دوشنبه, ۲۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 10 February, 2025
مجله ویستا

جایگاه تخت قراچه شیراز همان مکان آتشکده آذر خوروچ آذر خرداد, آذر فرنبغ است


جایگاه تخت قراچه شیراز همان مکان آتشکده آذر خوروچ آذر خرداد, آذر فرنبغ است

بی تردید روشن کوه کتاب پهلوی بندهش همان کوه بابا کوهی لفظاً یعنی کوه دارای درخشندگی است که باغ تخت قراچه در اصل تخت خوروچ در دامنه آن قرار گرفته است تشابهه نام خوروچ با قراچه و قاجار در طول تاریخ موجب انتساب آن بدین خاندانها گردیده است

لغت نامه دهخدا با استناد به نوشته های عهد اعراب به درستی محل آتشکده آذرخوروه یا آذرخوروچ (آتشکده منسوب به ایزد خورشید، مهر) را خود جوار شهر شیراز آورده است. معهذا بعداً ایرانشناسان مطلب مربوط به مندرجات این آتشکده را تحت نام آتشکده آذر فرنبغ (آتش ایزد دوستی=مهر) فارس، در نسخهً ایرانی کتاب پهلوی بندهش خوب در نیافته و آن را آتشکده ای در محل دور افتادهً کاریان فارس گمان نموده اند. مطلب دهخدا در این باب از این قرار است:

آذر خُرداد (اِخ، به معنی داده خورشید) :نام آتشکده شیراز است و بعضی آن را آتشکده پنجم از هفت آتشکده بزرگ دانسته اند. و نام مَلَکی است که باعتقاد فارسیان به محافظت این آتشکده مامور است(برهان قاطع). این آتشکده را آذرخرین نیز نامند. (از برهان). رجوع به آذر خرّاد شود:

پدر و مادر سخاوت و جود

هر دو خوانند شاه را داماد

پیش دو دست او سجود کنند

چون مغان پیش آذر خرداد. رودکی .

با رحمت تو دود سقر مروحه نور

با هیبت تو نکهت صبح آذر خرداد. شرف شفروه .

نام یکی از موبدان ودانشمندان که بانی آتشکده آذر خرداد است . (از برهان ):

همه بیابان زآن روشنایی آگه شد

چو جان آذر خرداد از آذر خرداد. فرخی .


جایگاه تخت قراچه شیراز همان مکان آتشکده آذر خوروچ آذر خرداد, آذر فرنبغ است

چنان دید در خواب کآتش پرست

سه آتش فروزان ببردی بدست

چو آذرگشسب و چو خراد و مهر

فروزان چو بهرام و ناهید چهر. فردوسی .

دل شاه از اندیشه آزاد گشت

گشت. سوی آذر رام و خراد. فردوسی .

سرانجام اصل مطلب بد ترجمه و تفهیم شده نسخه ایرانی کتاب بندهش در باب آتشکده آذر فرنبغ (آذرخوروه) از این قرار است:

"چنانکه از دین بر می آید در عهد پادشاهی گشتاسپ (ویشتاسپ برادر گائوماته، که حاکم گرگان بوده؛ یا مخاصمش ویشتاسپ پدر داریوش، که حاکم پارت بوده) آتش روحانیان فرنبغ را از خوارزم (کوارزم یعنی سرزمین گود، دشت) به روشن کوه در سرزمین کاریان (یعنی محل جنگجویان ایزد مهر) نشانده شد. چنانکه اکنون نیز آنجا ماندگار است."

بی تردید روشن کوه کتاب پهلوی بندهش همان کوه "بابا کوهی" (لفظاً یعنی کوه دارای درخشندگی) است که باغ تخت قراچه (در اصل تخت خوروچ) در دامنه آن قرار گرفته است. تشابهه نام خوروچ با قراچه و قاجار در طول تاریخ موجب انتساب آن بدین خاندانها گردیده است. نظر به انتساب این ساختمان معبد به ایزد مهر و کیش مهرپرستی هخامنشیان می توان مسلم دانست که شکل این آتشکده (در واقع مهرابه) بنا به سنت هخامنشیان به شکل مکعب بوده است. چنانکه ساختمان موسوم کعبه زرتشت (آتشکده ابراهیم) و خانه کعبه (محل بت هبل=حب-ال، یعنی ایزد مهر و شفاعت و دوستی). در واقع زرتشتیان قبیله بزرگ عرب بنی تمیم در عربستان پیرو همین زرتشتی گری نوع میترایی آن بودند تا نوع درباری ساسانی. از اینجاست که نام سلمان فارسی (ابوعبدالله سلام، قاضی شریح پدر) و پسرش عبدالله بن سبا (عبدالله پسر شراب، قاضی شریح پسر) در نزد علویان با شراب و جشن شراب و شادی مهرگان گره خورده است. عبدالحسین زرین کوب در صفحه ده کوچه رندان ترکیب مذهبی مردم شرابدوست و باطنی (رندان) شیراز را در عهد حافظ مرکب از شافعی، حنفی-صوفی، شیعی آورده است که به ترتیب ادیان به کسوت اسلامی در آمدهً آیینهای مهری، مانوی و زرتشتیگری هستند. باقیمانده مغان این عهد آنجا نیز در سلک مغان مولد شراب میترایی بودند نه در سلک مغان زرتشتی مولد شراب گیاه هوم. از این رو بوده است که حافظ و مردم شیراز وجود حکومت دینی سختگیر امیر مبارز سنی مذهب را بر نمی تافتند و وی را محتسب می خواندند. اما مهرابه های عهد اشکانی متفاوت با مهرابه های مکعبی هخامنشی، به شکل گنبدی با چهار دروازه در چهار سطح جانبی آن بوده اند که اکنون چارتاقی نام گرفته اند.

آتشکده های دوره ساسانی، ساختمانی گنبدی با در ورودی واحدی بوده اند. این هر دو نوع پرستشگاه در عهد هخامنشیان رسمیت داشته است چه از اینجاست که فرورتیش شورشی مادی (فرهاد کوه کن) بعد از ترور شدن گائوماته بردیه (سپیتاک پسر سپیتمه، زرتشت سپیتمان، شروین خرمدینان) در دخمه وی مقابل تصویر او در قصبهً سکاوند هرسین حکاکی شده بلند وی هم نقش شمع بلندی (به نشانهً مهر پرستی و مهرابه ها) کنار هیزمهای آتش بر افروخته (به نشانهً آتشکده ها) رسم نموده است. معلوم است که داستان فرهاد و معبودش شیرین (شروین=شاهزاده) و مخاصمش خسرو اپرویز (شهریار شکست ناپذیر= در اصل منظور داریوش اول) از همین نقش دخمه سکاوند و تصاویر متعلق به گائوماته بردیه (شروین) و فرورتیش در شمار سران مقتول و به اسارت در آمده، در کتیبه بیستون، در مقابل داریوش به یادگار مانده است. به قول هرودوت گائوماته بردیه (سرود دان "درشت اندام= لقمان به زبان افغانی") نه تنها محبوب مادها بلکه محبوب تمام مردم آسیا به جز اشراف پارسی بود که منافع شان را در اصلاحات ارضی و اجتماعی و اخلاقی گائوماته بردیه از دست داده بودند. او در هنگام پدرخوانده و پدر زنش کورش و برادر خوانده اش وه یزداته بردیه، به عنوان شاهزاده دادگر و دانای سرود دینی (=گوتمه بودا) بر نیمه شرقی امپراطوری هخامنشی تا داخل نواحی کشمیر هندوستان حکومت سیاسی و روحانی بر پایه تعالیم اخلاقی داشته و معابد فریب و دروغ تعطیل کرده بود.

باغ پلکانی شیراز (باغ تخت قراچه ) برگرفته از نوشته فریال احمدی، در نشریه انترنتی دانشجویی معماری منظر:

باغ تخت شیراز یکی از چهار باغ مشهوری است که بنا به نوشته ابن عربشاه در عجایب المقدور و شرف الدین یزدی در ظفر نامه ٬ پیش از دوره گورکانیان وجود داشته است .اساس عمارت اولیه توسط اتابک قراچه گذارده شده و به همین مناسبت به نام باغ تخت قراچه مرسوم گشته است.

توصیفات جهانگردان از باغ تخت شیراز :

۱) جکسن :

راه عمده ای را که از تنگ الله اکبر به شیراز می رود از دو سو باغ ها در بر گرفته اند . که از آن جمله هفت تن و چهل تن در جانب مشرق است که میعادگاه درویشان می باشد .در جانب مغرب نیز محوطه ای مشابه هست که یکی از جالب ترین آن ها باغ تخت است که من به خصوص به تماشای آن رفتم .این باغ در نقطه مرتفعی که مشرف به شهر است . در شمال غربی شیراز قرار دارد و شاه پیروزمند قاجار آغا محمد خان آن را در محل باغ قدیمی تری ساخته است که برای این منظور بسیار مناسب بوده است .آن را صفه صفه ساخته اند و چشمه ها و جویبارها و نهر ها آب هایشان را به صورت آبشارهای کوچک بر روی تخته سنگ های مرمرینی که در میان حوض های سنگی قرار دارند و میریزند .کنار جویبارها را سنگ تراشیده کار گذاشته اند و در حاشیه خیابان ها و راهرو های باغ درختان سرونارنج صف کشیده اند .

هنگامی که من به تماشای باغ رفته بودم ٬حوض بزرگ وسط باغ پر بود ولی آبشار ها از ریزش باز مانده بودند و من فهمیدم که در خشکی تابستان همه چیز می خشکد و جای رطوبت و طراوت را گرد و خاک می گیرد .دیوارهای اطراف محوطه و پلکان های صفه سالم نمانده بودند و رو به ویرانی داشته .عمارت کلاه فرنگی که زمانی بر روی آخرین صفه به زیبایی سر بر افرشته بود .اینک ویران و متروک بود .با این همه هنوز از جلال و شکوه آن چندان باقی بود که زیبایی لوکزامبورگ کوچک گذشته حکایت کند و هنوز برای شیرازیان جای مناسب و دل انگیزی است که عصر ها بیایند و از هوای خنک دم غروب آن بهره مند شوند .

۲) ویلبر :

عکسی که در حدود نیم قرن قبل گرفته شده باغ را به صورت ویرانه ای نشان می دهد .از آن موقع تاکنون ساختمان های ویران شده قسمت مرتفع را تجدید کرده اند .

لیکن استخر بزرگ آن اکنون خشک و خالی است و حتی امروز که باغ ویران وخراب شده باز هم جالب توجه است. چون نمونه کاملی از باغی است که با چشمه ای آبیاری می شود و آب آن در یک استخر بزرگ جمع می شود .این قبیل استخرها را دریاچه های کوچک می نامیدند و بدیهی است که تا سر حد امکان آن را بزرگ می ساختند . نوع باغ های تپه مانند در باغ هایی که در سراشیبی و یا به طور پلکانی ترتیب داده شده ٬ در آذربایجان و هند نیز مشاهده می شود. طرح هایی که بابر در زمان های قدیم تهیه می کرد٬ احتمالاً تحت تأثیر و نفوذ طرح های ایرانی بوده است .حقیقت این است که به هیچ طریق نمی توان دانست که ایجاد این نوع باغ ها چگونه در ایران رواج یافت.

۳) ادوارد براون:

مقداری با فاصله به طرف شمال غربی ٬ باز هم دور تر از جاده و دامنه تپه ها ٬ باغ باشکوه ٬ اما رسیدگی نشده ای به نام باغ تخت است که به خاطر تراس ها و ساختمان های سفید رنگی که در انتهای دورتر آن احداث شده اند و از بالای خیابان هایی که در طرفین آن را درختان ارغوان پوشانده اند به شه می نگرد از بقیه متمایز تر است.

۴) فرصت الدوله:

فرصت الدوله اشعار زیر را درباره باغ های آباد شیراز در عهد قاجاریه نقل می کند که در آن از تعدادی باغ های مشهور نام برده شده است.

یکبار اگر گشایی آن روی دل گشا را صد شکر از عنایت گویم ز دل خدا را

آن را که از رخت هست در خانه یک جهان گل کی آورد به خاطر باغ جهان نما را

باغ نظر چو دارم ز آن عارض چو جنت سوی ارم نخوانید این عاشق لقا را

از وعده بهشت است خشنود شیخ وزان حور حاصل بود علی النقدرشک بهشت ما را

خوش گلشنی ز کویش دارم که شه ندارد کو باغ تخت نبود داور من گدا را

۵) مؤلف فارسنامه ناصری درباره این باغ چنین نوشته است:

در جانب شمال شیراز به ساخت یک میل کمتر حصاری از چینه کشیده . انواع درخت ها در آن کاشته اند و اکنون بیشتر آن خشکیده و قطع شده در جای آن ها زراعت کنند و حصارش خراب و بی تعمیر باقی است . در جنب صبوی این باغ پارچه کوهی به بلندی سی ذرع به پهنای صد ذرع به مسافت صد گام از کوه جدا شده ٬ در سال ۴۸۰ اتابک قراچه والی مملکت فارس بر پشته این پارچه کوه عمارتی ملوکانه ساخته نامش را تخت قراچه گذاشت و جدولی را از نهر اعظم شیراز جدا کرده ٬ از دامنه کوه شمالی شیراز در برابر این پشته رسانیده٬ شتر گلویی را از زیر زمین گذرانیده داخل این عمارت نموده . حوض و باغچه آن را آب داد و بعد از سال ها خراب گشته جز نامی از آن باقی نبود و در سال ۱۲۰۸ به فرمان....... آغا محمد خان قاجار .........اساسی محکم و بنایی مستحکم در جای عمارت تخت قراچه گذاشته ٬ تخت قاجارش فرموده و در سال ۱۲۶۱ بفرموده ........ محمد شاه قاجار ....این عمارت را به چند مرتبه پرداخته ٬ طاق نماها ساخته ٬ صحن مرتبه ا درختان نارنج کاشته ٬ مرتبه دیگر حوض های کشکولی مرتب نموده و به این ترتیب به آخر رسانیدند و در دامنه مرتبه آخرین آن ها دریاچه وسیعی در جای دریاچه پیشینش و از خیانت کار کن یا کارفرما آب را زیاده از هفته نگاه ندارد ٬در جانب این دریاچه درخت های سرو و کاج کاشته اند و عمارت تخت قاجار از زیور جوانی روی به پیری گذاشته است.

علی مفرد