دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

واقع بینی و آرمان گرایی در سیره امام كاظم ع


واقع بینی و آرمان گرایی در سیره امام كاظم ع

امام جعفرصادق ع درسال۱۴۸ هجری درگذشت بنابراین آغاز امامت حضرت موسی بن جعفر با اواخر دوره منصور دوانیقی مصادف شد منصور در این دوره گماشته ها و جاسوس های بیشماری را به كار گرفت تا مخالفان عباسی و مدعیان را از میان بردارد و یا مهار و زندانی نماید

اسلام قرآنی، اسلام حقیقت گرا و واقع بین است به این معنا كه درجستجوی حقیقت به عنوان آرمان، تلاش مردمان را سامان و جهت می بخشد و به آنان می آموزد كه در همان حال واقعیت های اجتماعی رادر نظر داشته و بر پایه آن حركت و تلاش خود را تنظیم وبرنامه ریزی كنند؛ زیرا بدون شناخت واقعیتهای اجتماعی و توانایی ها و استعدادهای موجود نمی توان حركت رو به حقیقت را به درستی برنامه ریزی كرد و به اهداف آرمانی دست یافت. حقیقت، آرمان و گم شده انسان مومن است و در پی آن در بستر واقعیت های موجود گام برمی دارد. با آن بسیاری از واقعیت ها را ناپسند و ناخوش می دارد ولی ناچار است با آن به یك معنا كنار آید و آن را به شكلی كه می خواهد در راستای اهداف خود تنظیم و تغییر دهد. این تغییر و دگرگون سازی واقعیت در یك فرآیند زمانی انجام می پذیرد. از این روست كه برنامه های اسلامی در یك روند تحقق می یابد و به فرجام می رسد. نگاهی به فرآیند بیست و سه ساله نزول تدریجی آموزه های اسلامی بیانگر این است كه تغییر در واقعیت ها و جهت دهی آن به سوی حقایق و آرمان ها هرگز نمی تواند یك شبه انجام پذیرد.

درنگرش قرآنی، به اصول دوگانه واقع بینی در عین حقیقت گرایی توجه خاص شده و می شود. رهبران اسلامی دراین نگرش ، انسانهای ذهن گرا و ایده آل محض نیستند، چنان كه انسان های رئالیست و واقع گرا هم نمی باشند. به این معنا كه در نگاه آنان گرایش به واقعیت نمی تواند درست و مطابق با آموزه های اصیل اسلامی باشد. آنان در جست وجوی واقع نمی روند و نمی كوشند تا خود را با واقعیت ها سازگار و همانند سازند و گرایش بدان سو پیدا كنند. آنان به جای واقع گرایی به واقع بینی توجه داشته و آن را از اصول اساسی و بنیادین حركت خود قرار می دهند. آنان همچنین به حقایق هستی توجه دارند. حقایقی كه در تفسیر قرآنی با آنها آشنا شده اند. این حقایق از حقیقت یگانه ای سرچشمه می گیرد و آن حق محض است كه خداوند یگانه و یكتاست. از این سرچشمه همه حقایق شناخته می شود و گرایش به سوی آن به عنوان ایده آل و آرمان دربرنامه مسلمان مومن قرار می گیرد. این گونه است كه واقع گرایی جای خود را به حقیقت گرایی و حقیقت بینی جای خود را به واقع بینی می دهد. از این روست كه پاسخ های قرآن و اسلام و رهبران آن برپایه واقعیت بینی و حقیقت گرایی شكل وسامان می یابد.

بررسی و مطالعه دقیق تاریخ زندگی پیامبراكرم(ص) و امامان معصوم(ع) این امر را روشن می سازد كه رهبران اسلامی با واقع بینی، در پی حقیقت آرمانی خود، جامعه را سامان و سازمان داده اند. البته این به شرطی است كه در این بررسی و مطالعه، تنها به گزارش های روایی و تاریخی صرف بسنده نكنیم و با تحلیل دقیق رخدادها، این مسئله را شناسایی و تبیین نماییم. در نوشتار زیر با بررسی گوشه هایی از زندگی امام موسی بن جعفر(ع) درمی یابیم كه ایشان با توجه به اصل واقع بینی و حقیقت گرایی چگونه عمل كرده اند و اهداف اسلام و قرآن را پیش برده و به ما درس زندگی آموخته اند.

● سامان دهی تشكیلاتی

زندگی پیشوایان دینی شیعه از ابعاد مختلف درخور توجه و تحلیل است. آنان با توجه به واقعیتها و ظرفیتهای موجود جامعه، برنامه ها را در راستای اهداف راهبردی تنظیم می كردند و سامان می دادند. درعصری به گوشه نشینی اعتراضی و انتقادی روی می آوردند و در زمانی زمام امور را در دست می گرفتند و در برهه ای به جنگ و گاهی به صلح، گاه دیگر به تدریس و گاه به سازمان دهی دست می زدند و بر پایه ظرفیت ها و توانمندیهای جامعه آنان را به سوی هدف و حقیقت آرمانی می كشاندند. آنان مجموعه ای از رفتارها در شرایط متفاوت برای ما فراهم آورده اند كه می توان از هریك از آنها در شرایط مشابه و همانند بهره جست؛ زیرا آنان الگوها و سرمشق های معصوم و درعین حال عینی و عمل گرایانه هستند كه می توانند هر زمان و هرمكان و شرایط راهگشا و رهایی بخش امت باشند. در حقیقت این ۲۵۰ سال زندگی امامان، در طول تاریخ بشر، والاترین نوع تجربه بشری است كه انسانهای كاملی آن را تجربه كرده اند و راه و روش برخورد با انواع مشكلات و معضلات را به ما آموخته اند. از این رو با این نگرش به سراغ عملكرد امام موسی بن جعفر(ع) می رویم تا ببینیم كه عمل و رفتار ایشان را چگونه می توان به عنوان سرمشق عمل در زمان خود به كار گرفت.

● اوضاع و شرایط اجتماعی

امام جعفرصادق(ع) درسال۱۴۸ هجری درگذشت. بنابراین آغاز امامت حضرت موسی بن جعفر با اواخر دوره منصور دوانیقی مصادف شد. منصور در این دوره گماشته ها و جاسوس های بیشماری را به كار گرفت تا مخالفان عباسی و مدعیان را از میان بردارد و یا مهار و زندانی نماید. بسیاری از یاران قدرتمند دولت عباسی را كشت تا قدرت برای عباسیان تثبیت گردد. دراین میان مشكل جدی ازسوی اهل بیت (ع) ایجاد می شد، زیرا عباسیان به عنوان خونخواهان حسینی و بازگشت حق به خاندان پیامبر(ص) به قدرت رسیده بودند و درجایی كه فرزندان و نوادگان رسول(ص) حضور جدی دارند، این خطر همواره احساس می شد كه حكومت، مشروعیت شرعی و سیاسی خود را از دست دهد. در زمان موسی بن مهدی ملقب به هادی مسئله به همین منوال طی شد تا آن كه درسال ۱۷۰ هجری قدرت به هارون الرشید رسید. هارون تا سال ۱۹۳ هجری بر امت به نام خلیفه حكومت كرد.

در دوره منصور بسیاری از سادات قیام كننده كه از اهل بیت بودند و با امامان نسبت نزدیك داشتند شهید شدند. حركتهای حسینی وار و برخاسته از عاشورا همچنان مشروعیت حكومت را تهدید می كرد. هرچند كه پیش از این امام جعفرصادق(ع) تلاش خود را بر ایجاد هسته علمی و وفادار به اصول مكتب شیعی متمركز كرده بود ولی این بدان معنا نبود كه از جریانات و قیام های عاشورایی بركنار باشد و یا تحت تاثیرآن قرارنگیرد. بی گمان اگر خود آن حضرت (ع) هم می خواست، حكومت نمی توانست بپذیرد كه امام (ع) دراین مسائل نقشی ندارد و بی گناه است. از این رو آن حضرت همواره با مساله قیام و اتهام توطئه درگیر بود و با آن به روشی قرآنی برخورد می كرد.

درعصر امام كاظم (ع) رویارویی خلافت غیر شرعی و ولایت شرعی شدت بیشتری گرفت. هسته های علمی توانسته بود گروه های زیادی را به تشكیلات شیعی و عقاید آن وارد سازد و شهرها و روستاها و اقوام و عشایر بسیاری بر عقیده شیعی گردآمده بودند. اكنون برای هر دو طرف مسأله دشوارتر بود. حكومت، مشروعیت سیاسی و شرعی خود را درخطر بحران می دید و امام با انبوهی از یاران روبه رو بود كه خواهان قیام و عمل به وظیفه امر به معروف و نهی از منكر درحوزه عمل سیاسی و اجتماعی بودند. این گونه بود كه دو سوی خلافت غیرشرعی و ولایت شرعی رو در روی هم قرار گرفتند. تشكیلات علمی جعفری (ع) به بارنشسته بود و انبوهی از مومنان خواستار قرار گرفتن در تشكیلاتی بودند كه پرچم های مخالفت را ضد دولت غاصب برافراشته بود امام (ع) نیز به این مهم توجه داشت و لذا نمایندگانی برای همه مناطق درنظر گرفت تا به سامان دهی تشكیلاتی اقدام ورزند و اموال و اسلحه فراهم آورند.

براساس اصل: «التقیه دینی و دین آبائی؛ تقیه دین و روش من و پدرانم است»؛ اصول نهان كاری به شدت رعایت می شد. هر چند كه برخی از گزارش ها و نشانه های تاریخی بر این است كه حضرت كاظم (ع) در عصر هارونی به قیام و نهضتی چون نهضت عاشورایی می اندیشید؛ زیرا هارون را نیز چون یزید در اوج انحراف از دین می دید و امر به معروف و نهی از منكر را حق خود می دانست كه باید به صورت قیام مسلحانه به اجرا در آورد؛ اما شرایط به گونه دیگری بود. عباسیان به جهت خویشاوندی نزدیك با پیامبر(ص) و برخورداری از وجهه هاشمی گری نوعی مشروعیت شرعی برای خود دست و پا كرده بودند. از این رو كار آن حضرت دشوارتر از پیش بود. اگر در عصر یزیدی، بخش عظیمی از امت به جز شام ، بنی امیه را فاقد مشروعیت دینی می دانستند و روایات بسیاری از پیامبر بر این نكته تاكید داشت كه خلفا از بنی هاشم هستند، قیام عباسیان به خونخواهی حسین (ع) و برپایه بازگشت حق به هاشمیان توجیه شرعی یافته بود. از این رو امام (ع) می بایست این مشروعیت كاذب عباسی را فرو می شكست و به نوعی به بحران مشروعیت دامن می زد.

تاكید برحقانیت ولایت و امامت امامان شیعه و بطلان هر حكومتی دیگر، بازخوانی وقایع آغازین سال های عصر پس از وفات پیامبر(ص) و شناساندن فضایل امیرمومنان و حسنین(ع)، انكار مشروعیت دینی قانونی حكومت وقت بود. حكومت وقت، این گونه از مشروعیت ساقط می شد و توجیهی قانونی برای تصاحب قدرت نداشت.

از سوی دیگر ادامه خشونت و اعمال و رفتار زشت و ناپسند و خلاف شرع از سوی حكومت و دولتمردان و نیز بروز قیام های متعدد و آشوب ها در زمان و مكان های مختلف، مقبولیت حكومت وقت را با تهدید و بحران جدی مواجه می ساخت. از اینرو حكومت به شدت متزلزل و از درون در حال فروپاشی بود. هرچند كه اوج تمدنی خود را در این زمانه می گذراند و علوم و فنون رشد فزاینده ای یافته بود ولی دولت گرفتار امری بود كه هر آن ممكن بود طومار زندگی و حیات آن را بپیچاند. حكومت ها دراین هنگامه دو كار انجام می دهند. نخست آن كه با ایجاد رفاه عمومی برای تاثیرگذاران عرصه سیاست و حكومت می كوشند تا مقبولیت خود را با كار آمدی، حفظ و افزایش دهند و با ایجاد كار آمدی و مقبولیت، نوعی مشروعیت سیاسی و توجیه پذیری قدرت كسب نمایند. هرچند كه این امر، مشروعیت شرعی را به دنبال نمی آورد ولی درهمین حد و اندازه ثبات قدرت را درپی خواهد داشت. ساز و كار دیگر آن است كه عوامل مشروعیت و مقبولیت زدایی را از میان بردارند. هارون از هر دو روش بهره گرفت. نخست آن كه به روسای قبایل و اقوام كمك های مالی گسترده ای كرد تا آن جا كه بسیاری از آنان ازبخشندگی های او بهره مند شدند و اموال بسیاری را گردآوردند و از سوی دیگر رهبران اصلی قیام را در بند كرد و جلوی آزادی عصر نخست عباسی را گرفت.

محسن حسینی

خلیل منصوری


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.