جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

کوروساوا,حماسه سرای سینما


کوروساوا,حماسه سرای سینما

درباره زندگی و آثار آکیرا کوروساوا, فیلمساز بزرگ تاریخ سینما به مناسبت یکصدمین سالگردش

همین امسال بود که شرکت گوگل نام‌واره موتور جست و جویش را به تصویری از آکیرا کوروساوا در کنار دوربین و پس زمینه‌ای از دهکده‌ای کوچک در ژاپن که تصویرآشنایش را در فیلم‌هایش دیده بودیم مزین کرد تا به جهان نشان دهد که صد سال پیش از این در بیست و سوم مارس ۱۹۱۰ بزرگ مردی در توکیو متولد شد که همچنان لقب حماسه‌سرای بزرگ سینما برازنده‌اش است و کارگردانانی بزرگ در گوشه و کنار جهان همچنان در زیر سایه تاثیر و حضور ماندگارش به حیات هنری‌شان ادامه می‌دهند و بیهوده نیست که سنگین وزن‌های هالیوود مثل لوکاس، اسپیلبرگ، کاپولا و اسکورسیزی او را به عنوان یکی از بزرگ‌ترین کارگردان‌هایی می‌شناسند که جهان سینما تا به امروز به خود دیده است.

کوروساوا کوچک‌ترین فرزند خانواده بوده و به گفته خودش در روزگار جوانی آموزگاری داشته که باعث و بانی ورودش به عالم هنر و سبب ساز گرایش‌اش به نقاشی می‌شود. پس از ورود به مدرسه‌ای هنری با سبک‌های هنری غرب آشنا می‌شود و به تدریج به یک گروه هنری می‌پیوندد که اعضایش ادبیات روسیه در قرن نوزدهم را مورد کنکاش قرار می‌دهند و این گونه است که از داستایوفسکی تاثیری شگرف می‌گیرد. کوروساوا برادری داشته عشق فیلم که به عنوان راوی فیلم‌های صامت خارجی فعالیت می‌کرده و زیستن در جوار چنین برادری زمینه‌ساز آشنایی‌اش با عالم سینما می‌شود ولی دریغ که برادرش خودکشی می‌کند و کوروساوا را با غمی ژرف از فقدان برادر ولی در امتداد تاثیری که بر او گذاشته تنها می‌گذارد.

در سال ۱۹۳۰ که به عنوان دستیار کارگردان وارد عالم سینما می‌شود، پشتوانه عمیق دانشی‌اش تحسین اطرافیانش را برمی انگیزد و پس از یک دوره کاری پنج ساله شروع به نوشتن فیلمنامه می‌کند و این توانایی را دارد که تمامی سکانس‌های یک فیلم را برای فیلمسازی دیگر کارگردانی کند و در سال ۱۹۴۳ است که با نخستین فیلم مستقلش نشانه‌های آشنای کوروساوا به جهان سینما شناسانده می‌شود: بادی که در کشتزارها می‌پیچد و اربابانی که تا احضار مرگ شمشیرهایشان را غلاف نمی‌کنند. دست و پاهایی که به پرواز در می‌آیند و در پس علفزارهای بلندی که در باد پیچ و تاب می‌خورند، پنهان می‌شوند را مقایسه کنید با تحسین‌هایی که نثار صحنه‌های مشابه در «ببر خیزان،اژدهای پنهان» شد.

نخستین فیلم‌هایش هم زمان با جنگ جهانی دوم شکل می‌گیرند و مقامات رسمی از او انتظار دارند تا به‌رغم میلش وجوه تبلیغاتی در فیلم‌هایش پر رنگ شوند تا این که سال ۱۹۴۸ فرا می‌رسد و در فیلمی با نام «فرشته مست» به تعبیر خودش به کشف خویش نائل می‌شود و با این فیلم است که سفرش به جهان رویاها را با همسفری به نام توشیرو میفونه آغاز می‌کند.

کوروساوا الهه فن آوری و سبک‌گرایی در سینما بود و احساسی از نوع دوستی و شفقتی عمیق نسبت به شخصیت‌های فیلم هایش داشت و از بی‌کرانگی وهمناک طبیعت انگشت حیرت به دهان می‌گزید. با «راشومون»‌اش چشمان غرب را بر سینمای ژاپن گشود و در سال ۱۹۵۱ سلطان جشنواره فیلم ونیز شد و اسکاری ویژه را نیز برای بهترین فیلم خارجی تصاحب کرد.

دوران طلایی‌اش ادامه یافت تا این که غرب مفتون «هفت سامورایی» شد و سینمای آمریکا تحت تاثیرش تصمیم گرفت تا آن را با نام «هفت دلاور» دوباره بسازد و مرد سامورایی تنهایش در یوجیمبو الهام بخش کلینت ایستوود شد تا مرد بی‌نامش را خلق کند که آشکارا در «به خاطر یک مشت دلار» شناختیم‌اش و البته این تاثیرات بین فرهنگی متقابل بود.

کوروساوا گستره حماسی « دژ پنهان» را وام دار شیفتگی‌اش به وسترن‌های هالیوود در سنت جان فوردی است و جورج لوکاس نیز طرح داستانی «دژ پنهان» را به عاریه گرفت تا جنگ‌های ستاره‌ای‌اش را سامان دهد. ارتباط دیرینه کوروساوا با ادبیات نیز «مکبث» را با «سریر خون» و«شاه لیر» را با «رن» به سینما آورد و همچنین با زبان تصویر به گورکی و داستایوفسکی ادای دین کرد.

پس از «ریش قرمز » در سال ۱۹۶۵ با پروژه‌هایی عقیم مانده، دوره‌ای یأس آور در زندگی هنری کوروساوا آغاز می‌شود و به رخوت می‌گراید تا این که وقتی دودسکادن در سال ۱۹۷۰ در گیشه با شکست مواجه می‌شود، دست به خودکشی می‌زند. پنج سال وقت صرف می‌کند تا «درسو اوزالا » را بسازد. فیلمی که با ساختن‌اش توانایی‌اش را باز می‌یابد و هم جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی را در سال ۱۹۷۵ به دست می‌آورد و هم برنده مدال طلای جشنواره فیلم مسکو می‌شود و پس از آن بارها در مجامع سینمایی تحسین‌هایی را برمی انگیزد؛ از جمله در سال ۱۹۸۰ با حماسه‌ای انسانی و از دل تاریخ به نام «کاگه موشا» و سال ۱۹۸۵ با فیلم پرفروش «رن». کوروساوا تقریبا بر تدوین همه فیلم‌هایش نظارت کرده و همه فیلم‌نامه‌هایش را یا خودش نوشته یا در نگارش‌شان مشارکت داشته است. در سال ۱۹۸۲ کتاب خاطراتش را با عنوان «چیزی شبیه یک حدیث نفس» منتشر می‌کند و در سال ۱۹۸۹ به خاطر یک عمر فعالیت پرثمر هنری‌اش اسکار می‌گیرد. در هفتاد و دو سالگی‌اش چنین می‌گوید: « من شخصیت‌های شکل نایافته را دوست دارم. شاید به این دلیل که خودم هنوز شکل نیافته‌ام. اهمیتی ندارد که چقدر عمر کرده‌ام.» کوروساوا در سال ۱۹۹۸ از پیش ما زنده‌ها رفت!

● کارگردان‌های بزرگ درباره کوروساوا چه گفته‌اند؟

۱) استیون اسپیلبرگ: «شکسپیر مصور زمانه ما».

۲) فدریکو فللینی از بین فیلم‌های کوروساوا فقط هفت سامورایی را دید و پس از تماشایش چنین گفت: « درخشان‌ترین شاهد مثال از آن چیزی که یک آفرینش‌گر سینما باید واجد آن باشد. »

۳) برناردو برتولوچی:« با تماشای فیلم‌های کوروساوا و زندگی شیرین فللینی تصمیم گرفتم کارگردان شوم.»

۴) سیدنی لومت: « برای ساختن فیلم‌هایم هیچ تاثیری از کوروساوا نگرفته‌ام زیرا خود را فاقد بینش و بصیرت او می‌دانم.»

۵) سام پکین پا:« دلم می‌خواست این توانایی را داشتم تا من هم همان گونه که کوروساوا وسترن هایش را می‌سازد، وسترن بسازم.»

۶) اینگمار برگمان: « رک و راست به شما بگویم که «چشمه باکره» چیزی نبود جز یک تقلید بی‌مزه مزخرف از کوروساوا».

۷) مارتین اسکورسیزی: « تاثیری که بر فیلمسازان جهان گذاشته است تقریبا بی‌همتاست.»

۸) فرانسیس فورد کاپولا: « چیزی که آکیرا کوروساوا را متمایز می‌کند این است که او یک شاهکار یا دو شاهکار نساخت، می‌دانید که او هشت شاهکار ساخت.»

۹) جان وو: « من عاشق فیلم‌های کوروساوا هستم؛ یکی از بزرگ‌ترین بت‌ها و خداوندگار زندگی‌ام.»

۱۰) ورنر هرتسوگ: « از میان فیلمسازانی که با آنان احساس خویشاوندی می‌کنم گریفیث، مورنائو، پودوفکین، بونوئل و کوروساوا به ذهنم می‌آیند. هر کاری که این مردان انجام داده‌اند بهره‌ای از عظمت با خود دارد.»

عقیل قیومی