چهارشنبه, ۱۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 29 January, 2025
رابطه شما با کود ک پیش د بستانی تان چگونه است
در طول سالهای طفولیت دلبستگی بین کودکان و والدینشان نقش محوری در رشد اجتماعی و هیجانی کودک دارد. روش و نوع برخورد والدین در تأمین دلبستگی به ارضای نیازهای روانی، اجتماعی و هیجانی کودک تأثیر بسزایی دارد و مراحل رشد بعدی کودک را تحت تأثیر قرار میدهد.
کودکان پیشدبستانی بهتدریج بر تواناییهای حرکتی و کلامی و تصورات بروز توان و قدرت خودشان آگاه شده و بر استقلال عملی و دستکاری محیط مسلطتر میشوند. این تغییر، به والدین پیام میدهد که از تلاشهای کودک خود حمایت کنند و به آن ارج بگذارند. تحقیقات زیادی که در خصوص نحوه ارتباط والدین با کودکان پیشدبستانی انجام گرفته است، نشان میدهد که شکلگیری اولیه شخصیت کودک در خانواده صورت میگیرد و والدین نقش اساسی در آن دارند. در این مقاله به تأثیر سبک پرورشی والدین در رفتار و شخصیت کودکان اشاره میشود.
● سبکهای تربیتی والدین
یکی از مهمترین جنبههای ارتباطی کودک و والدین، روش اعمال قدرت والدین در برخورد با کودکان است.
در پی تحقیقات مختلفی که توسط روانشناسانی چون بامرنید (۱۹۷۳-۱۹۷۱)، دارلینگ استینبرگ (۱۹۹۳)، مکوبی و مارتین (۱۹۸۳) در مورد خانوادههای کودکان پیشدبستانی انجام گرفته، سبکهای فرزندپروری والدین در چهار گروه طبقهبندی شدهاند: سبک استبدادی، سبک اقتدار منطقی، سبک سهلگیر باگذشت و سبک سهلگیر بیتفاوت.
البته سبکهای تربیتی در یک خانواده به صورت کامل مشاهده نمیشود. همچنین این سبکهای تربیتی ممکن است در طول رشد کودکان تغییر پیدا کند.
● سبک تربیتی اقتدار منطقی
والدین دارای این سبک، کنترل زیادی بر کودکان خود اعمال میکنند و خواستهای زیادی نیز از کودکان خود دارند. اما این والدین افرادی پاسخگو، حساس و کودکمدارند، اندیشهها و احساسات کودکان را محترم میشمارند و در تصمیمگیریهای کودک شرکت میکنند. به عنوان مثال اگر چه درخواست کودک از والدین برای کمک به پوشیدن لباس یا ساختن یک برج، چیز سادهای به نظر میرسد ولی والدین دارای روش اقتدار منطقی فقط تا آن حد به کودک خود کمک میکنند که کودک تکلیف را خود به انجام برساند. چنین والدینی در تصمیمگیری پاسخگویی به کودکان، به صورت دموکراتیک (آزادمنشانه) و منطقی و توام با همحسی و صمیمیت عمل میکنند.
آن دسته از کودکان پیشدبستانی که والدین مقتدر منطقی دارند، به خودکنترلی و اتکای به خود تمایل نشان میدهند و از توانایی همراهی با بزرگترها و همسالان برخوردارند. این قبیل والدین وقتی که از فرزند خود رفتار زشتی مشاهده میکنند، سعی میکنند چرایی و علت رفتار را بپرسند و در ضمن دلایل تنبیه و محدودسازی را نیز توضیح میدهند. (سیهارت و دیگران ۱۹۹۲، کوسین اسکی و کوچان اسکا ۱۹۹۵، پتیت و دیگران ۱۹۹۸)
لئون کوسینسکی و کرازنیاو کوجانیکا (۱۹۹۵) در تحقیقات خود دریافتهاند کودکانی که والدین مقتدر منطقی داشتند، افرادی پاسخگو به راهنماییهای والدین و دارای کمترین مشکل در سنین حدود پنجسالگی بودند. مادران دارای سبک تربیتی اقتدار منطقی، بر شایستگیها و رفتارهای اجتماعی و عملکردهای مثبت تأکید داشتند مثل: از دیگران کمک بخواه، شیر را با دقت بریز یا اسباببازیهایت را کنار بگذار.
این مادران، از رفتارهای محدودکننده مثل نزن، شیر را به زمین نریز یا کثیف نکن استفاده نمیکردند. همچنین سبک تربیتی اقتدار منطقی با عزت نفس بالا، درونیشدن هنجارهای اخلاقی، بالندگی روانی اجتماعی، استقلال و موفقیت فرزندان ارتباط داشت. فرزندان والدین مقتدر منطقی، با همسالان خود ارتباط دارند و به دنبال آن در مراحل مختلف زندگی رفتاری صمیمی و احترامآمیز نسبت به دیگران نشان میدهند. (فرانز و دیگران ۱۹۹۱، دارلینگ و استینبرگ ۱۹۹۳، بامرنید ۱۹۹۱)
● سبک تربیتی استبدادی
والدین مستبد خواستهای زیادی از کودکان خود دارند و بر آنها کنترل شدیدی اعمال میکنند. آنان در مقایسه با والدین مقتدر منطقی صمیمیت و گرمی کمتری از خود نشان میدهند، کمتر پاسخگو هستند و معمولاً در تصمیمگیری تمایل به اقتدار مطلق و غیرآزادمنشانه دارند.
این قبیل والدین، دیدگاهها و قواعد خود را بر کودکانشان تحمیل میکنند و نسبت به احساسات و افکار آنها حساسیت کمتری نشان میدهند. روابط بین والدین و فرزندان اگر بر اساس قدرت مطلق باشد، احساسات و نیاز به استقلالطلبی کودک را در کنترل خود خواهد گرفت و در نتیجه تأثیرات بسیار سوئی بر کودکان خواهد گذاشت.
کودکان دارای والدین مستبد، به ناشاد بودن، عدم اعتماد به دیگران، ضعف ارتباطی با همسالان و ضعف سازگاری در مدرسه تمایل نشان میدهند و در مقایسه با کودکان دارای والدین مقتدر منطقی، پیشرفت درسی کمتری دارند. (سیهارت و دیگران ۱۹۹۰ و پوتالاز ۱۹۸۷)
در نهایت ترکیبی از سختگیری و اقتدار مطلق و عدم حساسیت به افکار و احساسات کودکان، احتمال بدرفتاری والدین با کودکان را افزایش میدهد. والدین دارای شیوه تربیتی اقتدار مطلق، رفتارهای مشابه را در فرزندانشان تقویت و تحریک میکنند و این موضوع خود منجر به افزایش چرخه تقویت منفی و قهرآمیز میشود. (پاترسون ۱۹۸۲)
والدین دارای سبک تربیتی استبدادی در خانوادههای پرجمعیت به فراوانی دیده میشوند (گرینبرگر و دیگران ۱۹۹۴) و به احتمال زیاد پدران در این خانوادهها مستبدتر از مادراناند. والدین مستبد معمولاً در خانوادهها و فرهنگهایی دیده میشوند که روابط خانوادگی آنها براساس سن نقش در خانواده و جنسیت ساختار سلسله مراتبی دارد.
البته اعتبار مفاهیم اقتدارطلبی منطقی و استبدادی که در جوامع اروپای غربی و آمریکا صدق میکند، در خانوادههای چینی قابل بحث است (راس چاوو ۱۹۹۴) زیرا فرزندپروری چینیها براساس اصول آیین کنفوسیوس استوار است، بهطوری که از کودکان میخواهند احترام و محبت به بزرگترها را از خود نشان دهند و بزرگترها نیز مسؤول تربیت انضباط و راهنماییهای کودکاناند. در تربیت چینی، درجه بالای اقتدار و کنترل والدین به عنوان جنبه اساسی و مثبت در تربیت میباشد که برای سازگاری روابط اجتماعی و خانوادگی ضروری شمرده میشود.
سؤال چاوو این است که چرا سبک تربیتی والدین مستبد در اروپای غربی و آمریکا با ضعف پیشرفت درسی کودکان مرتبط است، در حالی که در کودکان چینی با سطوح بالای پیشرفت درسی همراه است؟
● سبک تربیتی سهلگیر
به نظر میرسد که والدین دارای سبک تربیتی سهلگیر دو الگو دارند: والدین سهلگیر با گذشت و والدین سهلگیر بیتفاوت.
والدین سهلگیر و باگذشت، صمیمی و حمایتکنندهاند و معمولاً نسبت به افکار و احساسات کودکانشان حساساند. با این حال سطح پایینی از کنترل را اعمال میکنند و خواستهای نسبتاً کمتری از کودکان دارند. این قبیل والدین به کودکان اجازه میدهند در تصمیمات خودشان مختار باشند، روابط کلامی و غیرکلامی گرم و توام با محبت دارند، مراقبت کودکان میباشند و در موقعیتهایی که فرزند باید محدود باشد، کمتر بهروشنی اظهارنظر میکنند.
دومین الگوی سبک تربیتی سهلگیر، والدین بیتفاوت است. در این الگوی تربیتی، والدین درگیری عاطفی با کودکان ندارند و دچار نوعی گسست عاطفی در ارتباط با فرزندانشان هستند. آنها در ایجاد و حفظ معیارها، استانداردها، انتظارات و مسؤولیتهای والدینی ناهمساناند. (مکوبی و مارتین ۱۹۸۳)
والدین دارای الگوی تربیتی سهلگیر و بیتفاوت، عدم اعتماد به نفس، پایین بودن عزت نفس و کمی خودکنترلی را در کودکان خود دامن میزنند و کودکان آنها ممکن است این ویژگیها را تا دوره نوجوانی حفظ نمایند. اینگونه والدین در ارتباط با کودکانشان از نظر عاطفی جدا بوده و در مقابل کارهایی که کودکان انجام میدهند، واکنشی نشان نمیدهند. (لوب و دیگران ۱۹۸۰۰)
کودکان این والدین در یادگیری مسائل اخلاقی و محدودیتهای اجتماعی و اخلاقی، به همسالان و دیگران روی میآورند. این کودکان مشکلات رشدی گوناگونی دارند مثل: ناتوانی در تحمل ناکامیها و کنترل تکانهها و رفتارهای پرخاشگرانه. در ضمن در انتخاب اهداف طولانیمدت و دیگر انتخابهای زندگی با مشکل مواجه میشوند.در نهایت والدین سهلگیر بیتفاوت به نیازهای جسمی و روانی کودکان خود در مراحل حساس و خطرآفرین برای رشد هیجانی و جسمی توجهی نمیکنند.
در حالی که اغلب والدین در سبکهای تربیتی همسانی نشان میدهند، در شرایط خاصی از سبکهای اقتدارطلبی منطقی گاهی ممکن است در مورد کودک خسته خود که زود به رختخواب نمیرود و به حرف آنها گوش نمیدهد، از روش استبدادی استفاده کنند.
سبک فرزندپروری و بهطور کلی کیفیت ارتباط فرزندوالدینی، در رفتار پرخاشگرانه کودکان و در سازش با خشم بین فردی تأثیر قابل توجهی دارد. شواهد چندی وجود دارد که نشان میدهد سبک تربیتی سهلگیر و بیتفاوت در سطح گسترده و سبک تربیتی استبدادی، در مقیاس خیلی زیاد با رفتارهای پرخاشگرانه و ضعف رفتارهای اجتماعی ارتباط دارد.
یکی از مطالعاتی که توسط گرازنیاو کوچانیکا (۱۹۹۲) صورت گرفته، نشان میدهد کودکانی که در ارتباط متقابل با مادرشان از تاکتیکهای منفی و غیرواضح استفاده میشد، بسیار پرخاشگر بودند، رفتارهای اجتماعی سطح پایین نشان میدادند و باهمسالان روابط ناموفقی داشتند.
کودکانی که والدینشان از روش استبداد مطلق و کنترل و بیتوجهی به افکار و احساسات استفاده میکردند، نسبت به دیگران بیاعتماد بودند، روابطشان با همسالان ضعیف بود و پیشرفت درسی و سازگاری مدرسهای کمتری در مقایسه با دیگر کودکان نشان میدادند. (هارت و دیگران ۱۹۹۰، پوتالاز ۱۹۹۷)
بامرنید (۱۹۷۱)، هارت و دیگران (۱۹۹۰)، بیمارتین (۱۹۷۵) و پوتالاز (۱۹۸۷) در تحقیقات خود دریافتهاند که ویژگیهای فرزندپروری ذکرشده در زیر، در پرخاشگری کودکان پیشدبستانی سهم زیادی دارند. اگر چه این شیوههای تربیتی ممکن است مشکلات تربیتی و رفتاری دیگری نیز به دنبال داشته باشند:
۱) عدم پذیرش و دوست نداشتن کودک، انتقاد از کودک.
۲) سهلگیری بیش از حد، بهویژه وقتی که توام با بیتفاوتی نسبت به نیازهای واقعی کودک باشد.
۳) انضباطی که به تواناییهای کودک توجه نداشته باشد.
۴) انضباط ناهمسان
۵) مقررات و قواعد و انتظارات غیرواضح
۶) کنترل افراطی
۷) مقایسه کردن با دیگران
۸) تنبیه بدنی
به نقل از نشریه نگاه وزارت آموزش و پرورش
عباس شریفی چافجیری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست