شنبه, ۲۹ دی, ۱۴۰۳ / 18 January, 2025
قدرت سرد جنون
«فضای بیشتر داستانها را از «فراموشی» تا «هزاره سرگردان»، راویهای روانپریش و فضاهای سرد و ناامن و اذهان آشفتهای پر کرده بودند که راه و سیاهیهایی را که به هم میآورند با تضادهایی روشنفکرانه به بنبست میرسانند و هم آینه کرال مدرنیزهای میشوند که خیانت و هراس را آبستن دارند، آن هم با بازآفرینی هنرمندانهی شخصیتهایی منفعل که اسیر روزمرگیهای خود هستند و هیچ تلاشی برای رهایی از این وضعیت امروزی نمیکنند. شخصیتهایی که گاه زنی رنجور است که بعد از مرگ دخترش هنوز نتوانسته یا نخواسته با واقعیت کنار بیاید و گاهی هم روح انسانی است که پس از سقوط از بلندی و پاشیده شدن مغزش بر آسفالت خیابان هنوز نگرانیهای زمینی خود را دارد .» بخشی از بیانیه هیات انتخاب اولین دوره جایزه ادبی چراغ مطالعه را خواندید که به فضای غالب بر ۷۷۰ داستان رسیده به این جشنواره حکایت دارد.
در چند جشنواره داستان نویسی سراسری و محلی دیگر هم بیانیههایی با مضامینی مشابه شنیدهایم. مجموعه پونز روی دم گربه نوشته آیدا مرادی آهنی از بسیار جهات شبیه همین فضاهایی است که در بیانیه فوق خواندید. کابوس این داستانها به قدری آزار دهنده هستند که بیاختیار به دنبال چرایی آن برمیآییم، این همه تلخی و مرگ و نرسیدن؛ چرا؟ البته شاید عنوان کتاب مزید علت شده باشد. پونز روی دم گربه، حدس میزدم مجموعهای طنز باشد که البته نبود. کتاب ۹ داستان دارد و تمام این داستانها جنون و مالیخولیای راویان آن را به رخ میکشند. حضور جنون در هنر، به طورکلی، ارادهای است سخت اما هیجان انگیز، در این وادی هنرمند، نویسنده، شاعر، نقاش یا فیلمساز دست به هر کاری بزند و به هر اندازه از منطق و عقل فاصله بگیرد نهتنها مورد نکوهش قرار نخواهد گرفت بلکه تحسین هم خواهد شد. اراده سخت از همین بابت است، در وادی جنون مرزهایی از تعقل وجود دارد یا چارچوبهایی برای ارزیابی چنین آثاری هست که ارزش آن را میسنجند. اگر اثر در این قالبها خوشایند مخاطب باشد و از همه مهمتر ارتباط برقرار شود هنرمند موفق است، در نمونههای سینمایی شاید این مهم ملموستر باشد.
بازیهای اغراق آمیز بازیگران در نقش دیوانگان و فضاهای مالیخولیایی کارگردانان همیشه چشمگیر بوده. پونز روی دم گربه جایی بین این ماجراهاست. نویسنده در تمامیداستانهای خود به دنبال راویانی حرکت میکند که یا از یک عقده و کمبود رنج میبرند یا به هر دلیل رفتار طبیعی ندارند. در این مجموعه خط روایت داستانی شاید براساس منطق نباشد (بخصوص در دو داستان آخر) ولی پریشان و درهم هم نیستند، این بار به استثنای دو داستان آخر. دو داستان انتهایی، «حقالسکوت» و «گنج دیوار بست» علاوه بر اینکه شخصیتهایی غیرعادی دارد در فضای فانتزی رخ میدهند. این همپیمانی و هم سویی حقالسکوت را به توانمندترین داستان مجموعه و گنج دیوار بست را به بهترین داستان مجموعه تبدیل کرده است. پونز روی دم گربه اما در بسیاری لحظات خواننده خود را سردرگم میکند. اتفاقات داستانها را اگر بخواهیم به تصویر بکشیم کارکترهایی خواهیم داشت که روبهروی دوربین ثابتی قرار دارند و یکسری دیالوگ میگویند. پس روایتها بیشتر دیالوگ محور است و حالا تصور کنید دیوانگی شخصیتها قرار است وارد دیالوگها شود از طرفی نویسنده اصرار به رفت و برگشتهای زمانی دارد، پاشنه آشیل در این شرایط زمان رفت و برگشت بهعنوان نقطه عطف و نوع انجام این بازی زمانی است. در چند داستان اول پونز روی دم گربه خواننده باید دقت زیادی داشته باشد تا گوینده جملات را گم نکند یا احیانا او را کشف کند و اگر خواننده پیگیری بود داستانها را چندباره بخواند.
جملات در داستانهای کتاب در بسیاری موارد مبهم است و مبهم باقی میماند، انفصالات و اتصالات زمانی نامفهوم بهنظر میرسد و پازل خوش تراش نویسنده الگوی ساخت مناسبی به ما نمیدهد.
اصلا کتاب تند تند حرف میزند شاید چند مکث یا تنفس در داستانها به فهم راحتتر مخاطب کمک میکرد. محتوای هر ۹ داستان کتاب را میتوان با دیدهای متفاوت نگاه کرد اما شخصیت مرد یا پدر در تمام کتاب حضور ثابتی دارد، مرد عاشق مرده، مرد تحصیلکرده مجنون، مرد گرافیست دیوانه و عاشق، پدر مرده و حسود، مرد امروزی و خواستار طلاق، مرد خیانت کار مرده و مرد مجروح از رفتار پدر همگی قابل توجهاند. شاید در همان برداشت اول یک نوع فمینیسم زشت و عریان به ذهن برسد ولی نه! داستانها نه کاری به این جنبش دارند و علاقه ای به ورود به این قضیه دارند اما قطعا کتاب را باید از دیدگاه «نقد زن محور» بررسی کرد. اینکه به کتاب میشود از نقطه نظرات گوناگون توجه کرد امتیاز مثبتی برای اوست. پونز روی دم گربه از بابت تصویر سازی و توصیف گری در مرتبه بالایی قرار میگیرد، این تصاویر گرچه قاب خاصی دارند و گاه سیاه میزنند اما دقیق، سریع، کامل و حساب شده اند. ایدهها نصف، نصف بکر و جدیدند. دقت و حرفهای بودن و همچنین استفاده از شگردهای داستان پردازی در بیشتر داستان به چشم میخورد. «مویه کن سرزمین من» گویا مقالهای بوده در باب الیگارشی که قرار بوده توسط نشر معین منتشر شود که نشده، «هیاهو و هیچ» هم نام مجموعه داستانی است که به اسم نشر امرود ثبت شده اما منتشر نشده و به این ترتیب و در مجموع پونز روی دم گربه را بهعنوان یک کار اولی از مرادی آهنی میتوان مجموعه ای موفق قلمداد کرد. باید منتظر کارهای بعدی مرادی آهنی و احتمالا رمانی از او باشیم تا عیارش به درستی مشخص شود.
عماد پورشهریاری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست