سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

گاهی خودمان، سالمندان را افسرده می‌کنیم


گاهی خودمان، سالمندان را افسرده می‌کنیم

متاسفانه یک اوج شیوع بیماری افسردگی در دوره سالمندی دیده می‌شود که همین امر منجر شد تا احساس کنیم ضرورت دارد همه ما نگاه ویژه‌ای به سالمندان داشته باشیم و در واقع از افسرده …

متاسفانه یک اوج شیوع بیماری افسردگی در دوره سالمندی دیده می‌شود که همین امر منجر شد تا احساس کنیم ضرورت دارد همه ما نگاه ویژه‌ای به سالمندان داشته باشیم و در واقع از افسرده شدن آنها پیشگیری کنیم.

از نظر روان‌پزشکی دلایل مختلفی وجود دارد که می‌تواند یک فرد را جهت ابتلا به افسردگی در دوره سالمندی آسیب‌پذیر کند. از جمله این دلایل می‌توانیم به موارد پزشکی، روان‌پزشکی و اجتماعی اشاره کنیم.

دلیل روان‌پزشکی:

با افزایش سن سیستم عصبی ما هم دچار فرسایش شده و بسیاری از گیرنده‌های عصبی ما، کم می‌شوند و یا فعالیت آنها کاهش می‌یابد. همین صدمات ما را برای ابتلا به بیماری‌های روانی مستعد می‌کند. قطعا یک سالمند به دلیل فرسودگی بخش‌های مختلف سیستم عصبی‌اش نمی‌تواند مانند گذشته واکنش‌های مناسب عاطفی از خود نشان دهد لذا زمینه‌های افسرده شدن او فراهم می‌شود.

دلایل طبی:

اغلب مردم در دوران سالمندی به بیماری‌های مختلف جسمی از قبیل مشکلات قلب و عروق، فشار خون، دیابت و مشکلات گوارشی دچار می‌شوند که خود این بیماری‌ها فرد را مستعد افسردگی می‌کند که در فرد سالمند به آن، افسردگی ثانویه می‌گویند، یعنی این فرد به دلیل یک بیماری اولیه مبتلا به نوعی بیماری ثانویه روانی مثل افسردگی می‌شود. البته در سالمندان مصرف برخی داروها نیز عارضه افسردگی دارند. آنچه تا اینجا گفته شد با کمی دقت نظر از جانب خود شخص و مشاوره با پزشک متخصص قابل رسیدگی و تا حدی مرتفع کردن مشکل است اما دلیل اجتماعی که بسیار جای تامل دارد آن است که گاهی اوقات دست‌اندرکاران و مسوولان برای توجه به جوانان، سالمندان را کنار می‌گذارند.

دلایل محیطی:

درست است که به دلیل فرسودگی و کاهش عملکرد، برخی از آنها نسبت به جوانی‌شان ناتوان شده‌اند اما اگر محیط اجتماعی تدریجا آنها را کنار بگذارد و از تجارب و قابلیت آنها بهره نگیرد به افسرده شدن سالمندان منجر می‌شود. گاهی اوقات بسیاری از پست‌ها را به جوانان واگذار می‌کنند؛ مثلا موجی ایجاد می‌شود که به جوانان بیشتر توجه شود. در دنیای پیشرفته پست‌های کلیدی که نیاز به تجربه و نظارت دارد به پیشکسوت آن رشته تخصصی واگذار می‌شود اما ابزار اجرایی را به یک فرد جوان می‌دهند. مثلا مسوولیت وزارتخانه یا دانشگاه را به یک شخصیت تاثیرگذار با تجربه و علمی واگذار می‌کنند و می‌خواهند که او یک مقام جوان برای خودش برگزیند تا هم جوان هویت اجرایی پیدا کند و هم سالمند احساس فرسودگی نکند اما متاسفانه امروزه در جامعه ما بازنشستگی یک عامل مهم استرس و اضطراب برای افراد شده است و بسیاری آن را مساوی با مرگ زودرس خود می‌دانند چون باید تمام تجربه و تخصص خود را که به زحمت در طول سال‌ها اندوخته‌اند در کنج خانه نگه دارند. در هیچ جایی از آنچه در ذهن او بایگانی شده است استفاده به عمل نمی‌آید. با او مانند کودکی محتاج رفتار می‌شود، در حالی که سالمند کودک نیست. کارایی‌های او را باید در جامعه مورد استفاده قرار دهیم تا بداند هنوز کارآمد است. اگر چنین نکنیم افسردگی را در سالمندان خود با آمار بالایی خواهیم داشت.