چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

فرار به درون هزارتو


فرار به درون هزارتو

«استینگ» و موسیقی معاصر

نگاه بسیاری از آهنگسازان، نوازندگان و خوانندگان معاصر که به سمت موسیقی پاپ تمایل دارند، نسبت به میراث موسیقایی حوزه جغرافیایی خودشان آنچنان عمیق نیست. معاصریت و جاذبه‌های وابسته به آن دیگر جایی برای تامل و واکاوی گذشته نمی‌دهد. البته این گروه بزرگ و طرفداران آنها همیشه پاسخی در آستین دارند. و آن این که: «چه احتیاجی است به بازگشت و واپس رفتن به سمت گذشته. این چیزی نیست جز ارتجاع هنری.» در همین لحظه است که می‌توان به هدف نهایی یعنی ماندن یا ورود به چرخه رقابتی بازار سرگرمی‌سازی جهانی و نقاط ضعف یا همان کم سوادی و بیسوادی این خوانندگان و آهنگسازان پی برد. در چنین موقعیتی تنها چیزی که مهم نیست ارتقای سطح سلیقه مخاطب است. آنها تولیدات ما را می‌خرند پس علاقه‌مند به این‌گونه آثار هستند پس ما هم به تولید ادامه می‌دهیم. استفاده از اصطلاح «تولید» که اکثرا در کنار کلمه «کالا» به کار می‌رود برای موسیقی پاپ بسیار مناسب است. کالایی با تاریخ مصرف و انقضای مشخص و مختص به یک رده سنی نسبی. البته می‌گوییم نسبی، زیرا این مرزبندی نمی‌تواند آنچنان دقیق و مطلق باشد.

پس چگونه می‌شود سطح این موسیقی را ارتقا داد؟ و آیا به شکلی کلی احتیاجی به این دگرگونی وجود دارد؟ نشانه‌ها جهت تغییر بسیار اندک و کمرنگ هستند. یک خواننده پاپ درباره آلبوم جدیدش و همکاری با خواننده‌ای سرشناس می‌گفت که دوهفته پیش در راهروهای استودیو ضبط همدیگر را دیدیم و تصمیم گرفتیم با هم کار کنیم... یعنی در عرض تنها دو هفته یک اثر مشترک آماده پرش به درون دریای نه چندان عمیق موسیقی پاپ می‌شود. البته هستند فعالانی که دقت و مطالعه بیشتری در روند تولید آثارشان مبذول می‌فرمایند. این گروه از هنرمندان را «نیمی این طرف، نیمی آن‌طرف» می‌نامم که هم سری در بازار مغشوش و بیرحم موسیقی دارند و هم اندک دغدغه‌ای برای فرهنگ.

با نگاهی به آثار و پرونده هنری استینگ خواننده، ترانه‌سرا و آهنگساز معاصر بریتانیایی می‌توان پی برد که او از قالب‌ها و تعاریف معمول خارج شده است؛ از ساخت آهنگ‌هایی در قالب و سبک رگی و جاز در گروه «پلیس» تا فعالیت‌های انفرادی چه در موسیقی چه در حوزه‌های اجتماعی. تجربه‌های موسیقایی استینگ بسیار متنوع است. اما دو آلبوم «آوازهایی از ‌هزارتو» و «اگر در شبی زمستانی» با بسیاری از آثار او تفاوت دارد. آوازهایی از‌هزار تو اولین تجربه درگیرشدن یک موسیقیدان نیوایج و رگی با موسیقی آنتیک رنسانس است. اثری جالب توجه که با معیارهای آوازخوانی رنسانس به‌ویژه سبک الیزابتین انگلستان در دوران طلایی موسیقی (قرن چهاردهم) بسیار متفاوت است. این آلبوم بازخوانی مجموعه‌ای از آثار نوازنده و آهنگساز بزرگ انگلیسی «جان داولند» است.

استینگ در‌ هزارتوی موسیقی کهن و درخشان رنسانس به دنبال نوعی بازسازی و به روز کردن موتیف‌هایی است که جامعه تا حدودی آنان را فراموش کرده و فقط یک اشاره کافی است تا میراث موسیقایی خود را به یاد آورند. حضور ادین کارامازوف نوازنده لوت نیز به این جست‌وجو و بیان نقطه‌نظرات استینگ کمک فراوانی کرده است. بازخوانی آثار جان داولند آن هم در دورانی که خوانندگان بزرگی چون آلفرد دلر واما کرک بای بهترین و اصیل‌ترین اجراها را از این میراث داشته‌اند، نشان‌دهنده شجاعت و تسلط بالای استینگ به خوانندگی است. تفسیر استینگ از آواز رنسانس کاملا منحصر به‌فرد است. وی الگوهای ریتمیک و زمانبندی‌های آن را رعایت نمی‌کند. کشش نت‌ها، تاکیدات بر کلمه‌ها، سکوت‌ها و سادگی موسیقی داولند در ذهن تنوع طلب او باید تغییراتی را بپذیرد.

به‌طور مثال، وی با سرزندگی و هیجان بسیار بیشتری آهنگی مانند «آیا محبوبه‌ام خطای مرا می‌بخشد» را می‌خواند. متن این آواز نشان از ندامت و عشق سرشار پدیدآورنده آن به معشوقی دارد که او را رها کرده است. اما استینگ بدون توجه به این مفهوم شادمانه داستان غم هجران را بازگو می‌کند. در آلبوم دیگر استینگ «اگر در شبی زمستانی» وی دوباره و در فاصله سه سال به سراغ مجموعه‌ای فراموش شده از آوازهای فولکلوریک انگلستان قرون وسطا و حتی قبل از آن می‌رود. آوازهایی که بخشی از فرهنگ کهن کشورش را نمایندگی می‌کند. سرودهای مذهبی در گرامیداشت مسیح و تولد او (کریسمس) یا آوازهای ملوانان ناشناخته‌ای که روی کشتی‌های نظامی یا تجاری کار می‌کردند و نیز چند لالایی قدیمی اسکاتلندی. استینگ با این دو آلبوم که آنچنان استقبالی را نیز در پی نداشت، بیش از دغدغه فروش به‌دنبال راهی بود تا عناصری از گذشته را امروزی و بازسازی کند. وی خطر عدم استقبال را به جان خرید ولی از ارایه تفسیر خود از میراث موسیقایی گذشته خود منصرف نشد. میراثی که در‌ هزارتوی زمان، مفقود و دوباره کشف شده است.

علیرضا امیرحاجبی