دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

جیب بر خیابان جنوبی چه حرفی می زد


جیب بر خیابان جنوبی چه حرفی می زد

«جیب بر خیابان جنوبی» دومین فیلم سیاوش اسعدی نه تنها از نظر داستان غیر از پایان آن و برخی جزییات اندک کاملا مشابه فیلم «دزدان» ساخته خیمه مارکوئز اسپانیا ۲۰۰۷ است بلکه به شکل حیرت آوری شخصیت پردازی, میزانسن, بسیاری از صحنه ها و حتی جزییات طراحی صحنه اش هم موبه مو از روی این فیلم کپی شده است

«جیب‌بر خیابان جنوبی» دومین فیلم سیاوش اسعدی نه‌تنها از نظر داستان (غیر از پایان آن و برخی جزییات اندک) کاملا مشابه فیلم «دزدان» (ساخته خیمه مارکوئز اسپانیا ۲۰۰۷) است بلکه به شکل حیرت‌آوری شخصیت‌پردازی، میزانسن، بسیاری از صحنه‌ها و حتی جزییات طراحی صحنه‌اش هم موبه‌مو از روی این فیلم کپی شده است از جمله: شخصیت قهرمان اصلی فیلم که فردی درونگرا و کم‌حرف است (مانند فیلم اصلی)، چگونگی دستگیری خواهر (در دزدان، مادر) در زمان کودکی قهرمان قصه حین دزدی، مالخری که واسطه یافتن خواهر کاوه (مصطفی زمانی - در فیلم «دزدان»، مادر) است، فهمیدن فاحشه‌شدن خواهر در پایان داستان، آتش‌زدن خانه، برقراری رابطه عاطفی پسر با دختری جوان به‌دنبال نجات او از مهلکه یک دزدی در فروشگاه و حتی دیده‌شدن دزدی دختر توسط دوربین مخفی فروشگاه، دزدی لباس برای دختر در فروشگاهی دیگر، دزدشدن این دختر جوان توسط پسر، تمرین دزدی با دختر در مترو و افتادن کیف از دست دختر در بار اول، انحراف توجه مردان در خیابان توسط دختر به‌خاطر نوع آرایشش (در دزدان نوع لباس) و دزدی توسط پسر، چگونگی ردوبدل‌کردن این کیف‌های دزدیده‌شده با هم دقیقا با همان میزانسن، وجود مجسمه مانکن مردی با آویزهای فلزی در خانه پسر و تمرین جیب‌زنی با این مانکن توسط پسر دقیقا با همان میزانسن فیلم اصلی، چیدمان خانه پسر و پایین‌تربودنش از سطح زمین و پنجره‌ای که سطح پیاده‌رو را نشان می‌دهد، دیدن کسی که از پشت پنجره در پیاده‌رو به ‌داخل خانه سرک می‌کشد و بیرون‌رفتن پسر برای یافتن او که کسی را نمی‌بیند و... این فهرست می‌تواند خیلی مفصل‌تر از این باشد، اگر بخواهیم به تمام نمونه‌های مشابهت اشاره کنیم. اما صرف‌نظر از این ایراد بزرگ، فیلم به‌صورت مستقل هم مشکلات زیادی به‌لحاظ فیلمنامه که مهم‌ترین رکن ساخت هر فیلم موفقی است. دارد از جمله:

ناآگاهی از شخصیت کاوه که قهرمان اصلی داستان است به‌جز صحنه‌هایی کوتاه از زمان کودکی‌اش که همراه با دختر جوانی در خیابان دزدی می‌کرده است. حتی چیزی از فاصله دوران کودکی تا زمانی که او را در بزرگسالی می‌بینیم که از زندان آزادشده نمی‌دانیم که در این بازه زمانی چگونه زندگی می‌کرده و بزرگ شده است (البته این نقطه‌ضعف مشابه فیلم اصلی هم هست). صرف‌نظر از این کاوه باید ظاهرا فردی کم‌سواد و از سطوح پایین فرهنگی اجتماع باشد درصورتی که شخصیتی که او دارد فردی درونگرا، تلخ و مرموز است که بیشتر نمونه‌اش را در فیلم‌های روشنفکری اروپایی دیده‌ایم و علی‌القاعده این شخصیت شباهتی به آنچه به فردی که از طبقه کاوه ما در ایران می‌شناسیم ندارد. کاوه که عادت ندارد کسی نگرانش باشد (دیالوگی که در یکی از صحنه‌های فیلم به دختر می‌گوید) و به تنهایی عادت کرده با کدام دلیل یا قرینه منطقی علاقه‌مند به دختری جوان می‌شود؟ و چرا نمی‌گذارد رابطه با او آنگونه که دختر می‌خواهد گرم شود؟ چرا پیرمرد مالخر پافشاری در دزدی ماشین توسط کاوه دارد؟

پول زیادی که کاوه در آغاز فیلم پس از آزادی از زندان همراه خود دارد را از کجا آورده است؟ «نقره» که اینقدر به کاوه علاقه دارد و دست‌کم به‌خاطر اینکه کمکش کرده که به‌خاطر قتل دستگیر نشود به او مدیون است چرا با وجود اینکه سر قرار با او آمده خودش را نشان نمی‌دهد؟ (این نکته هم مثل فیلم اصلی است منتها در آن فیلم دختر اول خودش را نشان نمی‌دهد اما بعد پشیمان شده و دنبال پسر می‌رود). فیلم آشکارا چند‌پارگی روایتی دارد. در بخش‌های آغازین، ماجرا حول محور جوانی است که از زندان آزاد شده و شدیدا دنبال یافتن خواهرش است. سپس رابطه عاطفی او با دختر (نقره) و همکاری آنها در دزدی محور می‌شود و نهایتا ماجرای دزدی ماشین پررنگ می‌شود. واقعا سیاوش اسعدی در «جیب‌بر خیابان جنوبی» چه حرفی را می‌خواست بزند؟ سرانجام دزدی؟ ...

سیدمحمدرضا فهمیزی