جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

حمله به دیزنی


حمله به دیزنی

قصر پادشاه از دوردست غرق نور و شادی بیشتر از هر چیز مخاطب را به یاد قصرها و حتی آرم شرکت دیزنی می اندازد شرک به همراه پینوکیو و دیگر قهرمانان کارتونی قرار است در نبردی نابرابر قصر دیزنی را فتح کنند می شود همه چیز را تحت یک عنوان دسته بندی کرد حمله به دیزنی

در پایان قسمت دوم شرک، جایی که قرار می شود شرک به همراه دوستانش شاهزاده خانم فیونا را از قصر نجات دهد همه چیز به شکلی استعاری پیش می رود. قصر پادشاه از دوردست غرق نور و شادی بیشتر از هر چیز مخاطب را به یاد قصرها و حتی آرم شرکت دیزنی می اندازد. شرک به همراه پینوکیو و دیگر قهرمانان کارتونی قرار است در نبردی نابرابر قصر دیزنی را فتح کنند؛ می شود همه چیز را تحت یک عنوان دسته بندی کرد؛ حمله به دیزنی.

این واقعیتی است که سال هاست کمپانی هایی نظیر دریم ورکس با سبک کاری مشخص و در قالبی کاملاً متفاوت به سال ها سیطره دیزنی بر دنیای انیمیشن پایان داده اند. برای نسلی که با آثار دیزنی بزرگ شده اند دیدن آثاری مثل شرک به شدت متفاوت و تا حدی عجیب خواهد بود. دنیای معاصر به راحتی در دنیای فانتزی داستان های پریان دریم ورکس وارد می شود.

آنها دنیای معاصر را با وضوح بیشتری به یاد تماشاگر می آورند. اگر دیزنی مثلاً در فیلم های علاءالدین نشانه های دنیای پس MTV را به تصویر کشیدند مجموعه فیلم های دریم ورکس عملاً تنها در دنیای فانتزی محدود نماندند.

آنها خواننده های پاپ و وقایع روز را پوشش دادند و خط فرضی فانتزی و دنیای واقع را به هیچ گرفتند. البته دیزنی به نوعی دیگر با دنیای معاصر همراهی می کرد، آنچه که منتقدان درباره همراهی فیلم سیندرلا و طرح مارشال نوشتند تنها یکی از هزاران انگشت اتهامی بود که به سوی آثار دیزنی نشانه گرفته شد. اخلاقیات دیزنی اخلاقیاتی مقید بود که جدایی کامل غول و انسان را عینی می کرد. اگر نفرینی آدمی را به غول تبدیل می کرد تمام تلاش ها صرف این می شد که غول به انسان تبدیل شود. فصل نبرد جادوگرها در فیلم شمشیر در سنگ حالا پس از گذشت سال ها و تغییر نسل ها معانی استعاری خود را می یابد.

«دیو و دلبر» نقطه اوج چنین برخوردی بود، روند استحاله دیو به جوانی مو بلوند و چشم آبی در سایه عشق بی شائبه دختری جوان نشان می داد که غول و نفرینی که او را دربرگرفت. انسان را از جامعه دور می کند.

در حقیقت نگاه اینگونه، فردگرایی خود خواسته را به دیده تردید می نگریست و همه چیز را به نفع جامعه و جمع انسانی تعریف می کرد؛ اگر غول بد است به این دلیل است که از جامعه طرد شده و حالا باید خلوت او را از بین برد و او را به جامعه بازگرداند، این لطفی است که به غول می شود چون او ارزش انسان بودن را فراموش کرده. اما انیمیشن های جدید اخلاقیات جدید را پیشنهاد می کند؛ شرک غول بودن را انتخاب می کند. او در قسمت دوم در حالی که می تواند هم انسان باشد و هم معشوقش را به هیئت انسان درآورد اما می پذیرد که لذت غول بودن چیز دیگری است.

مفهوم خانه برای شرک جایی در میان مردم نیست بلکه خانه کوچکش به دور از انسان هایی است که او را «یک جوری» نگاه می کنند. در حقیقت شرک برخلاف جریان آب شنا می کند. در قسمت دوم وقتی در قالب انسان به شهر بازمی گردد و در مقابل دختران جوان شهر قرار می گیرد همه او را تحسین می کنند اما او فقط به فیونا فکر می کند و دقیقاً در سایه عشق اوست که دوباره «غول بودن» را می پذیرد.

در کارتون های دیزنی پری کسی است که همیشه «خیر» است. او قهرمان داستان را در راه «انسان شدن» یاری می دهد. اما در شرک پری نه تنها خیر نیست بلکه به شدت منفعت طلب است. او شرک را گول می زند و در راه رسیدن به معشوقش سنگ اندازی می کند. در مراسم رقص قصر در پایان فیلم مثل خواننده های پاپ آواز می خواند و پدر فیونا را با روش های قرون وسطایی وادار به پذیرش ازدواج دخترش می کند.

حالا مثلاً می شود پری قصه سیندرلا را با پری شرک مقایسه کرد. به لحاظ بصری نیز شرک و آثار کمپانی های دریم ورکس دنیایی متفاوت را به تصویر می کشند. در سال های دهه پنجاه و شصت آثار دیزنی راه های متفاوتی را به لحاظ سبک بصری تجربه می کرد.

تاثیر بروگل نقاش شهیر بر طراحی های سپیدبرفی و هفت کوتوله و یا تاثیرپذیری از کارهای اکسپرسیونیست ها در زیبای خفته“ تلاش های دیزنی بودند برای ورود به حیطه های جدید بصری. اما در دنیای شرک قرار به واقعی بودن است.

انیمیشن بیشتر از هر زمان دیگر به فیلم نزدیک شده است و حتی اگر جرات بیشتری داشتیم می توانستیم بگوییم به واقعیت شبیه شده است. در حالی که هنر پاپ، هنر تبلیغات، هنر محیطی، هنر مفهومی شکل غالب هنر در دنیای امروز را تشکیل می دهند. با شهامت می شود گفت شرک انیمیشن دنیای امروز است.

برای همین وقتی او با کمال میل و از روی رغبت غول بودن را می پذیرد تا از انسان ها دور باشد، تصمیمش قابل درک و البته قابل احترام است.

کاوه جلالی



همچنین مشاهده کنید