یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
تیر خلاص را بزنید به این سینما
اکران فیلم «من مادر هستم» آخرین ساخته فریدون جیرانی در سینماها، بار دیگر جامعه هنری را ملتهب کرد؛ چرا که از یک سو گروههای مخالف منسوب به انصار حزبالله، با ایجاد تجمعات اعتراضی، خواستار پایین کشیده شدن این فیلم از اکران شدند و از سوی دیگر، جمعی از هنرمندان به مخالفت با آنها برخاستند. در اوایل سال جاری هم اکران فیلمهای گشت ارشاد و خصوصی چنین شرایطی را ایجاد کرده بود و سرانجام وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، پای مجوزی که برای اکران این فیلمها داده بود نماند و این فیلمها را از اکران پایین کشید. حال به نظر میرسد چنین سرنوشتی در انتظار فیلم جیرانی هم باشد. در این میان آنچه کمتر مورد توجه قرار گرفته محتوای دو فیلم از دیدگاه کارشناسی بدون دخالت دادن نظرات حاشیهای است. آنچه میخوانید سه نقد بر فیلم من مادر هستم به نقل از پایگاه خبری فریادگر است که از زوایای مختلف به بررسی آن پرداخته است.
حافظهاش مثل کامپیوتر کار میکند. اهل قلم بود. روزنامه نگار، فیلمنامه نویس شد و بعد فیلمساز و این آخریها مجری برنامههای سینمائی تلویزیون و یکه تاز تحلیل هنر هفتم. اصطلاح «بدنه» در سینما هم فکر میکنم از اوست و اصطلاح بی ربطی هم نیست و خوب هم جا افتاده است. خود او هم کارگردان فیلمهای این چنینی است. «صورتی»اش را دوست داشتم. برای سادگیاش و برای شریف بودنش . فیلم خاص و قابل بحثی نبود... اما سرگرم کننده بود و مردم دوستش داشتند. رنگ برخی فیلمهایش تندتر بود مثل«قرمز»، فیلمیکه دیده شد. حالا فیلمهایش تلخ شده بودند، «آب و آتش»، «شام آخر» و «پارکوی» که این یکی دیگر هیچ حرفی برای گفتن نداشت.
فیلمی ساخت با نام «سالاد فصل»کپیای از«سرگیجه» که«آلفرد هیچکاک» را هم در آن دنیا رنجاند و همه را به «سرگیجه» انداخت. سالاد فصل را برای بازیهای خوبش قبول کردیم. برای حضور فوقالعاده مرحوم «خسرو شکیبایی» و بازیهای خوب «لیلا حاتمی» و «مهناز افشار». خلاصه ...برنامه «هفت» دستش را باز کرد و جراتش را بیشتر و پشتش را گرمتر تا برسد به «من مادر هستم» و «داستان پریا». و این «من مادر هستم» که چه راهی باز کرد برای اینکه تر و خشک با هم بسوزند. بحث کشیده شود به «برف روی کاجها» و «پل چوبی». همیشه برایم سوال است که چرا بیشتر اوقات، بیشترین ضربهها را به سینما،نزدیک ترینها به این هنر مهم میزنند.این سینما دارد نفسهای آخر را میکشد .
بیشتر از این زجرش ندهیم و تیر خلاص را یکدفعه بزنیم. انگار که نه خانی آمده و نه خانی رفته است. این روزها مدام نام این فیلم کلاسیک مورد علاقه ام را با خود تکرار میکنم : «مگر به اسبها شلیک نمیکنند؟» برای دیدن فیلم«من مادر هستم» به سینما میروم . فیلمی که خیلی صداها را در آورده و خیلی نگاهها را هم به خود جلب کرده است. کنجکاوم تا بدانم آیا مستحق این همه هیاهو هست یا اینکه هیاهوی بسیار است برای هیچ.
من کاری به چند درصد بیمار روانی و جنسی که در جامعه هست ندارم. من در این فیلم یک خانواده متوسط را دیدم. آدمهائی شبیه همانهائی که در طول روز میبینم و به همین دلیل حس کردم که این فیلم به همه باورهایم توهین کرد چرا که اکثر ما ایرانیها با هر نگرشی اگر از «اسب» هم بیفتیم، از «اصل» نمیافتیم.
اما این دلیل موجهی نیست برای اینکه گروههای نشانهدار یا هر قشر معترض دیگری فکر کند میتواند برای سینما و فرهنگ ما تصمیم بگیرد. به خیابان بریزد وشعار بدهد و آرامش را برهم بزند و بهانه دست بهانهجو بدهد. این سینما متولی دارد و هنوز آن قدر هم بی صاحب نشده است. اگر در این دوران پر التهاب فکر کنیم که میتوانیم قیم همه چیز و همه کس باشیم که دیگر «سنگ هم روی سنگ بند نمیشود» و کمکم زنگ خانه همسایه راهم میزنیم و در مورد تربیت بچه اش اظهار نظر میکنیم.
بیشتر صندلیهای سالن پرشده است . این روزها یکی از پارامترهائی که میتواند صندلی خالی سینماها را پر کند، کنجکاوی است. چراغها خاموش و فیلم شروع میشود. کارهای جیرانی را در متد ساخت فیلم و قاب بندیها دوست دارم. قصه اش را بی لکنت و روان بیان میکند. فیلمهایش از نظر تکنیکی و فنی هم همیشه تر و تمیز است. چون او به خوبی سینما را میشناسد. سکانس اول، مطب روانکاو و بازی خوب«پانتهآ بهرام» در نقش «سیمین». بازی او همیشه خوب است . بخصوص روی صحنه تئاتر. اینجا هم خوب است. البته فقط در همین سکانسهای مطب روانپزشک . اما در همین سکانسها هم زیر بار بازی بسیار ضعیف «ناصر طهماسب» له شده است. روانکاوی که مثل کوه یخ زده است و منفعل. حتی اگر جیرانی از او چنین بازی خواسته و حتی اگر این چند کلام بیتاثیر برای شخصیتش نوشته شده اما باز هم چیزی از احساس ناخوشایند مخاطب نسبت به بازی و کارآکتر آقای دکتر که به یک بازجوی گشتاپو شبیه است، کم نمیکند.
مثل فیلم «شام آخر» با فلشبک به گذشتهای نه چندان دور میرویم. طراحی صحنه تکراری و دستمالی شده از یک زندگی شبه روشنفکرانه. بیش از صدها«وارمر»روشن که نمادی از شمع است و تمام خانه را پوشانده و حتی کف زمین را. واقعا از چه زمانی این «شمعهای غیر متعارف» شد آکساسوآر صحنههای روشنفکرانه یا مجلل، من نفهمیدم . و این همه شمع روشن چه چیز را در فیلم جیرانی میخواست روشن کند، نمیدانم . با «آوا دلنواز» آشنا میشویم . باران کوثری در همان کارآکتری که همیشه از او میبینیم و بیشباهت به خود او هم نیست .
پر جنب و جوش،جسور و احساساتی . اولین بار او را در یک اکران خصوصی برای فیلم«روزگار ما» مادرش، خانم«رخشان بنیاعتماد» دیده بودم. یادم میآید که روی صحنه، به گریه افتاد، چرا که یکی از عوامل جوان آن پروژه، در یک حادثه رانندگی کشته شده بود .خیلی احساساتی است. باران را همیشه همینطور دیده بودم و همیشه هم بازیاش به دلم نشسته است. در این فیلم هم خوب است و به خصوص در آخرین سکانسی که حضور دارد و میخواهد مثل هر بچه ترسیده ای از مادرش قوت قلب بگیرد برای اعدام شدن! مثل بچه کوچکی که از آمپول میترسد و مرتب از مادر میپرسد: «مامان درد داره؟»
با نادر آشنا میشوم. با بازی«فرهاد اصلانی». چه بازیگر بی نظیری است و در این فیلم، چه غوغا بازی میکند. یک مرد بی بند و بار و دائم الخمر. گرچه فرهاد اصلانی، این نوع نقشهای منفی را کاملا متفاوت از هم بازی میکند اما حس میکنم کم کم تا این اندازه در نقشهای این چنینی بازی کردن دارد از او یک تیپ میسازد که به مرور زمان، دلچسب نخواهد بود . فکر میکنم این کارآکتر با سریال «راه بیپایان» همایون اسعدیان کامل شد و با «زندگی خصوصی» فرحبخش به اوج رسید و حالا هم که«من مادر هستم».
فیلم«من مادر هستم» هم سیمین دارد و هم نادر و هم جدائی این دو نفر در سالهای دور . اما چقدر این نادر و سیمین با ما بیگانه هستند. ناهید را میبینیم . آمده است تا به اتفاق نادر همسرش، دخترشان را از کلانتری بیاورند . ناهید قصه، «هنگامه قاضیانی» است در بی تاثیرترین نقشی که تا به حال داشته است. نقشی که اسم فیلم را به یدک میکشد، اما حس این نام را ندارد. شاید او هم به عنوان یک مادر، ناخواسته اعتراض دارد به این قصه تلخ و بی هویت .
و... شخصیت «سعید» با بازی«حبیب رضائی». اصولا حبیب رضائی خیلی به این نقش نمیخورد اما بازی قابل قبولش ما را راضی میکند که عباس «آژانس شیشهای» را در این شخصیت هم قبول کنیم. سعید، ذاتا پست و حقیر است وقصد رسیدن به فرصتی برای گرفتن انتقام از دوستی که حالا میداند با همسرش در ارتباط بوده است را دارد. این نه به«مشروب» ارتباطی دارد و نه به سیگار، چرا که در سکانسی که کلید آپارتمان خصوصی دوستش را به آوا و پدرام میدهد، نه مست است و نه چیزی کشیده است. مشروب میتواند،آنچنان را آنچنان تر کند ... اما این شخصیت ذاتا منفور است. سعید، به آوا «تجاوز» میکند، در حالی که آوا او را«عمو» خطاب میکند و این بزرگترین انتقاد من به فیلم است.
بچههای ما ... دوستان نزدیک مان را خاله و عمو خطاب میکنند. حتی آن فرزند شهید هم به همرزم پدر، عمو میگوید. لقب «عمو» حرمتی داشت که در فیلمفارسیهای قبل از انقلاب هم شکسته نشده بود اما ... در این فیلم شکسته شد. مثل حرمت«مادر بودن».جیرانی جامعه ای را به لجن کشید که خود، از همان جامعه است.
«سیاهنمائی» و«توهین» به تکتک خانوادهها و به خصوص خانواده سینما. این فیلم به قول فریدون جیرانی، نه اشاره به زنا است و نه فحشا این فیلم زیر سوال بردن «حکم قصاص» هم نیست. این قصه اوج«بیاعتمادی» آدمها به هم است و هیچ ربطی به یک خانواده«تازه به دوران رسیده» ندارد.
ای کاش با پررنگ کردن این ماجرا و برانگیختن کنجکاویها، فروش این فیلم را چند برابر نمیکردیم . ای کاش اجازه میدادیم تا خود اهالی سینما در مورد این فیلم اظهار نظر داشته باشند و نه اینکه برای نشان دادن چارچوبهای قانونی و اعتراض به دخالتهای متعصبانه و غیر حرفه ای به صنف سینما، نسبت به آن سکوت یا از آن طرفداری کنند، در حالی که مسلما در دل، خود نیز به آن تعلق خاطر ندارند. آیا باید باور کنیم که کارگردان شریف«قصههای مجید»،«شب یلدا» و «اتوبوس شب»، به «من مادر هستم» نمره قبولی بدهد!؟ عجیب است که این روزها همان منتقدان فریدون جیرانی، حالا دارند از فیلم او حمایت میکنند!
تیر خلاص را بزنید به این سینمائی که دارد جان میکند تا لااقل زجر نکشد...(به اسبها شلیک میکنند، نمیکنند؟)
نویسنده : هما گویا
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست