سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

تفكر سیستمی و سیستم های متفكر


تفكر سیستمی و سیستم های متفكر

سیستم كلیتی است كه حداقل دو جزء داشته باشد, به صورتی كه هریك از آنها بتواند بر روی خصوصیات كل سیستم اثر بگذارد و هیچ كدام نتواند اثر مستقلی بر روی كل سیستم داشته باشد

سیستم كلیتی است كه حداقل دو جزء داشته باشد، به صورتی كه هریك از آنها بتواند بر روی خصوصیات كل سیستم اثر بگذارد و هیچ كدام نتواند اثر مستقلی بر روی كل سیستم داشته باشد.سیستم مكانیكی براساس قانونمندی تحمیل شده توسط ساختار درونی و قوانین علّی ذاتی آن عمل می كند.

وقتی تك تك اجزای سیستم به صورت مجزا به بهترین نحو ممكن عمل كنند، سیستم كلی نمی تواند در بهترین وضعیت قرار بگیرید.هر سیستمی ازطریق دو روش گسترش و محدود كردن دامنه رفتارها می تواند بر اجزایش تاثیر بگذارد.

برای درك سیستم های اجتماعی بررسی روابط بین اجزا و نیز سیستم های كلی تری كه سیستم های بزرگتر را شكل می دهند، ضروری است.

هر بنگاه اقتصادی كه به شكل سیستمی زنده اداره می شود، به تمامی كارگران مقصود خاصی محول شده كه آنها می توانند به روشهای مختلف آن را فراهم كنند

تا زمانی كه شركت نیاموزد كه چگونه به شكل موثری از كاركنان خود بهره گیرد، مشكلات جدی در زمینه كیفیت وجود خواهند داشت.

● مقدمه

در این نوشتار ابتدا تعریف ساده ای از سیستم ارائه می شود و انواع سیستم های شناسایی شده (مكانیكی، ارگانیكی و اجتماعی) تشریع می شوند. بسته به اینكه یك بنگاه اقتصــادی از زاویه كدامیك از انواع این سیستم ها دیده شود، نحوه مدیریت آن متفاوت خواهدبود. بنابراین، سیر تكامل مفهوم یك بنگاه اقتصادی از مكانیكی تا اجتماعی و پیامدهای تلقی آن به صورت سیستم اجتماعی موردبحث قرار می گیرد. همچنین پیامدهای جدا در نظر گرفتن اجزای بنگاه اقتصادی (كه معمولاً چنین برخوردی با آن می شود) و مدیریت تحلیلی (ANALYTIC) در مقابل مدیریت تركیبی SYNTHETIC تشریع می گردد. سپس سیر تحول نگرش به یك سیستم اجتماعی از مدیریت تا رهبری آن بیان شده است، اشتباهات متداولی كه مدیریت سیستم درحل مسائل مرتكب می شود و روش تلقی یك مسئله به صورت كلاف پیچ در پیچ بیان خواهدشد. سرانجام چگونگی برخورد با مسائل وكلافها و ویژگیهای هریك بخش آخر نوشتار حاضر را تشكیل می دهد.

● تعریف سیستم

سیستم كلیتی است كه حداقل دو جزء داشته باشد. به صورتی كه:

(۱) هریك از آنها بتواند بر روی عملكرد یا خصوصیات كل سیستم اثر بگذارد،

(۲) هیچ كدام از آنها نتواند اثر مستقلی بر روی كل سیستم داشته باشد ،

(۳) هیچ زیرگروهی از آنها نتواند اثر مستقلی بر روی سیستم (كل) بگذارد.

پس به طور خلاصه می توان گفت كه سیستم كلیتی است كه نتوان آن را به اجزای مستقل یا زیرگروههای مستقلی از اجزا تقسیم كرد.

● نگرشهای مختلف به یك سیستم

سیستم هاسه نوع هستند؛ مكانیكی، ارگانیكی و اجتماعی.

(۱) یك سیستم مكانیكی براساس قانونمندی تحمیل شده توسط ساختار درونی و قوانین علّی ذاتی اش عمل می كند، مثل یك ساعت یا یك اتومبیل. از آنجایی كه در سیستم های مكانیكی انتخابی وجود ندارد، خود یا اجزایشان نمی توانند مقاصدی مختص به خود داشته باشند. اما یك سیستم مكانیكی می تواند وظیفه ای داشته باشد كه مقاصد موجودی، خارج از آن را برآورده می كند و به همین ترتیب اجزای سیستم نیز وظایف فرعی مخصوصی به خود دارند. بنابراین، براساس نگرش نیوتنی جهان به صورت یك ماشین بود كه خدا آن را ایجاد كرده تا وسیله ای برای اجرای نیاتش باشد.

سیستم های مكانیكی می توانند باز باشند و یا بسته. اگر رفتارشان به وسیله هیچ رویداد یا شرایط بیرونی متاثر نشود بسته هستند و درغیر این صورت باز خواهندبود. جهان از دیدگاه نیوتن به منزله یك سیستم مكانیكی بسته (خودشمول) بـدون هیچگونه محیطی، دیده می شد. در مقابل، سیاره زمین به منزله سیستمی كه حركتش به وسیله سایر سیاره ها، ستاره ها و نیروهای دیگر متاثر می شود انگاشته می شد، از این رو یك سیستم باز فرض می شد.

آن اجزایی كه بدون آنها یك سیستم توانایی اجرای وظایفش را ندارد، اجزای ضروری و باقی اجزا غیرضروری به حساب می آیند. به عنوان مثال، موتور اتومبیل یك جزء ضروری است درحالی كه فندك آن این چنین نیست.

نوع دیگری از سیستمها، سیستمهای ارگانیكی هستند. سیستم های ارگانیكی، سیستم هایی هستند كه حداقل یك هدف (GOAL) یا مقصود (PURPOSE) از خودشان دارند. مثل حفظ بقا، كه رشد برای آن اغلب عاملی ضروری تلقی می شود. درحالی كه اجــزایشان هیچ هــدف و مقصـودی را پی نمی گیرند اما وظایفی درخدمت هدف و مقصود سیستم كلی دارند. سیستم های ارگانیكی ضرورتاً باز هستند، یعنی تحت تاثیر عوامل بیرونی قرار می گیرند. بنابراین، تنها زمانی قابل فهم هستندكه در پیوند با محیطشان بررسی گردند. محیط هر سیستم شامل مجموعه ای از متغیرهاست كه می توانند رفتار سیستم را متاثر كنند.

اجزای یك سیستم ارگانیكی، هم می تواند ضروری باشد و هم نباشد. به عنوان مثال قلب یك جزء ضروری برای سیستم انسان است درحالی كه ناخن چنین نیست.

سومین نوع سیستمها، سیستمهای اجتماعی هستند. این سیستمها (مانند سازمانها، موسسات و جوامع) سیستم های بازی هستند كه

(۱) برای خود مقاصدی دارند ،

(۲) حداقل برخی از اجزای ضروریشان هم مقاصدی مختص به خود دارند،

(۳) جزئی از سیستم بزرگتری هستند كه آن نیز دارای مقاصدی مختص به خود است.

سیستمهای مكانیكی، ارگانیكی و اجتماعی مفاهیمی هستند كه می توان آنها را به اشكال مختلف تصور كرد. بنابراین، هر موجودی را می توان در قالب هریك از آنها تصور كرد. برای مثال، یك فعالیت اقتصادی، یك مدرسه، یا یك بیمارستان را می توان به عنوان یك سیستم مكانیكی، ارگانیكی یا اجتماعی تلقی كرد. اما سیستم هایی كه مردم در آنها نقش اساسی را بازی می كنند، اگر به گونه ای غیر از سیستم اجتماعی دیده شوند به خوبی قابل فهم و درنتیجه قابل مدیریت نخواهندبود. نوع نگرش به سیستم های مردمی در طول زمان تكامل یافته است. این مسئله با تغییراتی كه درنگرشمان درمورد بنگاههای اقتصادی روی داده، نموده یافته است. اما چنین تكاملی تدریجی، در مورد هر سیستم اجتماعی دیگری نیز قابل مشاهده است.

● بنگاه اقتصادی به منزله یك ماشین

وقتی انقلاب صنعتی در دنیای غرب آغاز گردید، نگرش حاكم بر دنیا، نگرش نیوتنی بود. به این ترتیب بیشتر نیز به منزله تمثالی از خداوند (IMAGE OF GOD) از مصنوعات خود درجهت اجرای مقاصدش بهره می برد.

جای تعجب نیست كه بنگاههای اقتصادی به منزله ماشینی كه توسط مالكانشان به منظور انجام كارهای موردنظرشان ایجاد می شد، فرض گردد. این سیستمها (بنگاههای اقتصادی) برای خود مقصودی نداشتند، بلكه وظیفه آنها خدمت به مقاصد مالكان و فراهم كردن بازده سرمایه گذاریهای آنها از طریق ایجاد سود بود.

مالكان، قدرت مطلق بودند و نوعاً قوانین یا مقررات خاصی برا ی مقید كردن آنها وجود نداشت. آنها می توانستند در حیطه بنگاههای خود هرآنچه می خواستند انجام دهند. كارگران از دید آنها به شكل اجزای قابل تعویض ماشین بودنـد كه وقتی كه به طور رضایتبخشی كار نمی كنند می توان آنها را دور انداخت. كار به مهارت كمی نیاز داشت و كارگران غیرماهر و آموزش ندیده فراوان بودند. آنها نسبتاً كم توقع بودند و نوعاً هیچ گونه تامین اجتماعی وجود نداشت. به همین دلایل آنها حاضر بودند كه تحت هر شرایطی كار كنند و برای گریز از فقر اقتصادی ناچار به تحمل هر وضعیتی بودند.

● بنگاه اقتصادی به منزله یك ارگانیسم

هــرچه كه به پایان قرن نوزدهم نزدیكتر می شدیم، نگرش ماشینی به بنگاههای اقتصادی كمتر قابل دفاع به نظر می رسید. بعد از پایان جنگ جهانی اول، این نگرش تاحد زیادی با تلقی ارگانیسمی از بنگاه اقتصادی، جایگزین شد. دلایل بسیاری برای این جایگزینی وجود داشت كه درمیان آنها می توان به آموزش فزاینده نیروی كار، افزایش مهارتهای لازم برای نیروی كار، مقررات مترقی شرایط كار به وسیله دولت و اعمال نفوذ اتحادیه ها در شرایط كار و بیمه شغلی اشاره كرد. شاید مهمترین دلیل این تغییر در نگرشها ناشی از آن بود كه بسیاری از بنگاههای اقتصادی نمی توانستند، حتی با تزریق مجدد تمامی سود حاصل از فعالیت خود به كسب و كارشان، رشد بالقوه را به فعلیت نزدیك كنند؛ زیرا كه سرمایه بیشتری موردنیاز بود. بنابراین، مالكان مجبور بودند یا با حفظ كنترل كاملی بر بنگاه اقتصادیشان رشد آن را محدود كنند، یا با تبدیل تدریجی آن به سمت سهامی عام، سرمایه بیشتری فراهم سازند و درنتیجه مقداری از حق مالكیت و كنترل خود را از دست بدهند. درعمل مشاهده شد كه نرخ دوام آن بنگاههایی كه به دنبال رشد رفتند خیلی بیشتر از آنها یی بود كه به دنبال كنترل كامل بودند.

وقتی بنگاه اقتصادی به شكل سهامی عام درآمد، مالكش ناپدید گشت. سهامداران برای كارگران، بی نام و نشان و دست نیافتنی شدند. مالكیت یك خیال، و مالكان به شكل روح درآمدند. چگونه می توان با روح ارتباط برقرار كرد؟ در آغاز این قرن، علم مدیریت و مدیران پدید آمدند تا تقاضای فزاینده مالكان بنگاههای اقتصادی را برای كنترل واحدهایشان جواب دهند و علاوه بر شناسایی خواسته های مالكان، آنها را به كارگران نیز منتقل كنند.

مدیران، سود را یك وسیله می پنداشتند نه یك هدف. سود برای یك بنگاه اقتصادی همانند اكسیژن برای انسانها، به منزله عنصری ضروری برای بقا و رشد آن پنداشته می شد و نه دلیلی برای وجود آن. آنچه مدیران سعی در حداكثر نمودن آن داشتند، استاندارد و كیفیت زندگی كاری بود نه ارزش سهام سهامداران. ایجاد بازده كافی برای سهامداران لازمه بقا بود نه یك هدف. اما افسانه حداكثر كردن سود به دلیل مناسبات عمومی، حفظ شد.

بنگاههای اقتصادیی كه مالكیت عمومی داشتند شركت (CORPORATION) نامیده شدند، این كلمه از واژه لاتین كرپوس (CORPUS) به معنای بدن مشتق می شود. (ارگانیسمها بدن دارند، نه ماشین ها) به علاوه ازنظر قانون، شركت دارای وضعیتی همانند فرد زنده بود. مدیـرعامل، سر (THE HEAD) سازمان نامیده می شـد. (ارگانیسم ها سر دارند، نه ماشین ها) به تدریج ویژگیهای زیست شناسانه ای مانند؛ سالم، بیمار، فلج شده، پرانرژی، بالغ و در حال مرگ درمورد بنگاههای اقتصادی نیز مصداق یافت. چنین مفاهیمی هنوز هم كاربرد دارند. مدت زمان زیـادی از نوشتن كتابهای استافورد بیـر بـا عنـاویـن »مغز بنگاه« و »قلب بنگاه« نمی گذرد.

به خاطر پیشرفتهای مداوم ماشینی شدن، مهارتهای موردنیاز كارگران نیز روند صعودی گرفت. كارگران با مهارتهای لازم، به فراوانی كارگران بدون مهارت نبودند. هزینه آموزش و جایگزینی كارگران ماهر دیگر ناچیز نبود. درنتیجه، آنها بیشتر به منزله اجزای به سختی ترمیم شونده بدن (ارگانها) نگریسته می شدند تا اجزای به راحتی تعویض شونده یك ماشین. سلامت و امنیت كارگران ازطرف دولت، اتحادیه ها و خود نیروی كار به طور شایانی موردتوجه قرارگرفت. اگرچه علایق و مقاصد كارگران به كارفرمایان مربوط نمی شد اما چگونگی انجام وظایف توسط آنها، چیزی بود كه كاملاً به كارفرمایان ارتباط پیدا می كرد.

منبع: SYSTEM DYNAMICS REVIEW

مترجمان: بهراد رنجبری و رسام مشرفی

پانوشتها:

۱ - بــرای اطلاع بیشتـر درمورد تقسیم بندی سیستم هـا و بحث راجـع بــه اهمیت مفهوم سیستم های باز و بسته به ترتیب به منابع زیر مراجعه كنید:

- KARL DEUTSCH,, TOWARD A CYBERNETIC MODEL OF MAN AND SOCIETY,SYNTHESE ۷ (۱۹۴۸): ۵۰۶-۵۳۳, REPRINTED IN W.BUCKLEY, SOCIOLOGY AND MODERN SYSTEMS THEORY (ENGLEWOOD CLIFFS, N.J.: PRENTICE HALL, ۱۹۶۷)

- L. VON BERTALANFFY, THE THEORY OF OPEN SYSTEMS IN PHYSICS AND BIOLOGY, SCIENCE ۳, (۱۹۵۰): ۲۳-۲۹. AND

- L. VON BERTALANFFY, GENERAL SYSTEM THEORY: FOUNDATIONS, DEVELOPMENT, APPLICATIONS (NEW YORK: BRAZILLER, ۱۹۶۸), AND J.G. MILLER, LIVING SYSTEMS (NEW YORK: MCGRAW - HILL, ۱۹۷۸).

۲ - تركیب یا سنتز به معنای مطالعه یك كل به عنوان تركیبی از اجزاء نیست، بلكه یك كل به عنوان جزئی از یك سیستـم بــزرگتر موردنظر است. هرچند شبیه سازی رفتار اجزای یك سیستم دركی از رفتار اجزاء فراهم می كند ولی دركی از آن كل به دست نمی دهد.

منابع:

- ACKOFF, R.L. ۱۹۸۹. THE CIRCULAR ORGANIZATION: AN UPDATE. JOURNAL OF THE ACADEMY OF MANAGEMENT EXECUTIVES ۳(۱): ۱۱-۱۶

- BEER S. ۱۹۷۹. THE HEART OF ENTERPRISE. CHICHESTER, U.K.: WILEY.

- BEERS. ۱۹۸۱. BRAIN OF THE FIRM. ۲D ED. CHICHESTER, U.K.: WILEY. ORIGINALLY PUBLISHED ۱۹۷۲.

- SENGUPTA, S.S, AND R.L. ACKOFF. ۱۹۶۵. SYSTEMS THEORY FROM AN OPERATIONS RESEARCH POINT OF VIEW. GENERAL SYSTEMS ۱۰:۴۳-۴۸.

- WORK IN AMERICA: REPORT OF A SPECIAL TASK FORCE TO THE SECRETARY OF HEALTH, EDUCATION AND WELFARE. ۱۹۷۳. CAMBRIDGE, MASSACHUSETTS: MIT PRESS.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.