یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
چگونه غول انسان شد
«این روزها مردم مهارت بازی یا زندگی بهعنوان قهرمانان مرد یا زن داستانهای بزرگ دهههای گذشته را از دست دادهاند.» نظر کاترین هپبرن در سال ۱۹۷۳ درباره بازیگری و بازیگران آن دوران چنین بود. گرچه او در زمان آن مصاحبه هنوز ۶۶ سال داشت و همچنان ۳۰ سال دیگر پیش رویش بود تا باز هم نقشهایی بازی کند و حتی برای بودن در «کنار برکه طلایی» سال ۱۹۸۱ اسکار بگیرد اما میدانست که روزگار ستارههای «عظیمتر از زندگی» دیگر به پایان رسیده است. در آن زمان بسیاری از ستارگان گذشته هنوز برجا و حتی در آسمان بودند و پس از آن هم بسیاری متولد شدند و درخشیدند ولی دیگر فضای کافی برای عظمت و از زندگی فراتر رفتن نبود.
از هفتمین دهه قرن بیستم به بعد دیگر از نظام قدرتمند و شکوهمند استودیویی عصر طلایی هالیوود غیر از آنچه در آرشیوها و فیلمخانهها یا در خاطرات ستارگان و اهالی صنعت سینما پیدا میشد، اثری پیدا نمیشد. روزگاری رسیده بود که «بازیگران شخصیت» جای «ستارگان کلاسیک» را میگرفتند و ستارههای نوظهور برای آنکه در نقش اول فیلمها بدرخشند به قامتی اسطورهای، چهرهای زیبا و صدایی گیرا و دلنشین نیاز نداشتند. برت لنکستر، چارلتن هستون و کلارک گیبل جای خود را به داستین هافمن، جک نیکلسن و حتی دنی دوویتو دادند و بابارا استرایسند یا الی مکگرا پا در جای پای ریتاهیورث و مارلنه دیتریش نهادند. شاید این تعبیر نورما دزموند (گلوریا سوانسن) فیلم «سانست بولوار» (۱۹۵۰) که «من بزرگ هستم؛ این فیلمها هستند که کوچک شدهاند» را درباره آثار سینمایی پایان قرن بیستم و ابتدای قرن بیست و یکم به کار بردن ظالمانه به نظر برسد چون فیلمها اتفاقا کوچک نشدهاند. برعکس، از زمان آغاز رقابت تلویزیون و سینما، فیلمها روز به روز به سمت عظیمتر شدن و بزرگ مقیاستر شدن رفتهاند و لااقل در ریخت و پاش و جلوههای ویژه و اکشن خیرهکننده و غولآسا کم نگذاشتهاند ولی آدمها بودند که یا در عرصه درامهای واقعگرایانهتر به عالم خاکی و زندگی انسانهای معمولی و میانمایه نزدیک شدند یا قهرمانهایی که در زرق و برق صحنههای عظیم و پرتنش کم شدند و اگر هم ابرقهرمانهای غولپیکری بر پرده ظاهر شدند نه از نوع قهرمانان باشکوه درامهای کلاسیک که شخصیتهای کارتونی کامیک و معمولا پنهان زیر نقابها و گریمهای سنگین بودند.
در چنین شرایطی چارلتن هستونها و مارلون براندوها تن به نقشهای حاشیهای در جوار ابرقهرمانها دادند و حداکثر در جایگاه یک پدر دلسوز و ناصح قرار گرفتند و گریگوری پک و رابرت میچم وکیل و مشاور نیک نولتی و رابرت دونیرو شدند. شان کانری از مقام جاسوس ارشد سازمان جاسوسی انگلستان استعفا داد و میدان مبارزه جیمز باند را به امثال دنیل کریگ واگذار کرد که بدون اعتماد بهنفس اسلافش در آن کشمکش خرد و خونین شد و حتی تا مرز در هم شکسته شدن پیش رفت، کرک داگلاس از نبرد حماسی با لشگریان رم دست کشید و به نشستن بر سر میز شام خانواده در کنار پسرش مایکل در «این یک مسئله خانوادگی است» (۲۰۰۳) رضایت داد، لورن باکال در جوار باربارا استرایسند مقابل آینهای که دورو داشت نشست و اوامری سینت برای براندون روث تازه از راه رسیده و جامه سوپرمن پوشیده «سوپرمن برمیگردد» (۲۰۰۶) مادری کرد. ستارگان سینمای کلاسیک به اقتضای طبیعت انسان فانی یک به یک فرو افتادند؛ از رودلف والنتینو که در همان سالهای آغاز ستاره شدن و سیستم ستارهسازی طرفداران و عاشقانش را داغدار کرد و جین هارلو، کارول لمبارد و جیمز دین که در اوج جوانمرگ شدند تا مریلین مونرو که طرفدارانش هنوز به اینکه مرگ او در سال ۱۹۶۲ به واسطه خودکشی بوده باور ندارند، ناتالی وود که پیش از «توفان مغزی» (۱۹۸۳) در سال ۱۹۸۱ غرق شد، گریس کلی که پس از رسیدن به مقام ملکه موناکو در همان منطقه در سال ۱۹۸۲ تصادف کرد و ویلیام هولدن دائمالخمر که جنازهاش در سال ۱۹۸۱ در جوی آب پیدا شد. هرچه زمان گذشت و دوران سینمای کلاسیک بیشتر به افسانهها پیوست، از شمار ستارگان برجای مانده از آن دوران نیز کاسته شد.
مرگ ادوارد جی رابینسن در سال ۱۹۷۳، چارلی چاپلین در سال ۱۹۷۷ و جان وین در سال ۱۹۷۹ آغازگر دوران وداع با این ستارگان بود. در دهه ۱۹۸۰ موجی به راه افتاد که بسیاری از کلاسیکها را با خود برد و با استیومککوئین و پیتر سلرز در سال ۱۹۸۰ آغاز شد.
اینگرید برگمن در سال ۱۹۸۲ از دنیا رفت و جیمز کاگنی و هنری فاندا نیز در همان سال، دیوید نیون در سال ۱۹۸۳، کری گرانت در سال ۱۹۸۶، فردآستر و لی ماروین در ۱۹۸۷ و لارنس الیویر در ۱۹۸۹. آغاز دهه ۱۹۹۰ با مرگ گرتا گاربو و آوا گاردنر همراه بود، مارلنه دیتریش در سال ۱۹۹۲ از دنیا رفت، ادری هپبرن در ۱۹۹۳، لاناترنر در ۱۹۹۵، جین کلی در ۱۹۹۶ و جیمز استیوارت در ۱۹۹۷. سالهای آغاز قرن بیست و یکم نیز بسیاری از چهرههای سینمای عصر طلایی را با خود برد، بازیگرانی همچون کاترین هپبرن (۲۰۰۳)، گریگوری پک و مارلون براندو (۲۰۰۴)، راداستایگر (۲۰۰۵) و پل نیومن (۲۰۰۸). با این حال بعضی از یادگارهای دوران کلاسیک همچنان حضور دارند و در این روزها حتی فیلم هم بازی میکنند. پیتر اوتول اگرچه از ردای لارنس عربستان بیرون آمده و پادشاه سرزمین رو به زوال «استارداست» (۲۰۰۷) است اما هنوز تاجش را بر سر دارد و جولی کریستی با آنکه در «دور از او» (۲۰۰۷) آلزایمر گرفته و حتی نمیتواند شوهرش را باز بشناسد هنوز همان بانوی مهربان است. روزگار عوض شده است و ستارههای سابق کمفروغ شدهاند اما آسمان هنوز به جای خود باقی است.
ساسان گلفر
www.cinemaglobe.blogfa.com
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران مجلس شورای اسلامی مجلس حجاب دولت سیزدهم دولت جمهوری اسلامی ایران گشت ارشاد پاکستان رئیسی امام خمینی رئیس جمهور
هواشناسی تهران سیل پلیس شهرداری تهران قتل کنکور وزارت بهداشت فضای مجازی سلامت سازمان هواشناسی پایتخت
قیمت دلار خودرو قیمت خودرو بازار خودرو دلار بانک مرکزی قیمت طلا سایپا مسکن ایران خودرو تورم مالیات
سریال سینمای ایران تلویزیون سینما موسیقی سریال پایتخت قرآن کریم فیلم مهران مدیری کتاب
خورشید
اسرائیل رژیم صهیونیستی آمریکا غزه فلسطین جنگ غزه روسیه چین اوکراین حماس عربستان ترکیه
فوتبال پرسپولیس استقلال بازی فوتسال جام حذفی آلومینیوم اراک تراکتور سپاهان باشگاه پرسپولیس تیم ملی فوتسال ایران بارسلونا
هوش مصنوعی تبلیغات فناوری سامسونگ ناسا اپل بنیاد ملی نخبگان آیفون نخبگان
دندانپزشکی خواب کاهش وزن بارداری مالاریا