یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
مجله ویستا

حسرت ارتباط انسانی


حسرت ارتباط انسانی

درباره سینمای وس اندرسن

وس اندرسن در مقدمه‌ فیلمنامه‌ منتشرشده‌ «راشمور»، درباره علاقه خود به پائولین‌ کیل‌ نوشته و اینکه او با خواندن‌ ریویوهایش بزرگ‌ شده‌ بود و آرزو داشت‌ کیل‌ نقدی‌ برایش‌ بنویسد. بنابراین‌ شماره‌ تلفن او را می‏یابد و به‌ خانه‌اش‌ زنگ‌ می‌زند. اندرسن‌ مقدمات‌ نمایش‌ فیلم‌ خود را در سینمایی‌ نزدیک‌ خانه کیل‌ فراهم‌ می‌کند. او بعد از نمایش‌ فیلم‌، کیل‌ را به‌ خانه‌ می‌رساند و کیل‌ به‌ او می‌گوید: «نمی‌دونم‌ چی‌ تو فیلمته، وس‌.» و چند دقیقه‌ بعد: «واقعا نمی‌دونم‌ این‌ فیلمو چکارش‌ کنم‌.» وس اندرسن‌ زمانی فیلمسازی‌ را آغاز کرد-دهه ۹۰-که کیل‌ داشت دوران‌ بازنشستگی‌ خود را سپری‌ می‌کرد. در اوایل دهه ۹۰، جمع جدیدی از کارگردانان پا به عرصه سینما گذاشتند. آنان از جشنواره‌های مستقل شروع کردند.‌دار و دسته‏ عجیب و خاصی که سبک‏های متمایزی داشتند، به فرهنگ پاپ عشق می‏ورزیدند، رویکرد آزادی نسبت به داستان داشتند و به‏خوبی تاریخ سینما را می‏شناختند. در فیلم‌هایشان می‌شد مسایل نژادی و اخلاقی، تاثیرات سوءفروپاشی خانواده و بیگانگی و... را دید. کسانی مانند: ریچارد لینکلِیتر، تاد هِینِز و دیوید اُ. راسل‌، پل تامس اندرسن و البته وس اندرسن.

کاراکترهای آنان دغدغه‌ ‌حسرت‌ برای‌ ایجاد رابطه‌های انسانی دارند اما در این راه با موانع بسیاری روبه‌رو می‌شوند: سوءتفاهم‌ها و جراحاتی که عمدی‌ یا غیرعمدی‌ بر روابط‌ انسانی‌ تاثیر می‌گذارند، موانعی‌ مانند جنسیت‌، نژاد، طبقه‌ و فرهنگ‌ و مهم‌تر از همه‌، ناتوانی‌ دایمی‌ و محض‌ برای‌ گذر از قید و بندهای‌ جسمی‌ و فکری و... در فیلم‌های آنان، والدین یا غایب‏اند یا خفقان ایجاد می‌کنند. آنان اکثرا در دهه‌های‌ ۷۰ و ۸۰ بزرگ‌ شده‌اند. دوره‏ای در تاریخ ایالات متحده که شکل‌ آرمانی خانواده هسته‌ای و سنتی در حال‌ فروپاشی‌ بود. فشارهای‌ فزاینده‌ اقتصادی، افزایش شمار زنان‌ خانه‌دار دوشغله، تاکید فزاینده‌ بر دستاوردهای‌ فردی‌ و خودشناسی، دگرگونی سطح‌ انتظارات، همگی اینها باعث شدند تا تعریف‌ درست‌ از یک‌ خانواده‌ یا زندگی‌ زناشویی‌ خوشبخت‌ مورد بازنگری قرار بگیرد.

«موشک بطری» (۱۹۹۶) نخستین فیلم اندرسن است؛ فیلمی درباره رفاقت‏ها، خرده‌فرهنگ‌ها و تلاش برای جهش طبقاتی، رابطه‏ای عاشقانه بین دو فرد از دو فرهنگ مختلف فراتر از موانع زبانی و تلاش برای سازگاری با زندگی. ناتورالیسم‌ فیلمی‌ کم‌هزینه‌ مانند «موشک‌ بطری» حاکی از نگاه تیزبین‌ اندرسن‌ به‌ جزییات‌ و تسلط‌ بر نماهای‌ طولانی‌ و سرد است. فیلمی که بعدها باعث شد مارتین اسکورسیزی او را «مارتین اسکورسیزی آینده» بنامد: «عشق و علاقه کارگردان به کاراکترها و آدم‌ها. چیزی نادر. با ایده ظریف محوری و انسانی...»

«راشمور» (۱۹۹۸) فیلمی نوجوانانه درباره ماکس‌ فیشر نوجوان (جیسن شوارتزمن) است با بلندپروازی‏های هنری که می‌خواهد از جایگاه طبقه متوسط خود بالاتر برود. نکته جالب ساختار نمایش‏مانند فیلم است: پنج پرده سن برای نشان دادن گذر ماه‌ها. اندرسن‌ در دو فیلم‌ بعدی‌ خود نیز به‌ گونه‌ای‌ متفاوت‌ با این‌ فرم‌ بازی‌ کرد. «خانواده باشکوه تننبام» (۲۰۰۱) به‌ شکل‌ یک‌ رمان‌ روایت‌ می‌شود و «زندگی‌ آبی‌ با استیو زیسو» (۲۰۰۴) یک‌ فیلم‌ در فیلم‌ است‌. «تننبام‏» به نوعی برگرفته از داستان‌های سالینجر درباره خانواده گلاس است. داستان‌هایی نیویورکی برای آسیب‏شناسی و واکاوی یک خانواده دچار مشکل. در این فیلم اندرسن به ریشه‏یابی علت‏های غرابت و گروتسک‏گونگی رفتار و کردارهای بچه‏نابغه‌های پیشین خانواده تتنبام می‏پردازد که در دوران کودکی، روابط بیمارگون فرزندان با پدر فرصت‌طلب‌شان، جدایی‌ والدین‌ آنها و سوءشهرت‌ زودهنگام‌ آنها عنوان‌ خانواده‌ بچه‌‌نابغه‌ها ریشه دارد. اندرسن از دغدغه‌های نژادی نیز غافل نمی‌شود. «زندگی‌ آبی‌...» پرهزینه‏ترین فیلم اندرسن بود که با ناکامی روبه‌رو شد. فیلمی درباره داستان‌ دریانوردی‌های‌ ماجراجویانه‌ که‌ اندرسن‌ در تمام‌ فیلم‌های‌ دیگر خود، بارها به‌ آن اشاره‌ کرده‌، درام‌ بحران‌ میانسالی‌ و حرفه فیلمسازی‌ و سرمایه‌گذارها، فستیوال‌ها، منتقدان‌، رسانه‌ها، آدم‌های‌ مجیزگو و مخاطبان‌ دمدمی‌مزاج‌. در «دارجیلینگ محدود» (۲۰۰۷) سه برادر عازم هندوستان می‌شوند، سفری که دینامیسم‏های خانوادگی در آن مطرح می‌شوند: روابط متلاطم سه برادر پس از مرگ پدرشان، تسلط‏جویی برادر بزرگ‏تر و تلاش برای یافتن مادری که در دوران کودکی‏شان آنان را رها کرده و به معبدی در هند رفته است و... او با «آقای روباه شگفت‏انگیز» (۲۰۰۹) به ساختن یک فیلم انیمیشنی استاپ موشن روی می‏آورد. فیلمی نامتعارف که به دینامیسم‏های زندگی خانوادگی و تاثیر و پیامدهای کارهای نادرست کاراکتر پدر خانواده بر زندگانی خانواده و دوستان می‏پردازد. و اکنون نیز آخرین فیلم او «قلمرو ماه خیزان» درباره: نابهنجاری‌های خانوادگی، خوی تسلط‏‏جویانه والدین و احساس رنجش کودکان و عشق نوجوانانه.

سرانجام اینکه، وس اندرسن با خواندن‌ آثار پائولین‌ کیل‌ بزرگ‌ شده‌ بود. او و همسالانش نخستین‌ نسل‌ پسا -‏کیل‌ در میان‌ فیلمسازان‌ آمریکایی‌ هستند. چیزهایی‌ که‌ کیل‌ برای‌ دستیابی‌ به‌ آنها مبارزه‌ کرده‌ بود، چیزهایی‌ بودند که‌ برای‌ اندرسن‌ حل و فصل شده بودند. تحولاتی‌ که‌ در سینما پیش‌ آمده بود و کیل‌ از نزدیک‌ آنها را تجربه‌ و ستایش‌ کرده‌ بود‏، همگی‌ به‌ بخشی‌ از ضمیر دوران‌ نوجوانی‌ اندرسن‌ بدل‌ شده‌ بودند. اندرسن با تماشای فیلم‌های‌ اسکورسیزی‌، آلتمن‌ و کاپولا بزرگ‌ شده‌ بود و آنها عرف‌ شده‌ بودند. شگفت‌ نیست‌ که‌ کیل‌ نمی‌دانسته‌ با فیلم‌ اندرسن‌ چه کند.

وحیداله موسوی