شنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 11 May, 2024
مجله ویستا

پای صحبت «سولیوان»


پای صحبت «سولیوان»

«ویلیام هیلی سولیوان» آخرین سفیر آمریكا در ایران قبل از انقلاب است او در خرداد ۱۳۵۶ به تهران آمد و پس از سقوط رژیم پهلوی در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی از ایران خراج شد

●چرا سفیر آمریكا در ایران شدم؟

«ویلیام هیلی سولیوان» آخرین سفیر آمریكا در ایران قبل از انقلاب است. او در خرداد ۱۳۵۶ به تهران آمد و پس از سقوط رژیم پهلوی در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی از ایران خراج شد. سولیوان در كتاب «مأموریت در ایران» كه به قلم خود وی به رشته تحریر در آمده خاطرات خود را از این مأموریت دشوار بیان كرده است. نوشته حاضر، تنها قسمت اول این خاطرات و پاسخ این سؤال است كه چرا حكومت كارتر برای گزینش سفیر جهت اعزام به تهران، وی را انتخاب كرده است. او تصریح می‌كند كه «دولت كارتر به دنبال كسی می‌گشت كه بتواند با حكومت استبدادی و خودكامه شاه، ‌كار كند...»

«باگیو» یك اقامتگاه كوهستانی در جزیره «لوزون» واقع در شمال مانیل پایتخت فیلیپین است. در دوران حاكمیت آمریكا بر فیلیپین و پیش از آنكه دستگاه‌های تهویه به وجود بیاید این نقطه برای مدت سه ماه پایتخت تابستانی فیلیپین به شمار می‌رفت. جاده‌ای كه به این نقطه منتهی می‌شد از مسیر پیچ در پیچی در میان دره‌ها و تپه‌های پر از درختان صنوبر به مرتفع‌ترین نقطهٔ جزیره می‌رسید و در انتهای جاده چند ساختمان دولتی با دیوارهای بلند و ضخیم در میان تعدادی بناهای كوچك و پراكنده روستائی خودنمائی می‌كرد. در سال ۱۹۳۵ هنگامی كه فیلیپین استقلال داخلی به دست آورد عمارت اصلی این مجموعه كه محل اقامت فرماندار كل فیلیپین بود به رئیس‌جمهوری فیلیپین واگذار شد و برای كمیسر عالی آمریكا ساختمان تازه‌ای بنا گردید. پس از اعلام استقلال كامل فیلیپین این ساختمان برای اقامتگاه تابستانی سفیر آمریكا در نظر گرفته شد.

در مدت چهار سال مأموریتم در فیلیپین به عنوان سفیر كبیر آمریكا من از این ساختمان خیلی كم استفاده می‌كردم و بیشتر ایام سال این ساختمان را برای گذراندن تعطیلات اعضای سفارت و خانواده‌هایشان در اختیار آنها قرار می‌دادم. فقط در ایام تعطیلات كریسمس و بعضی از تعطیلات آخر هفته من و همسرم به این استراحتگاه كه در انتهای یك برآمدگی كوهستانی بنا شده و مشرف بر معادن طلا بود پناه می‌بردم.

در اوائل بهار سال ۱۹۷۷ كه آغاز دوران ریاست جمهوری كارتر بود از سرعت و تحرك فعالیت‌های دیپلماتیك بین آمریكا و فیلیپین كاسته شد. مذاكرات مربوط به پایگاه‌های نظامی آمریكا در فیلیپین كه بیشتر اوقات مرا در سال ۱۹۷۶ به خود اختصاص داده بود دچار وقفه گردید. فیلیپینی‌ها در انتظارتعیین خط مشی سیاسی حكومت جدید آمریكا بودند و من هم در انتظار تغییر مأموریت و انتصاب خود به یك پست جدید سیاسی بودم. به همین جهت فرصت را غنیمت شمرده و در اواخر ماه مارس بار و بنهٔ خود را برای چند روز استراحت در باگیو بستیم و صبح روز جمعه‌ای به طرف باگیو حركت كردیم.

تازه به مقصد رسیده و داشتیم لباسهایمان را عوض می‌كردیم كه زنگ تلفن قرمز سفارت در اطاق خوابمان به صدا درآمد منشی من «مولی استفنس» كه چندین سال در سمت منشیگری برای من كار می‌كرد دختر تیزهوشی بود و می‌دانست چه مسائلی آنقدر حائز اهمیت است كه در ایام تعطیل و استراحت به من اطلاع بدهد. به همین علت وقتی كه صدای او را پشت تلفن شنیدم اولین چیزی كه به نظرم رسید این بود كه یك مسئله حاد و بحرانی پیش آمده و بازگشت مرا به مانیل ایجاب می‌نماید. اما موضوع مهمی كه موجب این تلفن شده بود چیز دیگری بود و مولی به من گفت آنچه در مورد تغییر محل مأموریتم در انتظارش بودیم به وقوع پیوسته و واشنگتن تصمیم خودر ا در این مورد اعلام كرده است.

حكومت كارتر كمی دیرتر از موعدی كه انتظار می‌رفت برای تعیین مأمورین دیپلماتیك خود دست به كار شده بود. برای انتصابات جدید كمیسیونی به ریاست «روبین آسكیو» فرماندار فلوریدا و با شركت شخصیت‌هائی از قبیل دین راسك و آورل هاریمن كه بخوبی آنها را می‌شناختم تشكیل شده بود. این كمیسیون به بررسی سوابق و صلاحیت نامزدهای پست‌های سایسی اعم از دیپلماتهای شاغل یا افرادی در خارج از كادر ثابت وزارت امور خارجه اشتغال داشت و طبعاً می‌بایست نمایندگان سیاسی جدید آمریكا را با توجه به سوابق و تجارب و اطلاعات آنها در محل خدمت جدید تعیین نماید. من باتوجه به اینكه قسمت اعظم مأموریت‌های سیاسی خود را در آسیای شرقی به انجام رسانده بودم حدس می‌زدم مجدداً در پایتخت یك كشور آسیائی مأمور خدمت خواهم شد. البته شخصاً مایل به تغییر محیط و مخصوصاً علاقه به احراز پست سفارت آمریكا در مكزیك بودم. ولی سمتی كه به من پیشنهاد شد،‌ برای من از هر حیث غافلگیر كننده یعنی پست سفارت آمریكا در تهران بود.

نزدیكترین نقطه به تهران كه من در آن خدمت كرده بودم كلكته، آن هم در حدود سی سال پیش بود. من هرگز در یك كشور اسلامی نبوده و آداب و رسوم و فرهنگ این كشورها برای من به كلی ناآشنا بود. به همین دلیل با اینكه پست سفارت در ایران پست حساس و مهمی بود شور و شعفی از این انتصاب به من دست نداد و به «مولی» گفتم پس از یك دوره بازی گلف دربارهٔ پاسخی كه باید به واشنگتن بفرستد به او تلفن خواهم كرد.

سولیوان: حكومت كارتر موضوع احترام به «حقوق بشر» را از اهداف اساسی خود در سراسر جهان اعلام كرده بود ولی حمایت وی از رژیم شاه با شهرت بدی كه ساواك پیدا كرده بود،‌برای من روشن نبود!

بازی گلف ما آن روز چندان نشاط‌انگیز نبود. زیرا من و زنم هیچ یك از رفتن به كشوری كه در آن موقع شهرت خوبی در آمریكا نداشت و به علاوه اطلاعات و صلاحیت لازم را برای خدمت در آن نداشتیم،‌احساس شعف و رضایت نمی‌كردیم. در عین حال من از اهمیت استراتژیك ایران و حساسیت و جدی بودن مسائلی كه آمریكا در رابطه با این كشور با آن روبرو است آگاه بودم و می‌دانستم كه كمیسیون انتصاب دیپلماتها در تعیین من به این مأموریت صلاحیت و توانائی مرا در خدمت در این پست حساس مورد توجه قرار داده است. سرانجام عادت قدیمی احترام به تصمیمات مقامات مافوق و حس انجام وظیفه كار خود را كرد. بعد از ظهر همان روز به منشی خودم تلفن كردم كه پاسخ قبولی مرا به واشنگتن مخابره نماید.

دو سه هفته بعد از آن بیشتر وقت ما صرف تشریفات خداحافظی از مقامات و دوستان در فیلیپین و بسته‌بندی و ارسال وسائل زندگی و تهیهٔ مقدمات مراجعت به واشنگتن شد. مدت مأموریت در مانیل برای ما لذت‌بخش بود. هر چند من به بسیاری از هدف‌هائی كه در آغاز مأموریت در فیلیپین در سال ۱۹۷۳ برای خود تعیین كرده بودم نرسیدم. مذاكرات مربوط به تجدید نظر دربارهٔ شرایط استفاده از پایگاه‌های نظامی فیلیپین ناتمام ماند. ما نتوانستیم قراداد بازرگانی جدیدی را جانشین قرارداد قدیمی و نامتناسب گذشته كنیم و به علت مسائل مربوط به حقوق بشرو استمرار حكومت نظامی در فیلیپین روابط واشنگتن و مانیل در اواخر مأموریت من رو به سردی گرائید.

اما آنچه بیشتر موجب ناراحتی و دلشكستگی من در مدت مأموریت مانیل شد مسائل مربوط به ویتنام بود. من در جریان مذاكرات مربوط به ویتنام كه به خروج آمریكا از این كشور و خاتمه جنگ ویتنام منجر شد نقش مهمی ایفا كردم. یكی از مواردی كه در موافقتنامه‌های مربوط به خاتمهٔ‌جنگ ویتنام پیش‌بینی شده بود برقراری روابط دیپلماتیك بین آمریكا و ویتنام پس از خاتمه جنگ و مبادلهٔ سفیر بین دو كشور بود و مقامات ویتنام شمالی در جریان این مذاكرات اظهار تمایل كرده بودند كه من اولین سفیر آمریكا در هانوی باشم. قرار بود كه ابتدا من این سمت را به عنوان سفیر «آكردیته» و با حفظ سمت سفارت آمریكا در فیلیپین عهده‌دار شوم و مدت محدودی از سال را در هانوی بگذرانم. البته پیش‌بینی شده بود كه یك هیئت سیاسی دائمی هم در هانوی باشد و امور جاری سفارت به وسیله یك كاردار اداره شود.

اما این نقشه هرگز به مرحله اجرا در نیامد زیرا مقررات قراردادهای پاریس عملاً از طرف ویتنام شمالی نقض شد و ایالات متحدهٔ آمریكا هم در این شرایط برقراری روابط دیپلماتیك با هانوی را مناسب تشخیص نداد. نقض این قراردادها از طرف هانوی چارچوب پیش‌بینی شده در قراردادهای پاریس را دربارهٔ آیندهٔ ویتنام به كلی فرو ریخت و با سقوط ویتنام جنوبی هانوی بر سراسر ویتنام مسلط شد. بدنبال سقوط كامل ویتنام در سال ۱۹۷۵ گروهی كه موفق به فرار از این معركه شده بودند بیشتر از طریق پایگاه دریائی «سوبیك» یا پایگاه هوائی «كلارك» خود را به فیلیپین رساندند و جمع كثیری از این فراریان با هلی‌كوپتر در مقابل محوطه سفارت آمریكا در مانیل فرود آمدند.

شوكی كه بر اثر این شكست آسیای جنوب شرقی و سراسر جهان را فراگرفت و چگونگی روابط ما با فیلیپین در دو سال آخر مأموریت من در این كشور تأثیر عمیقی بر جای گذاشت. این ابهام و آشفتگی كه با عواقب ناشی از ماجرای واترگیت بهم آمیخته و سیاست خارجی آمریكا را به نوعی فلج كشانده بود، به موقعیت و اعتبار ما در مانیل هم لطمه زد و به همین جهت با اینكه از محیط و زیبائی‌های فیلیپین لذت می‌بردم، از اینكه در این موقعیت نامطلوب به مأموریت من در این كشور خاتمه داده شد احساس آرامش كردم و امیدوار بودم كه در كار با حكومت جدید آمریكا و در پست جدید خود در فضائی تازه منشاء اثر بیشتری باشم.

ما روز ۲۵ آوریل ۱۹۷۷ مانیل را ترك گفتیم و از طریق توكیو عازم هونولولو شدیم. در هونولولو من آخرین مأموریت رسمی خود بعنوان سفیر آمریكا در فیلیپین و آخرین وظیفه رسمی از قریب سی سال خدمت در آسیای شرقی و اقیانوس آرام را به انجام رساندم. مشورت و مذاكرات من در هونولولو با مسئولین ستاد فرماندهی نظامی آمریكا در اقیانوس آرام با مأموریت جدید من هم بی‌ارتباط نبود، زیرا فرماندهی اقیانوس آرام در امور مربوط به اقیانوس هند و خلیج فارس هم مسئولیت‌هایی داشت. در جریان مباحثات و مذاكرات خود در هونولولو دربارهٔ پایگاه نظامی آمریكا در «دیگو‌ـ گارسیا» و همچنین میزان قدرت و كارآئی ناوگان آمریكا در اقیانوس هند و حضور نظامی شوروی در این منطقه از جهان اطلاعات بیشتری كسب كردم.

در راه واشنگتن خانواده من برای چند روز استراحت و گردش به مكزیكو رفتند ولی من خود از طریق سانفرانسیسكو عازم واشنگتن شدم تا ملاقاتها و مشاورتهای لازم را قبل از عزیمت به محل مأموریت جدید بعمل آورم. پست سفارت آمریكا در تهران از دسامبر سال ۱۹۷۶ كه ریچارد هلمز از سمت سفارت آمریكا در ایران استعفا كرده بود خالی مانده بود و به همین جهت حكومت كارتر در اشغال این پست از طرف یك سفیر تازه عجله داشت و برای من فرصت استفاده از تعطیلی و استراحت قبل از عزیمت به این مأموریت وجود نداشت.

از آنجا كه من اطلاعات دقیقی دربارهٔ محل مأموریت جدید خود نداشتم وزارت خارجه آمریكا ابتدا نیم دو جین كتاب دربارهٔ ایران در اختیار من گذاشت تا قبل از ملاقات و مذاكره با مقامات وزارت خارجه در رابطه با مأموریت جدید خود آنها را مطالعه نمایم. این كتابها هر چند از نظر شناسائی كشوری كه عازم انجام مأموریت در آن بودم مفید بود، برای كسی كه می‌خواهد در پست سفارت آمریكا در این كشور انجام وظیفه كند كافی نبود و من بیشتر اطلاعات مورد نظر خود را در ملاقاتهائی كه با شخصیت‌ها و مقامات مسئول وزارت خارجه در واشنگتن داشتم تحصیل كردم.

شرح ملاقات‌ها و مذاكرات خود را در واشنگتن با دیداری كه با سایروس‌ونس وزیر امور خارجه داشتم آغاز می‌كنم. من ونس را از ده سال قبل می‌شناختم و نسبت به او احترام عمیقی داشتم و از اینكه او را در مقام وزارت امور خارجهٔ آمریكا ملاقات می‌‌كردم خیلی خوشحال بودم.

در نخستین ملاقات با ونس از وی پرسیدم كه دلیل انتخاب من برای پست سفارت در كشوری كه هیچ گونه تجربه و سابقه‌ای دربارهٔ آن ندارم چه بوده است. وزیر خارجه در پاسخ گفت: علت انتخاب من به این سمت این بوده است كه برای پست سفارت در ایران در جستجوی دیپلماتی بوده‌اند كه در كشورهائی كه با حكومت‌های متمركز و استبدادی اداره می‌شوند تجربه كافی داشته و بتواند با یك زمامدار مقتدر و خودكامه كار كند. داشتن اطلاعات و تجربهٔ لازم در مورد كشور و منطقه برای احرازاین پست در درجهٔ دوم اهمیت قرار داشته و به نظر وزیر خارجه كسب اطلاعات ضروری و آشنائی با محیط در مدت كوتاهی امكان پذیر بود. با وجود این توضیح و توجیه انتخاب من برای احراز پست سفارت آمریكا در ایران من به خوبی از نقاط ضعف خود در زمینهٔ ناآگاهی از اوضاع ایران و عدم تجربهٔ كافی برای تصدی این پست مطلع بودم و از این موضوع رنج می‌بردم.

منبع: «مأموریت در ایران»، اثر «ویلیام سولیوان» انتشارات هفته، ترجمه، محمود مشرقی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.