یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

نمونه هایی از فضائل و سیره فردی امام حسن مجتبی ع


نمونه هایی از فضائل و سیره فردی امام حسن مجتبی ع

یك نفر از اهل شام وارد مدینه شد, حضرت مجتبی ع را دید كه بر مركبی سوار است و چون تحت تأثیر تلقینات شوم بنی امیه قرار گرفته بود, شروع به ناسزا گفتن كرد, او تند تند اسائه ادب می كرد, امام ع هم چیزی نمی گفت تا وقتی كه مرد شامی آرام شد

● ذكاوت امام حسن مجتبی (ع)

حضرت مجتبی صلوات الله علیه در سن هفت سالگی در مجلس حضرت رسول (ص) حاضر می‏شد، آیات وحی را كه تازه نازل شده بود یاد می‏گرفت و در خانه برای مادرش فاطمه (س) می‏خواند، هر وقت امیرالمؤمنین (ع) داخل خانه می‏شد می‏دید كه فاطمه زهرا آیات را می‏خواند. می‏فرمود: چه كسی اینها را به تو یاد داد حال آنكه امروز نازل شده است ؟

حضرت فاطمه زهرا (س) جواب می‏داد: فرزندت حسن، روزی امیرالمؤمنین (ع) در خانه مخفی شد كه ببیند حضرت مجتبی چطور آیات وحی را می‏خواند، حسن (ع) داخل شد، آیات وحی را یاد گرفته بود، ولی تا خواست بخواند مضطرب شد و نتوانست، مادرش از اضطراب وی تعجب كرد، حضرت مجتبی جواب داد:

ای مادر بیانم كوتاه آمد، زبانم بند شد، ظاهراً یك مرد بزرگواری مرا زیر نظر دارد و به من گوش می‏دهد. در این هنگام امیرالمؤمنین (ع) از پس پرده خارج شد و فرزند عزیزش را بوسید و مورد تفقد قرار داد: «قال یا اُمّاه قلّ بیانی و كَلّ لِسانی لعلّ سَیّداً یَرْعانی» ۱ حضرت مجتبی صلوات الله علیه از اول آشنا به آیات وحی و دارای ذكاوت خاصی بود.

● حلم‏

یك نفر از اهل شام وارد مدینه شد، حضرت مجتبی (ع) را دید كه بر مركبی سوار است و چون تحت تأثیر تلقینات شوم بنی امیه قرار گرفته بود، شروع به ناسزا گفتن كرد، او تند تند اسائه ادب می‏كرد، امام(ع) هم چیزی نمی‏گفت. تا وقتی كه مرد شامی آرام شد.

حضرت مجتبی كه درد او را می‏دانست بر او سلام كرد و خندید و فرمود: یا شیخ گمان می‏كنم غریب هستی، شاید امر بر تو مشتبه شده است اگر بخواهی گذشت كنیم از تو گذشت می‏كنیم، اگر از ما چیزی بخواهی بتو می‏دهیم، اگر راهنمائی بخواهی راهنمائیت می‏كنیم، اگر از ما مركبی بخواهی برای تو مركب می‏دهیم، اگر گرسنه باشی، سیرت می‏گردانیم اگر عریان باشی لباست می‏دهیم، اگر محتاج باشی بی‏نیازت می‏كنیم، و اگر حاجتی داشته باشی آنرا بر می‏آوریم و تا در مدینه هستی اگر در خانه ما میهمان باشی برای تو بهتر خواهد بود، چون منزل ما وسیع و امكانات ما بسیار و موقعیت ما گسترده است .

مرد شامی از شنیدن این سخنان به گریه افتاد، سپس گفت: گواهی می‏دهم كه تو خلیفه خدا در روی زمین هستی، خدا داناتر است كه رسالت خود را در كجا قرار بدهد، تو و پدرت مبغوضترین خلق در نزد من بودید ولی فعلاً محبوبترین خلق خدا در نزد من هستید:

«ثم قال أَشهدُ انّك خلیفهُٔ اللّه فی ارَضه، اللّهُ اعلم حیث یجعل رسالته ،كنت أَنت و ابوك ابغضُ خلق اللّهِ الیّ و الان أَنت اَحبّ خلق اللّه الیّ».

سپس آن مرد وسائل خویش به خانه آن حضرت آورد و تا در مدینه بود میهمان آن حضرت بود و بر محبت اهل بیت (ع) معتقد شد.۲

نگارنده گوید: معاویه و پیروان او درباره امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و اهل بیت او، چنان تهمتهائی بستند و چنان ناروائیها نسبت دادند كه عقل متحیر است و توانست ناسزاگوئی به آن حضرت را رسمیت بدهد، امام مجتبی (ع) احساس كرده كه این آدم ذاتاً بدجنس نیست ولی تحت تأثیر تبلیغات سوء قرار گرفته است، لذا با حلم و بردباری او را معالجه فرمود.

● دریاد حق‏

امام صادق (ع) می‏فرماید: پدرم از پدرش به من حدیث كرد كه: حسن بن علی بن ابیطالب (علیهما السلام) از همه اهل زمان خود عابدتر بود، به زهد و بی اعتنائیش به دنیا و فضیلتش كسی نمی‏رسید، چون به حج می‏رفت، پیاده می‏رفت و گاهی پا برهنه می‏رفت. چون مرگ را یاد می‏كرد می‏گریست، و چون قبر را یاد می‏آورد گریه می‏كرد، وقتی بعث و قیامت را یاد می‏نمود اشك می‏ریخت، وقتی كه گذشتن از صراط را یاد می‏آورد می‏گریست وقتی كه در مقابل خدا قرار گرفتن را یاد می‏آورد فریاد می‏كشید و بیهوش می‏شد.

چون به نماز می‏ایستاد مفصلهای بدنش به حركت در می‏آمد و چون بهشت و جهنم را یاد می‏كرد مانند انسان مار زده مضطرب می‏گشت، هر وقت به وقت خواندن قرآن به «یا ایها الذین آمنوا» می‏رسید، می‏گفت: لبیك اللهم لبیك.

در هیچ حالی او را ندیدند مگر آنكه خدا را ذكر می‏كرد. در سخن گفتن راستگوترین مردم و در بیان مطلب فصیحترین آنان بود. روزی به معاویه گفتند: ای كاش حسن بن علی ابیطالب را بگوئی به منبر برود و سخن بگوید، تا معلوم شود كه سخن گفتن نمی‏تواند، معاویه از آن حضرت خواست تا منبر برود و سخن گوید، امام سلام اللّه علیه برخاست و به منبر تشریف برد، خدا را حمد كرد و ثنا گفت. آنگاه فرمود:

«یا ایها الناس من عرفنی فقد عرفنی و من لم یعرفنی فانا الحسن بن علی بن ابیطالب و ابن سیدهٔ النساء فاطمهٔ بنت رسول الله (ص)، انا ابن خیر خلق الله، انا ابن رسول الله (ص) انا ابن صاحب الفضائل، انا ابن صاحب المعجزات، و الدلائل، انا ابن امیرالمؤمنین، انا المدفوع عن حقی، انا و اخی الحسین سیدا شباب اهل الجنهٔ، انا ابن الركن و المقام، انا ابن مكهٔ و منی انا ابن المشعر و العرفات...»۳

آن حضرت در مقابل خصم، همه كمالات و فضائل را به خودش اختصاص داد كه یعنی: كسی به مقام آل محمد (ص) نمی‏رسد.

● انفاق همه مال و نصف مال در راه خدا

حضرت مجتبی صلوات الله علیه در احسان و انفاق در راه خدا قدمی برداشت كه منحصر به فرد و از فضائل اختصاصی اوست و آن اینكه: دوبار همه دارایی خویش و سه بار نصف مال خود را در راه خدا انفاق و احسان نمود این مطلب مورد تصدیق همه است، شیعه و اهل سنت آنرا در كتابهای خود نقل كرده‏اند، عبارت عربی روایت چنین است:

«خرجَ الحسنُ (ع) من ماله مرّتین و قاسم لله ماله ثلاث مرّات حتّی انه كان یعطی نعلاً و یمسك نعلاً و یعطی خفاً و یمسك خفاً» یعنی: وقتی كه نصف مال خود را در راه خدا می‏داد چنان دقت می‏كرد تا جائی كه یك نعلین و چكمه را می‏داد و یك نعلین و چكمه را برای خود نگاه می‏داشت.

رجوع شود به بحار ج ۴۳ ص ۳۳۹ و ۳۵۷، مناقب ابن شهر آشوب ج ۴ ص ۱۴ فصل مكارم اخلاق، تذكرهٔ سبط ابن جوزی ص ۱۱۲ حالات امام حسن (ع) صواعق المحرقه ابن حجر حالات امام حسن (ع)، فصول المهمه ابن صباغ ص .۱۳۸ تاریخ الخلفاء سیوطی ص ۷۳، نورالابصار شبلنجی ص ۱۰۸، این روایت از حضرت صادق صلوات الله علیه به نقل مناقب با این لفظ نقل شده است:

«قال الصادق (ع) ان الحسن بن علی علیهما السلام حجّ خمسهٔ و عشرین حجّهٔ ما شیاً و قاسم الله تعالی ماله مرّتین و فی خبر قاسم ربه ثلاث مرّات و حجّ عشرین حجّهٔ علی قدمیه».

● عمل طاقت فرسا

از جمله فضائل حضرت مجتبی صلوات الله علیه آنست كه: بیست و پنج بار پیاده به زیارت كعبه رفت با آنكه مركبهای خوب با او برده می‏شد ولی بعلت «افضل الاعمال أحمزُها» ۴ مسافت چهار صد و پنجاه كیلومتر راه را زیر اشعه سوزان آفتاب و روی سنگریزه‏های داغ، پیاده می‏پیمود تا رضایت خدا را بیشتر فراهم آورد.

و چون این كار تصنّعی نمی‏تواند باشد، ایمان قوی و خلوص كامل لازم دارد، معاویه كه می‏خواست برای خودنمائیی كارهای خوب انجام دهد، نتوانست این كار را بكند و حسرت می‏كشید و می‏گفت: بر چیزی غمگین نیستم مگر به آنكه نتوانستم پیاده به حج روم ولی حسن بن علی (علیهاالسلام) بیست و پنج بار پیاده به مكه رفت. ۵

جریان بیست و پنج بار به مكه رفتن را شیعه و اهل سنت در كتابهای خویش نقل كرده و فریقین آنرا مسلم دانسته‏اند، اینك به بعضی از تعبیرها اشاره می‏شود:

«قال الصادق (ع): ان الحسن بن علی علیهما السلام حج خمسهٔ و عشرین حجهٔ ماشیاً و قاسم الله ماله مرتین ۶.

در روایت عبدالله بن عبید بن عمیر آمده: «قال لقد حج الحسن بن علی خمساً و عشرین حجهٔ ما شیاً و ان النجائب لتقاد معه» ۷.

ناگفته نماند در مناقب و انوار البهیه و تاریخ الخلفاء و صواعق ابن حجر و اخبارالدول قرمانی ص ۱۰۶ چنانكه گفته شد بیست و پنج بار نقل شده، سبط ابن جوزی در تذكره ص ۱۷۸ و سید مؤمن شبلنجی در نور الابصار ص ۱۰۸ و ابن طلحه در مطالب السؤول ص ۶۷ بیست بار گفته‏اند.

● خوف از محشر

حضرت رضا از پدرانش صلوات الله علیهم نقل می‏كند: چون رحلت امام حسن (ع) نزدیك شد، گریه كرد، گفتند: یا بن رسول الله آیا با آن منزلت كه نسبت به رسول الله (ص) داری گریه می‏كنی؟! با آنكه آن حضرت در تقرب تو نسبت به او، چیزها گفته است؟! بیست بار پیاده به حج رفته و سه بار هر چه داشته‏ای در راه خدا انفاق نموده‏ای حتی یك نعلین را؟! فرمود: فقط برای دو چیز گریه می‏كنم: وحشت موقف قیامت و مفارقت دوستان «فقال انّما أبْكی لخصلتین: لهَول المَطْلَع و فراق الأَحبّهٔ»۸

پی‏نوشتها:

۱- بحار ج ۴۳ ص ۳۳۸.

۲- مناقب آل ابی طالب ج ۴ ص ۱۹ فصل مكارم اخلاق امام حسن (ع).

۳- بحارالانوار ج ۴۳ ص ۳۳۱ از امالی صدوق.

۴- در نهایه گوید: «سئل رسول الله (ص) ایّ الاعمال افضل فقال: احمزها» ای اشدّها.

۵- بحار الانوار ج ۴۳ ص ۳۳۹، مناقب ج ۴ ص ۱۴ باب مكارم اخلاقه.

۶- مناقب ج ۴ ص ۱۴ فصل مكارم اخلاق آن حضرت .

۷- مستدرك حاكم ج ۳ ص ۱۶۹.

۸- بحار ج ۴۳ ص ۳۳۲.

(خاندان وحی، سید علی اكبر قریشی، ص ۳۱۹ - ۳۲۴)