یکشنبه, ۲۳ دی, ۱۴۰۳ / 12 January, 2025
روایت قربانیانی که فقط از درهای بسته عبور می کنند
«پلکان» نوشته«اکبر رادی» روایت استحاله وجدانی مردی است که از هیچ شروع میکند، پایش را روی شانههای همه میگذارد و بالا میرود. او برای رسیدن به اهدافی که برای خود ترسیم کرده از قربانی کردن آدمها و لهکردن آنان هیچ ابایی ندارد. از «بمانی» دختری که روزگاری دل در گرو عشقش داشت گرفته تا کارگرانی که در دهه چهارم زندگیاش ضد او میشورند، همه را قربانی میکند تا به آرزوهای دورودرازش برسد. روایت زندگی مردی که از لمپنیسم به بورژوا رسیده و خود را بناکننده فرمانیه میداند. او با دزدیدن گاو «آقاگل» پیرمرد بینوای همولایتیاش کاروکاسبی خود را شروع میکند و در دهه پایانی زندگیاش تبدیل به سرمایهداری میشود که برای افزودن سرمایه و تسکین حس طمعورزیاش یگانه پسرش را وامیدارد با ثریا دختر سرمایهدار مشهور شهر ازدواج کند. او همه را وسیله میکند تا به اهدافش برسد. در منطق او «یحیی» نوکر باوفایش که بار فلسفی نمایش را به دوش میکشد، کسی است که «فقط از درهای بسته عبور کرده است». او میداند بیکسی یعنی چه و آدم دلسوخته به چه کسی میگویند اما با این حال در منشور اخلاقی او هدف وسیله را توجیه میکند.
نمایش پلکان برای دومین بار به کارگردانی «هادی مرزبان» در تالار اصلی تئاتر شهر روی صحنه رفته است. روایتی با پرسوناژهای زیاد که میکوشند داستان را در پنجپرده بازی کنند. طراحی صحنه رئال است و صحنه مدور گردان به خدمت روایت درآمده تا فضای لازم برای بازی پنجپرده نمایش سه ساعته «پلکان»، یکی پس از دیگری در اختیار پرسوناژها قرار گیرد. با اینکه «پلکان» اکبر رادی در زمره تراژدیهای مدرن اجتماعی طبقهبندی میشود و روایت سه دهه از زندگی آدمهایی است که روزگاری در ایران زندگی کرده، رشد کردند یا له شدند، اما نمایش مرزبان در خلق و انتقال بار فلسفی این تراژدی ناکام مانده و صرفنظر از وقت بسیار طولانی نمایش که سه ساعت به درازا کشیده، بازیها و شخصیتپردازیها به خدمت متن درنیامده است. ورود پشتسر هم شخصیتهای جدید بدون زمینهچینی و باورپذیر کردن شخصیتپردازیها در هر پرده به ویژه در صحنه دوم درست در لحظهای که بمانی خودش را به داخل رودخانه میاندازد، بیشتر شبیه یک فانتزی خندهدار شده تا روایت یک تراژدی اجتماعی؛ در حالی که سه ساعت مدت زمان ایدهآلی برای پردازشهای عمیقتر، حرفهایتر و تئاتریتر است.
پرده اول، خانهای روستایی در حومه رشت: آقاگل- با بازی باورپذیر و رئال ایرجراد- از دزدیده شدن «طلا» صحبت میکند و آه میکشد. گاوی که تمام خرج و مخارج زندگی آقاگل را بر عهده داشته و تمام داروندار این پیرمرد بینوا محسوب میشود. پیرمرد در حال دردودل با همولایتیاش است که «بلبل» - با بازی اگزجره شده دانیال حکیمی- به جمع آنان میپیوندد و در یک سیاهبازی جنجالی آقاگل را از میدان به در کرده و در پایان صحنهاول با نورپردازی تند و گلدرشتی که روی بلبل و همدستش شاهدیم، تماشاگر درمییابد سارق طلا یا گاو آقاگل کسی جز بلبل نیست.
نمایش صحنه به صحنه پیش میرود و در هر صحنه «بلبل» برای رسیدن به اهدافش یکی یا گروهی را قربانی میکند و پیش میرود. آغاز هر صحنه با بازی کانسپچوال اعضای گروه فرم «فرزانه کابلی» همراه است که میکوشند پلیدی تفکر بلبل و اثرات آن بر زندگی خود و اطرافیانش را در قالب اکتهای بدنی بدون کلام و حرکات موزون به تماشاگر القا کنند. پایانبخش هر صحنه هم همان نورپردازی تند و شعاری است که میخواهد خباثت بلبل را عریان کند و لقمه را جویده به دهان تماشاگر گذارد تا مبادا او خود بیندیشد و رمزگشایی کند. در واقع نورپردازی به جای اینکه به خدمت کدیابی و رمزگشایی روایت درآید خیلی شعاری و ابزاری از آب درآمده است.
نکتهای که درباره بازیها باید گفت اینکه گروه بزرگ و پرجمعیتی که درگیر اجرای این نمایش است و سه ساعت از وقت تماشاگر را مشغول کرده، بازی قوی و درخوری از خود به نمایش نمیگذارند و تاسفبارتر اینکه بازی آقای دانیال حکیمی خواسته یا ناخواسته بسیار اگزجره از آب درآمده و بازی بازیگران دیگر را در تمام صحنهها ماسکه کرده و زیر تاثیر خود قرار داده است. اکتبدنی حکیمی در تمام صحنهها بالاست. دیالوگها را با فریاد میگوید و در تمام مدت بازی، حس او بر تکنیکش غالب است.
همین فوران کردن حس باعث شده بازی بسیار اگزجره از آب درآید و توی ذوق تماشاگر بزند، در مقابل دادهای ممتدی که در بیان بلبل نهفته است، سایر بازیگران با بیان نمور و در مقایسه با حکیمی با بیان بسیار ضعیف و پایینی دیالوگها را بیان میکنند. نکته حایز اهمیت اینکه وقتی قرار است چهرهای در نمایشی ایفای نقش کند این بر عهده کارگردان است که در هدایت صحنهها گوش بهزنگ باشد که بازی بازیگران تحتالشعاع بازی چهرهها قرار نگیرد. در خوشبینانهترین حالت میتوان گفت بازی اگزجره شده حکیمی و فوران توی ذوقزننده حس او که در تمام صحنهها مشهود است و به جای اینکه به خدمت بازی خود و دیگران درآید، به ضرر بازیها تمام شده، کاملا ناخواسته بوده است. در مقابل بازی کاراکتر آقاگل با نقشآفرینی آقای ایرجراد خیلی طبیعی، رئال و دلنشین پیش میرود و به دل تماشاچی مینشیند.
با اینکه مرزبان کوشیده تراژدی اجتماعی رادی را بهروز کرده و مطابق با جامعه امروز ایران روی صحنه ببرد و به گفته خودش پلکان ۹۱ او در مقایسه با پلکان سال ۶۳ او ۲۸ سال تفاوت دارد، اما این بازآفرینی تنها در چند دیالوگ مختصر، نوسان قیمت دلار و تیکهکنایههای دستچندم گفتاری خلاصه شده و متاسفانه با وجود کوشش فراوان گروه پرجمعیت او، در نهایت دومین روایت مرزبان از پلکان رادی با ناکامی مواجه شده و نسل جوان امروز که با مقوله تئاتر مدرن و تئاتر اجتماعی آشناست و میداند میتوان در ۳۰ دقیقه مفهوم فلسفی عمیقی را با اکتبدنی و بازی فاخر به تماشاگر انتقال داد بیآنکه تصور کند به شعور تئاتریاش توهین شده، مدام از خود میپرسد چرا باید سه ساعت وقت صرف کند و روایتی بهظاهر نوشده از یک مقوله اجتماعی کهنه تراژیک را تماشا کند و حتی از پرفورمنس و زرقوبرق فراوان آن هم لذتنبرد.
ستاره جاوید
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست