پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

پرسش از حق طبیعی


پرسش از حق طبیعی

به نظر رواقیان, مطابق همین حق طبیعی, انسان ها صرف نظر از جایگاه اجتماعی و یا جنسیت خود طبیعتا برابرند و ارزش انسان بر خلا ف نظر ارسطو, نه با سنجیدار تعلق به یونانیت و یا بربریت بلکه با توجه به رویکرد درونی و بازده فرد انسانی متعین می گردد

به نظر رواقیان، مطابق همین حق‌طبیعی، انسان‌ها صرف‌نظر از جایگاه اجتماعی و یا جنسیت خود طبیعتا برابرند و ارزش انسان بر خلا‌ف نظر ارسطو، نه با سنجیدار تعلق به یونانیت و یا بربریت بلکه با توجه به رویکرد درونی و بازده فرد انسانی متعین می‌گردد. به‌همین دلیل رواقیان برده‌داری را طرد می‌کردند و جایگاه زن و مرد را برابر می‌دانستند. این رویکرد رواقی، پیامدهای پردامنه‌ای داشت. جذابیت مکتب رواقی به‌گونه‌ای بود که فیلسوفان آن حتی از میان بردگان و امپراتوران نیز برخاستند، مانند <اپیکتت>، فیلسوف رواقی نخستین سده میلا‌دی که خود زمانی برده بود و یا <مارکوس آورلیوس> قیصر روم در سده دوم میلا‌دی که طرفدار این مکتب بود و اعتقاد داشت که در یک کشور باید قوانین برای همگان اعتبار داشته باشد و همگان صرف‌نظر از جایگاه اجتماعی خود از حقوق مساوی برخوردار باشند.سیسرو ‌ Cicero متفکر و حقوقدان امپراتوری روم در دومین سده میلا‌دی، تحت‌تاثیر اندیشه حق طبیعی رواقی تلا‌ش کرد که حقوق رومی را به‌عنوان حقوقی معتبر برای کل جامعه جهانی وانمود سازد. او در پی توجیه حقانیت امپراتوری روم بود و مفهوم <جنگ عادلا‌نه> (‌( bellum iustum را در مشروع قلمدادکردن کشورگشایی‌های امپراتوری روم به کار گرفت. معنای این مفهوم بعدها به اصلی در عدالت مادی دگرگون شد. حقوقدانان رومی کلا‌ مفهوم حق طبیعی رواقی را با تصورات مشترک حقوقی همه مردم دنیا یعنی حقوقی فراگیر یکی می‌دانستند (‌.( ius gentium اما استدلا‌ل آنان برای این استراتژی در نکته مهمی دچار بن بست می‌شد و آن برده‌داری به‌عنوان بخشی جدایی‌ناپذیر از این حقوق فراگیر بود. زیرا چنین امری با آموزه حق طبیعی رواقی استوار بر برابری همه انسان‌ها، متنافر بوده (‌.( contra naturam به‌طور خلا‌صه می‌توان گفت که مکتب رواقی اگر چه تکانه نیرومندی برای اندیشه برابری انسان‌ها ایجاد کرد، اما نتوانست به‌صورتی جدی نهاد حقوقی برده‌داری را برافکند.

● عدالت در سده‌های میانه‌

سده‌های میانه را از منظر تاریخ اندیشه به دو دوره <پاتریستیک> و <اسکولا‌ستیک> تقسیم می‌کنند. ما در پیگیری اندیشه‌های مربوط به عدالت، به آرای آگوستین (سده چهارم میلا‌دی) و توماس آکوین (سده سیزدهم میلا‌دی) که در واقع برجسته‌ترین یزدان‌شناسان عصر خود می‌باشند، اشاراتی خواهیم کرد. بدوا باید گفت که درک از مفهوم عدالت در سده‌های میانه، عمدتا متاثر از اندیشه یونانی و حقوق رومی و پیش از هر چیز آموزه‌های افلا‌طونی و ارسطویی است. در آموزه‌های آگوستین، عدالت ملهم از اندیشه افلا‌طونی، چونان فضیلتی اصلی فهم می‌شود. آگوستین در بینش خود تحت تاثیر اندیشه‌های افلا‌طون، ذات عدالت را در عشق به عالی‌ترین ایده نیک، یعنی عشق به خداوند می‌دانست. مطابق تقسیم‌بندی آگوستین، عالی‌ترین قوانین، <قوانین جاودانی> هستند که در آموزه‌های کتاب مقدس آمده‌اند و تجسم خرد و اراده الهی می‌باشند. در مرتبه دوم <قوانین طبیعی> قرار دارند که تصویر و انگاره‌ای از قوانین جاودان هستند و به‌صورتی مشخص در آگاهی انسان جای گرفته‌اند و در نازل‌ترین مرتبه <قوانین زمانی> قرار دارند که چیزی جز قوانین موضوعه نیستند و در هر زمانی از طریق انسان قانون‌گذار وضع می‌شوند و دستورات و ممنوعات را تعیین می‌کنند. به باور آگوستین، قوانین موضوعه تنها زمانی الزام‌آور و متعهدکننده هستند که بر قوانین گروه اول یعنی <قوانین جاودانی> الهی مبتنی باشند. ‌آگوستین عدالت انسانی را تصویری از عدالت الهی می‌بیند که در <قوانین طبیعی> یعنی در آگاهی و سینه‌ انسان جای دارد و انسان باید آن را از قوه به فعل درآورد یعنی وارد قوانین موضوعه سازد. از همین روست که وی در کتاب <حکومت الهی> (‌( De civitate Dei خود تصریح می‌کند که: <قوانین ناعادلا‌نه، در حقیقت قانون نیستند، همانگونه که دولت‌های بدون عدالت، چیزی جز باند بزرگی از راهزنان نمی‌باشند>. ‌ اما در دوره اوج فلسفه مدرسی (اسکولا‌ستیک)، آموزه عدالت، صورت کلا‌سیک قرون وسطایی خود را در اندیشه‌های توماس‌آکوین متجلی می‌سازد. بر خلا‌ف آگوستین که تحت‌تاثیر آموزه‌های افلا‌طونی بود، توماس آکوین متاثر از آرای ارسطوست. توماس‌آکوین در کلیات یزدانشناسی (‌( Summa theologica خود، در بررسی موضوع عدالت، نخست به عدالت در قانون می‌پردازد و برای آن سه سنجیدار تعیین می‌کند: قانون باید عادلا‌نه باشد نخست مطابق هدف‌گیری خود یعنی از طریق نظمی که متوجه خیر عمومی است، دوم مطابق آفریننده خود یعنی از طریق صلا‌حیت و اختیار کسی که قانون را وضع می‌کند و سوم مطابق صورت مضمونی خود یعنی از طریق تناسب برابری باری که تحمیل می‌کند، زیرا برای توماس‌آکوین باری که هر فرد در خدمت جامعه بر دوش می‌گیرد، با توجه به رابطه میان جزء و کل موجه است.