شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
حالا حکایت شماست
● زنبورهای عسل دیابت گرفتهاند (مجموعه شعر)
▪ اکبر اکسیر
▪ نشر ابتکار نو
▪ ۱۳۸۶ (چاپ دوم)
▪ ۱۰۰۰نسخه
▪ ۸۵ صفحه
در یک نگاه کلی و گذرا به گمانم بتوان پذیرای این گزاره بود که ما در مجموع صاحب ادبیات عبوسی هستیم. چرایی این کیفیت به عوامل بسیاری بستگی دارد که نه برشمردن آنها کار چون منی است و نه این مجال برای آن بسنده و مناسب. در این بازار داغ عصبیت و سگرمه، متنی که در حوالی شعر بماند و طنازی کند و حتی به این توفیق برسد که هر از گاهی لبخندی هم بر لب خوانندهاش بنشاند، باید از وجوه مختلف مورد تدقیق قرار بگیرد. «زنبورهای عسل...» به خاطر همین ویژگیاش کتاب بسیار مهمی محسوب میشود و به خاطر فقدان بسیاری از ویژگیهای دیگری که میتوان از شعر انتظار داشت، کتابی کمارزش است. قصد ندارم که این دو گزاره را دو کفه الاکلنگ داوری قرار بدهم و یکی را سنگینتر یا سبکتر از دیگری جلوه دهم حتی اگر به عقیده من این کتاب بیش از پتانسیلی که دارد ارج دیده باشد. جسارت «اکسیر» در خلق شعرهایی که میکوشند با گزارههایی بسیار نزدیک به زبان روزمره، با پرهیز از هرگونه پیچیدگی و در کوتاهترین زمان ممکن به انتقال شوخیهای مورد نظر مولف منجر شوند، قابل ستایش است. مشکل بزرگ این مجموعه اما روشن نبودن مرزبندیهای میان لطیفه و شعر است. اگر این مرزبندی پررنگتر بود، و یا به بیان بهتر، اگر تعداد شعرهای این مجموعه بر تعداد لطیفههایش میچربید، بدون تردید با یکی از شاهکارهای شعر امروز ایران مواجه میشدیم. اما این اتفاق رخ نداده است. در اغلب قطعات این کتاب شاعر به جای آنکه شوخی را تا حد شعر ارتقا دهد، شعر را تا حد لطیفه تنزل داده است و به این ترتیب سعی کرده از سادهترین راه ممکن به خلق موقعیت طنز برسد. این سادهترین راه، غالبا استفاده از سلسله تداعیهای ناشی از جناس میان کلمات و بازیهای نخنمای زبانی بوده است که نمونههای جد و هزل و طنز آن را در گذشته بسیار نزدیک تجربه کرده و خواندهایم: وای که من چقدر دلم میخواهد هدایت بشوم!/ افسوس که روستایمان/ لولهکشی گاز نشده است!/ راستی سگ ولگرد، هدایت را گاز گرفت/ یا هدایت؟... (ص۱۱-متن کتاب)
در کتاب «زنبورهای عسل...» بارها به کاریکلماتورهای کمرمق و کهنه و لوسی از این دست برمیخوریم. هر چند گاهی قوه طنز و حتی بار کمیک آنها بسیار چشمگیر و جالب توجه هستند، اما اینها ربطی به شعر ندارد و در صورتی که بر خلاف میل ذهن شرطیشده بنده و شما، تقطیع پلکانیشان برداشته شود و از پی هم نوشته شوند، به شدت یادآور نوشتههای طنز نیک یاد «عمران صلاحی» خواهند بود. تاثیر طنز «عمران» در این مجموعه بسیار بارز و انکارناشدنی است. «اکسیر» از نوع نگاه وی به خوبی گرتهبرداری کرده و جنس دیریاب و همهپسندی را به عنوان ماده خام طنز خود به کارگرفته است. به ویژه که با تدوینی هوشیارانه ساختار قطعات خود را به ساختار لطیفه نزدیک کرده است: او همانند لطیفه کوتاه میگوید، روایتی را بیان میکند، ساده تعریف میکند و بار نهایی شوخی را به سطر آخر میسپارد. اما همهچیز تنها با ایجاد یک گره ساده زبانی و یک شوخی کلامی تمام میشود و متنها چند قدم مانده به شعر تمام میشوند. تخیل، تصویر، کشف و فرم به جز در چند قطعه، در سایر قطعات این دفتر غایب هستند. برگ برنده شاعر آن است که طنزش با فرمتی مدرن اتفاق میافتد. روستایی سادهای که از تغییر و تحول مداوم جامعه مدرن حیرت میکند و با لحنی نوستالژیک به تحقیر خود نوعیاش میپردازد. در این میان «اکسیر» هر از گاهی که فرصت بیابد، میکوشد تا فیگور بهلولوار ساده روشنفکرستیز را تکمیل و به کاراکتر فرامتنی خود الصاق کند. این اغراق و معصومنمایی صداقت متن را به مخاطره میاندازد و نهایتا به رویکردی افراطی منجر میشود: چه بانمک شدهام/ دیروز کهنههای پدر میپوشیدم/ امروز کهنههای پسر!/ مرا به نمکی بدهید/ و در ازای آن یک سطل زباله بگیرید/ راستی، کی پستمدرن میشویم؟ (ص۸-متن کتاب)
بیم شاعر از پذیرفته نشدن شعرش با متر و معیارهای مرسوم نقد امروز بسیار واضح است. بنابراین میکوشد تا دست پیش را بگیرد و به سخره منتقدان احتمالی شعرش بپردازد و به رشد شخصیت بهلولوارش کمک کند. گاهی به کنایت و به طور غیرمستقیم و گاهی هم مثل شعر ذیل به صراحت و وضوح: با آرزوهای اجارهای/ در گورهای اجارهای دفن میشویم/ آنگاه، منتقدی کوچک/ در روزنامهای بزرگ تیتر میزند:/ «متاسفانه شعرهای این دفتر،/ به استقلال زبانی نرسیده است»/ طنز از این قویتر؟ (ص۳۶-متن کتاب)
با این وجود از ارزش چند شعر این مجموعه نمیتوان و نباید گذشت. مثلا جایی که شاعر با طنزی گزنده به نقد موقعیت انسانی خویش در مقام شاعر دوران پسامدرن میپردازد و به دور از بازیهای پیش پاافتاده زبانی، موفق میشود به فرمی در خور اعتنا و ساده برسد و به معنای واقعی کلمه «شعر» خلق کند: پدر یک گاو خرید/ و من بزرگ شدم/ اما هیچ کس حقیقت مرا، نشناخت/ جز معلم عزیز ریاضیام/ که همیشه میگفت:/ گوساله بتمرگ (ص۲۷-متن کتاب)
او به خوبی طنز حضور کاراکتر پرتی چون «شاعر» را در دنیای جنون گرفته و راهی به سمت ناکجای تکنولوژی و سرعت درک کرده است و پارادوکس وجودی خود را در برابر شوکت و حرمت از دسترفته هنر- و به ویژه شعر- به طرزی عالی و کمنظیر بیان میکند. در چنین لحظاتی است که طنز صادقانه او باورپذیر و دوستداشتنی میشود و شعرش از ادا میافتد و به رویکرد کلاسیک، اما تاثیرگذار پیامرسانی نزدیک میشود: کتاب شعرم را کسی نخرید/ کتابهای ارسالی هم برگشت خورد/ با شرمندگی تمام/ به جنگل رفتم/ به درختهای بریده گفتم:/ ببخشید خیلی معذرت میخواهم/ نمیدانستم این روزها/ مردم/ به درخت بیشتر از شعر/ احتیاج دارند! (ص۵۸-متن کتاب)
جای دیگری که «اکسیر» بر آن اشراف دارد، مونولوگهای درونمتنی به شیوه ادبیات پسامدرن است. او در اجرای مولفههای چنین شعری گاه بسیار توانا نشان میدهد به ویژه در شعری با عنوان «فراشعر» که مونولوگ را بدل میکند به دیالوگی با خواننده و همزمان، شعر را در حال اتفاق و در حین سرودن اجرا مینماید و با روندی مشابه فاصلهگذاری برشتی در تئاتر، خواننده احتمالی را به حضور در مراحل ذهنی پیدایش شعر دعوت میکند و از این راه به طنز مدرن و جذابی میرسد و در نهایت به خواننده رودست میزند و تسلط خود را بر تروکاژهای کلامی به خوبی نمایش میدهد: دارید عصبانی میشوید/ غر بزنید، فحش بدهید اما خواهش میکنم/ این شعر را نیمهکاره رها نکنید/ در پایان شعر جالبی خواهیم داشت/ دیدید پدر راست میگفت؟ (ص۷۰- متن کتاب)
به گمان من همین چند قطعه است که میتواند مجموعه «زنبورهای عسل...» را به یک اثر قابل اعتنا بدل کند. از این رو به نظر میرسد که شاید «اکسیر» بتواند با ادامه دادن همین مسیر به جهشهای مقبول و راهگشایی برسد که- بدون در نظر گرفتن کم یا زیاد بودنش- به ظرفیتهای شعر معاصر ما چیزی اضافه کند. کما اینکه در همین دفتر نسبت به مجموعه قبلی شاعرش («بفرمایید، بنشینید صندلی عزیز!») پیشرفت بسیاری را میتوان مشاهده کرد.
علی مسعودینیا
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست