جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

اصالت و معاصرت در «هویت»


اصالت و معاصرت در «هویت»

پرسش از هویت كه گویا همچنان خاصیت معماگونه خود را حفظ كرده و علیرغم كشاندن پای مطالعات و تخصصهای گوناگون علوم انسانی به حوزه خود, همچنان حل نشده به نظر می آید, اكنون به یكی از مهمترین پرسشهای انسان مبدل شده است

پرسش از هویت كه گویا همچنان خاصیت معماگونه خود را حفظ كرده و علیرغم كشاندن پای مطالعات و تخصصهای گوناگون علوم انسانی به حوزه خود، همچنان حل‌نشده به‌نظر می‌آید، اكنون به یكی از مهمترین پرسشهای انسان مبدل شده است. چنانچه بخواهیم در مورد هویت ایرانی بحث كنیم، ناگزیر هستیم جنبه‌های گوناگون معنایی و مفهومی این واژه را در نظر بگیریم. مقاله زیر یك بررسی معناشناسانه پیرامون «هویت» در اختیار می‌گذارد.

در آستانه قرن بیست‌ویكم میلادی سخن‌گفتن از «هویت»، سهل و ممتنع و درعین‌حال غامض و ساده به‌نظر می‌رسد؛ لذا فضای گفتمانی بحث درباره آن، فضایی پارادوكسیكال جلوه می‌كند. چیستی و چرایی این فضای پارادوكسیكال در سطح كلان از دو عامل تاثیر پذیرفته است:

۱ــ ما و جامعه‌ ما، مانند هر جمع و اجتماعی، در جغرافیای حیات از افراد تعریف پذیرفته‌ایم، زمان متجسمیم و ساخته تاریخ هستیم؛ همان تاریخی كه خودمان آن را ساخته‌ایم و یا در پرتو بی‌اهتمامی به ساخت آن، در متن ساخته دگرپرداخته آن، حیات یافته‌ایم.

۲ــ امروز ما در مرحله‌ای از تاریخ حیات بشری یا در یك «جهان جدید» زیست می‌كنیم كه به قول مانوئل كاستلز در سه‌گانه عصر اطلاعات: «اقتصاد»، «جامعه» و «فرهنگ» به‌صورت یك شبكه درآمده است و منظور از «شبكه» در آن، نظامی است كه بافت اصلی و تار و پود آن را اطلاعات و نظام ارتباطات الكترونیك تشكیل می‌دهد.

بااین‌وصف، ما در یك سو در پی حفظ تاریخ خویشیم؛ چراكه ما و جامعه ما، زمان متجسمیم و ساخته تاریخ؛ پس برای حفظ و استمرار قدرت خویش باید تاریخ خود را حفظ كنیم. شاید برداشت ما از «زمان» برداشتی سلبی و منفی باشد و چون به امروز و فردا می‌اندیشیم، فراموش كنیم كه امروز ما محصول دیروز، و فردای ما، محصول امروز ما است. اگر این سه زمان را از یكدیگر مجزا كنیم و در پی آن باشیم كه با نفی دیروز، امروز خود را برای فردا خراب كنیم، خواهیم باخت؛ چراكه نابودكننده اندام‌واره هویت فردی و ملی ما و جامعه ما، در نفی تاریخ ما نهفته است و شاید ناآگاهانه با رفتاری معطوف به «نفی دیروز»، «تخریب امروز» و «آرزوهای دراز فردا»، منشوری سه‌وجهی از وجه «خودتخریب‌كنندگی» را به نمایش می‌گذاریم! این در حالی است كه به واسطه‌ جغرافیای تاریخ حیاتمان، تجسم «زمان‌ ما» در بستر «استمرار حیاتمان» همواره پر از فرازونشیبهای تهدیدگونه‌ای است كه در عرصه تقابلات، تعاملات و تضادهای «محیطی»، «منطقه‌ای» و «بین‌المللی» ما را تحت فشار قرار داده‌اند.

فراموش نكنیم كه ما «ایرانی» هستیم و ایران، جغرافیای حیاتی است كه به قول ساسانیان «ناف زمین» است و به قول ماهان «خلیج‌فارس و فلات ایران»، همان خاورمیانه است و امروز «قلب تپنده جهان» برای «تثبیت قدرت در نظم نوین جهانی» محسوب می‌شود؛ آن‌هم در زمانی كه ایرانیان در پرتو آگاهی دینی و شعور انقلابی خود، خواهان دستیابی به قله‌های «تمدن اسلامی»‌اند؛ آن‌هم در زمانه‌ای كه قدرتهای بین‌المللی در همراهی‌های تعریف‌شده خود در صحنه‌ بین‌المللی، به رقابتی پنهان و پیچیده‌تر از گذشته برای تفوق بین‌المللی وارد شده‌اند. به‌هرحال این‌هم جلوه‌ای از جلوه‌های «اراده معطوف به قدرت» است. قدرتهای بین‌المللی در رفع چالشهای پیش‌روی «نظم نوین جهانی» همگرایی می‌كنند تا با برطرف‌كردن این چالشهای فرارقابتی، رقابتهای درون‌سطحی خود را با هزینه‌های كمتری پی بگیرند. این سنت را قدرتهای بزرگ بارها تجربه كرده‌اند.

اما مطابق یك قانون شناخته‌شده در حوزه تطور اجتماعی، تلاش برای تحمیل سلطه، به بروز مقاومت منجر می‌شود و برهمین‌مبنا، در عصر «شبكه»‌ای‌شدن جهان هستی، بار دیگر هویتهای متعدد در هیاتهای مختلف بازآفرینی می‌شوند و برای «ما» آنچه مهم است، ایران و هویت ایرانی است.

●چیستی هویت

هویت چیست؟ این پرسش از همان «معماهای سقراطی» است كه ابتدا ساده به‌نظر می‌رسد اما پاسخ به آن در قالب واژگان رایج، بسیار مشكل است. ازاین‌رو، باید مشكل را به «مساله» تبدیل كرد و سپس آن را در قالب پاسخهای متقن حل نمود. درواقع پیش‌ازهرچیز باید به مهندسی پرسشها در ساحت نیازهای موضوع حاضر پرداخته شود. دراین‌راستا، پرسش اصلی ما چنین خواهد بود: هویت ایرانی چیست و با چه مسائلی روبرو است؟

برای پاسخ به این پرسش اساسی و اصلی، باید به پرسشهای اساسی و فرعی دیگری نیز پاسخ گفت: آیا از لحاظ معرفت‌شناختی و فلسفی، مساله‌ای به‌نام هویت وجود دارد؟ آیا هویت، معطوف به تداوم و استمرار است یا معطوف به تغییر و تحول؟ آیا هویت؛ اصالت است یا در گذار زمان معطوف به معاصرت است؟

در مقام پاسخگویی دقیق‌تر به این پرسشها است كه باید به پرسشهای انضمامی اصلی و فرعی دیگری پاسخ گفت كه عبارتند از: ۱ــ پرسش انضمامی اصلی: هویت ایرانی چیست؟ و ۲ــ پرسش انضمامی فرعی‌: هویت یعنی چه؟

در پاسخ به پرسشها، براساس نیاز به «صورت‌بندی دانایی» مناسب با موضوع، باید از پاسخگویی به پرسشهای انضمامی فرعی و اصلی، به پاسخ به پرسشهای اساسی فرعی و در نهایت فراهم‌سازی نظام دانایی مناسب برای پاسخ به پرسش اساسی اصلی نایل آییم.

●هویت‌شناسی هویت

تامل در ماهیت واژه هویت، مانند هویت‌یابی هر مفهوم دیگری، ابتدا باید به ساحت‌شناسی آن مفهوم در دو حوزه مفاهیم ذهنی و عینی معطوف گردد.

مفاهیم ذهنی، مفاهیمی هستند كه از تعریفی انتزاعی در حوزه «فهم جمعی» برخوردارند اما به‌دنبال «مصداق عینی» در عالم واقع، قرار می‌گیرند. «عشق» و «غرور» از جمله این مفاهیم‌اند. این در حالی است كه برخی واژگان از «حضور عینی» در حوزه «كنش جمعی» برخوردارند اما به دنبال «تعریفی علمی» هستند. «جنگ» و «انقلاب» از این دسته‌اند. این بدان‌معنا نیست كه واژگان به‌طورمطلق عینی یا ذهنی هستند بلكه غلظت ذهنی و عینی‌بودن آنها، متفاوت است.

هویت از جمله مفاهیم عینی است كه به دنبال تعریفی علمی روان است. اگر به حوزه الهیات اسلامی و قرآن نیز مراجعه كنیم، خداوند در پاسخ به واقعیت عینی وجود اقوام، قبایل و شعوب مختلف، بر تقسیم‌بندی اولاد آدم به قبایل مختلف تصریح دارد و كاركرد آن را در «شناسایی» متقابل می‌خواند: «انا خلقناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا...»

دالان عبور به ارائه تعریف، گذار از «معنا» است؛ لذا نخست باید به «معناشناسی» روی آورد و با توجه به داده‌های «معناشناسانه» در حد امكان و به‌طور جامع و مانع به مفهوم‌شناسی در قالب ارائه تعاریف پرداخت.

«هویت» در لفظ عربی برابر است با معنای «تشخّص» در فارسی، Identité فرانسه، و Identity انگلیسی كه در زبان لاتین با Identitas مشخص شده و خود از ریشه Idem گرفته شده است.[i]

هویت در بنیاد لغوی خود، در اصل عربی نیست اما بعضی مترجمان از كاربرد آن ناگزیر بوده‌اند و بنابراین آن را از حرف «رباط»، یعنی از حرفی كه در زبان عربی بر ارتباط محمول به موضوع دلالت دارد، مشتق كرده‌اند. حرف رباط عبارت است از «هو»، مثل هو در عبارت «زید هو انسان». فارابی می‌گوید: «هویت‌ شیء و عینیت آن و تشخص آن و خصوصیت آن و وجود منفرد آن، همه‌ یك‌چیز است. به هویت و خصوصیت و وجود منفرد آن ‌كه جنبه اشتراك ندارد، اشاره می‌كنیم.»

قدما، لفظ هویت را به چند معنی، از جمله به معنی تشخص، خود شخص، و وجود خارجی او، اطلاق كرده‌اند. آنها می‌گفتند: «آنچه موجب تحقق شی‌ء است، نسبت به تحقق شی‌ء، حقیقت و ذات، نامیده می‌شود و نسبت به تشخص شی‌ء، هویت نامیده می‌شود. وقتی هویت شی‌ء، یك ماهیت كلی باشد، مثل ماهیت انسان، آن را ماهیت گویند، اما اگر جزئی باشد، مثل حقیقت زید، آن را هویت گویند؛ اما اگر جزئی و كلی‌بودن آن مورد نظر نباشد، حقیقت نامیده می‌شود.» متفكران جدید، هویت را به چهار معنی به‌كار می‌برند:

۱ــ هویت به جهت وحدت هر چیزی اطلاق می‌شود. مثلا ابن‌سینا این هویت را هویت عددی می‌نامد.

۲ــ هویت به شخص یا به موجود شبیه شخص، اطلاق می‌شود و این هنگامی است كه شخص، با وجود تغییراتی كه در اوقات مختلف عارض وجود او ‌شده‌اند، وحدت ذات داشته باشد. از این قبیل است وقتی می‌گوییم: هویت «من» و هویت فاعل. به این هویت، هویت شخصی می‌گویند.

۳ــ هویت، صفت دو موضوع از موضوعات فكری است، هنگامی كه این دو موضوع، با وجود اختلافات زمانی و مكانی، در یك كیفیت مشترك باشند، این هویت را، هویت كیفی یا هویت نوعی گویند.

۴ــ هویت، یك رابطه منطقی بین دو شی‌ء متحد است؛ مانند هویت ریاضی یا تساوی جبری كه با وجود اختلافات ارزش حروفی كه نمایانگر آنها است، همواره صادق هستند. این هویت را در منطق صوری با علامت (=) نشان می‌دهند. مثلا ب = ب یا انسان = حیوان ناطق. اما در جبر، منطق تساوی را با علامت (≡) نشان می‌دهند. مثل ب ≡ ب. از منظر منطق هویتی، این علامت بهتر است زیرا علامت (=) دال بر تساوی دو مقدار است نه تساوی دو شی‌ء.

لارومیگو، اصطلاح «هویت جزئیه» را مطرح كرده و آن را به عناصری اطلاق نموده است كه یك كل معین، چه مادی چه نفسانی، از آن به‌وجود می‌آید.[ii]

دكتر مهدی مطهرنیا

پی‌نوشت‌ها

[i]ــ عماد افروغ، هویت ایرانی، تهران، موسسه دانش و پژوهش ایران، ۱۳۸۰

[ii]ــ جمیل صلیبا، فرهنگ فلسفی، ترجمه: منوچهر صانعی دره‌بیدی، تهران، حكمت، ۱۳۶۶، صص۶۷۸ــ۶۷۷

[iii]ــ عماد افروغ، همان، ص۸

[iv]ــ به این دلیل Me معادل am فرض شد كه مفهوم مفعولی گزاره مشخص‌تر گردد.

[v]ــ عماد افروغ، همان، ص۱۰


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.