یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

دریا و ساحل


دریا و ساحل

من ایستاده بودم
در رو به روی دریا
گشوده بود، ساحل
آغوش سرد خود را
می زد پرنده باد
خود را به آب دریا
آشفته بود،‌ گویی
از باد، خواب دریا
امواج پر تلاطم
ناگاه آمد از دور
با های و …

من ایستاده بودم

در رو به روی دریا

گشوده بود، ساحل

آغوش سرد خود را

می زد پرنده باد

خود را به آب دریا

آشفته بود،‌ گویی

از باد، خواب دریا

امواج پر تلاطم

ناگاه آمد از دور

با های و هوی و غوغا

کف بر دهان و پر زور

زد سیل موج، سیلی

بر گونه های ساحل

در لا به لای امواج

گم شد صدای ساحل

امواج،‌ بار دیگر

برگشت سوی دریا

ساحل ولی چو کوهی

ماند استوار، آنجا

جعفرابراهیمی (شاهد)