک تعبیر می توان گفت قرن بیستم به ۴ دوره تقسیم شده است. در دوره بین جنگ، جهان به "جهان گروی " یا جهانی شدن ـ همانطور که اکنون به این اسم می نامیم ـ پشت کرد و کشورها از طریق اقتصادهای بسته، سیستم حمایتگرایی اقتصادی و کنترلهای سرمایه ای فراگیر عمل کردند. این مسأله عامل اصلی در ویرانی دورهٔ اول بود و درآمد سرانه در این دوره به کمتر از یک درصد در فاصله سالهای ۱۹۵۰ ـ ۱۹۱۳سقوط کرد. در مدت زمان باقی مانده این قرن، حتی با وجود این که جمعیت با شتاب بی سابقه ای رشد کرد؛ اما رشد درآمد سرانه بالای ۲درصد بود و کشورهای صنعتی بعد از جنگ جهانی با سرعت فوق العاده ای ترقی کردند. در قرن بیستم میانگین رشد درآمد چشمگیر بود، و این بطور کامل مشخص بود که زمینه های پیشرفت بطور مساوی توزیع نشده است. شکاف زیادی بین کشورهای فقیر و غنی رشد کرد. ۲۵% ثروتمندترین جمعیت جهان رشد ۶برابر درآمد سرانه GDP را در طول قرن نظاره کردند در حالی که ۲۵% فقیرترین جمعیت جهان کمتر از ۳برابر افزایش را تجربه کردند نابرابری درآمد بطور وضوح افزایش یافته است. اما همانطور که بحث در ادامه می آید، درآمد سرانهGDP گویای تمامی ماجرا نیست.
کشورهای در حال توسعه چطور عمیقاً ادغام می شوند؟[۸]
جهانی شدن به این معنی است که تجارت جهانی و بازارهای مالی هر چه بیشتر با همدیگر ادغام می شوند. اما چه مدت طول می کشد تا کشورهای در حال توسعه به این ادغام بپیوندند؟ تجربه آنها در جبران عقب ماندگی با اقتصادهای پیشرفته در هم آمیخته شده است. در برخی کشورها بخصوص در آسیا، درآمدهای سرانه از سال ۱۹۷۰ بسرعت به سطح کشورهای صنعتی نزدیک می شوند. تعداد زیادی از کشورهای در حال توسعه تنها پیشرفت ناچیزی به دست آورده اندو یا این که پیشرفتی نکرده اند. در واقع درآمدهای سرانه در آفریقا به نسبت کشورهای صنعتی کاهش یافته و حتی در برخی کشورها درآمد سرانه بطور کامل افت کرده است. کشورهایی که در حال جبران عقب ماندگی خود هستند آنهایی هستند که در آنجا تجارت بطور قوی رشد کرده است.
چهار بعد را در جهانی شدن باید در نظر گرفت:
أ- تجارت[۹]: کشورهای در حال توسعه سهم خود را از تجارت جهانی از نوزده درصد در سال ۱۹۷۱به ۲۹ درصد در سال۱۹۹۹ افزایش داده اند. اما تغییر زیادی را بین مناطق بزرگ نشان می دهد، بطور مثال به اقتصادهای تازه صنعتی شده آسیا (NIE[۱۰]) خوب عمل کرده اند در حالی که آفریقا ضعیف عمل کرده است. نوع صادرات کشورها نیز مهم است. بیشترین افزایش متعلق به صادرات کالاهای صنعتی است و سهم محصولات اولیه در صادرات جهانی مانند مواد غذایی و مواد خام که بوسیله فقیرترین کشورها تولید می شود، کاهش یافته است.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست