دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
مجله ویستا

خانه، اطاق و بازی نوجوانی



      خانه، اطاق و بازی نوجوانی
منیژه غزنویان

اولین ویژگی‌ای که جو کرافت در مقاله «عمری با حسرت، پشت در اطاق خواب: فضای نوجوانی و ساخت‌های هویت‌های خصوصی» برای اطاق نوجوان، نام می‌برد «محرمانگی» است که پیشتر در یادداشتی مورد بررسی قرار گرفت. دومین بحث او درباره ارتباط نوجوان و اطاقش، مفهوم «بازی» است که موضوع این یادداشت را به خود اختصاص داده است. کرافت معتقد است ویژگی در آستانه یا مرزی بودن دوره نوجوانی، در بسیاری از حوزه‌های دیگر مرتبط با آن نیز نمودار می‌شود که از آن جمله می‌توان به بحث ارتباط نوجوان با بدنش، با خانواده و حتی با فضا اشاره کرد. او توضیح می‌دهد که نسبت نوجوانی با ارزش‌ها و جریانات عادی زندگی خانوادگی روزمره، نسبتی دوگانه است که هم افراد، درگیر آن هستند و هم نوعی از بیگانگی را در ارتباط با آن تجربه می‌کنند. این حالتی است که در موقعیت قرارگیری اطاق‌های نوجوان در خانه نیز به چشم می‌خورد، جایی که به لحاظ جنسی نیز در منطقه‌ای مرزی قرار دارد، در مرز بین احساس راحتی اطاق خواب یک کودک و نیز شنیدن مکالمات جنسی پدر و مادر از اطاق خواب اصلی خانه.

کرافت در همین زمینه و به نقل از سو تانسند و رمان معروفش با نام «خاطرات سری آدرین مول 13¾ ساله» مثالی خنده‌دار را از تلاش ناموفق آدرین مول[1] برای پنهان کردن «بلاهت» کاغذ دیواری اطاقش مطرح می‌کند:

«من تصمیم گرفته‌ام اطاقم را به رنگ مشکی، رنگ‌آمیزی کنم. این رنگی است که من دوست دارم. من بیشتر از یک دقیقه نمی‌توانم با یک کاغذدیواری ابلهانه زندگی کنم. برای سن من قطعا شرم‌آور است که چشمانم را به روی شخصیت‌های سرزمین اسباب‌بازی باز کنم که تمام دیوارها را پوشانده‌اند.  پدرم می‌گوید از هر رنگی که دوست داشته باشم می‌توانم استفاده کنم، به شرطی که رنگ را  خودم بخرم و خودم رنگ‌آمیزی را انجام دهم. من تصمیم گرفته‌ام که یک شاعر شوم... الان دو کت مشکی پوشیده‌ام! بلاهت هنوز تمام نشده است. علامت‌های پنجه دست مشکی رنگی روی زمین و پله‌ها زده‌ام... اطاق، تاریک و گرفته شده است. پدر هیچ کمکی بهم نکرد. همه چیز سیاه است.»

کرافت در توضیح این مثال می‌گوید: «تغییر دکوراسیون مصرانه آدرین به آن شکل خنده‌دار، این معنای تحت‌الفظی را می‌دهد که چه طور نوجوان تلاش می‌کند خودش را در مقابله با الگوهای کودکی بسازد. نویسنده البته تاکید می‌کند که دکوراسیون پوچ‌انگارانه مول، بی‌نتیجه است چرا که این بیان عمیق او که «یک لحظه هم نمی‌تواند زندگی کند در اطاقی با کاغذ دیواری ابلهانه»، گویای آنست که چه طور حرکات خودآگاهانه نوجوان، هنوز به ناچار، اثراتی از تعیین هویت خوش‌بینانه‌ قبلیش را دارد. آدرین مول، توانست احساسات احمقانه سرزمین اسباب‌بازی[2] را ناپدید کرده و رنگ مشکی را برای دگردیسی اطاقش به عنوان یک نسخه مغایر با فضای خانگی انتخاب کند. احتمالا علاقمندی مول به هویت شاعری نیز باید تحت تاثیر مرزهای آشفته و شلوغش باشد و دگردیسی اطاقش هم هرج و مرج خانگی و جسمانی او را برجسته می‌کند.»

کرافت از این بحث، نتیجه می‌گیرد که تلاش آدرین برای طرد چیزهای بچگانه، گویای آنست که «اطاق خوابش دیگر نمی‌تواند یک اطاق بازی باشد. به عبارت دیگر، به نظر نمی‌رسد که بازی کردن، بخشی معمولی از یک فضای نوجوانی باشد.» او در ادامه می‌گوید که گفتمان‌های کودکی رایج در غرب، داشتن فضای بازی در خانه را نشانه توجه به کودکان می‌دانند و آن‌ها آشکارا انتظار دارند که بچه‌ها بازی کنند. کرافت درنهایت این سوال مهم را طرح می‌کند که «آیا چیزی به عنوان بازی نوجوانی هم وجود دارد؟» و با تاکید می‌گوید: «من می‌خواهم بگویم بازی کردن به سادگی از فضای نوجوانی ناپدید نمی‌شود بلکه فقط شکلش تغییر می‌کند. بازی‌ها به اطاق خواب، به دفتر خاطرات یا به درون سر نوجوان منتقل می‌شوند. به نظر می‌رسد که بازی‌ نوجوان باید چرخشی به درون داشته دارد و از آن مناظر فانتزی بازی‌ها و داستان‌های کودکی فاصله بگیرد. نوجوانی آن طور که من بحث می‌کنم با یک جابه‌جایی و یک رابطه دوگانه با موضوعی به نام بدن خود شناخته شود.»

بحثی که کرافت درباره بازی و نوجوانی مطرح می‌کند، تعریف کودکانه از بازی را تغییر داده و آن را به مقوله‌ای ذهنی‌تر تبدیل می‌کند؛ بازی در فضاهایی متفاوت و شاید انتزاعی‌تر و همچنین با محوریت خود و بدن خود، بدنی که پیشتر و به نقل از تجربیات روانکاوانه، گفته شد که برای نوجوانان و در دوره بلوغ، به صورت‌های متفاوت و گاه عجیبی تجربه می‌شود: به عنوان بخشی «مرده»، «جدا از خود»، «نامناسب و خطرناک»، «آزاردهنده و دوست‌داشتنی» و...

کرافت در توضیح بیشتر مفهوم بازی نوجوانی به کارهای دونالد وینیکات[3]، روانکاو انگلیسی و نویسنده کتاب «بازی و واقعیت» استناد می‌کند.  وینیکات، نماینده یکی از مکاتب روانکاوی معروف پس از فروید است که با عنوان «ارتباط ابژه‌ای» شناخته می‌شوند. «از نظر وینیکات مادر نقش مهمی در آشنا کردن کودک با دنیا و پیش بینی همدلانه نیازهای او دارد. او که به عنوان یک متخصص کودکان آموزش دید، تمامی کوشش خود را بر تجزیه و تحلیل رابطه کودک و مادر معطوف کرد و کمتر اشاره ای به نقش پدر در آثارش می بینیم... چارچوب مفهومی که وینیکات از رابطه مادر و کودک به دست می‌دهد، منجر به ارائه شیوه درمانی می‌شود که به طور بنیادی با رویکرد کلاسیک متفاوت است. او بر این باور است که درمانگر باید محیط مناسبی را که بیمار در زمان کودکی از آن محروم بوده برای وی فراهم کند و تنها پس از آن است که خود واقعی که در مراحل ابتدایی تکاملی منجمد شده مجال از سرگیری شکوفایی خود را می‌یابد.» (فیروزآبادی، 1391) کرافت توضیح می‌دهد که دلیل استناد او به وینیکات آنست که کارهایش کاملا با ایده مکان گره خورده‌اند. در معرفی بیشتر این روانکاو می‌توان به مفهوم «ابژه انتقالی[4]» اشاره کرد که منظور از آن، چیزهایی هستند که در روند جدایی کودک از مادر و رسیدن او به استقلال، نقش وکیل و نماینده مادر را در آرامش‌دهی به فرد ایفا می‌کنند. «این ابژه انتقالی می‌تواند یک عروسک، پتویی کهنه و یا بالشی رنگ و رو رفته باشد. وینیکات همچنین به مفهوم پدیده های انتقالی[5] اشاره می‌کند که شامل اشیاء، بوها، رنگ‌ها و صداهایی هستند که شامل عناصری واقعی و عینی و در عین حال اجزایی از دنیای ذهنی خود کودک هستند. هنر، تجارب مذهبی و روند خلاقیت در انسان می‌تواند ریشه در چنین فضایی داشته باشد.» (همان) اما تمرکز کرافت در مقاله‌اش بیش از هر چیز بر روی بخش‌هایی از کتاب «بازی و واقعیت» این روانکاو معروف است، خصوصا فصلی از این کتاب که «مکان تجربه فرهنگی» را مورد بررسی قرار داده و سعی دارد به سوال «بازی کجاست؟» پاسخ دهد. کرافت با استناد به وینیکات می‌گوید: «او به شکلی مهم و تا حدی به این سوال خودش از طریق قرار دادن بازی در «مرز»، پاسخ می‌دهد. به طور یقین، بازی در یک وضعیت بینابینی قرار دارد چرا که به گفته خود او: بازی درواقع نه یک مسئله روحی درونی و نه یک موضوع واقعی بیرونی است.

... پس اگر بازی نه در درون است و نه در بیرون، پس کجاست؟ جواب وینکات، ایده «فضای بالقوه» اوست:

تجربه فرهنگی، در فضای بالقوه بین افراد و محیط مستقر می‌شود. به طوری مشابه، این را درباره بازی نیز می‌توان گفت. تجربه فرهنگی، با زندگی خلاقی شروع می‌شود که ابتدا در بازی بیان می‌گردد.

بنابراین نقشه‌ای که وینیکات برای این زمینه مرزی «تجربه فرهنگی» طراحی کرد رابطه‌ای بین بازی و مفهوم استعداد پنهانی فرض می‌کند.» کرافت، با چرخشی سریع از روانکاوی به فلسفه، این «فضای بالقوه» آرمانی وینیکات را با زمینه بازی خیال‌بافانه‌ای که باشلار در کتاب «بوطیقای فضا» مطرح کرده یکسان می‌داند، آن‌جا که می‌گوید:

خانه، پناهگاه رویاپردازی است. خانه از رویاپرداز محافظت می‌کند، خانه به شخص اجازه می‌دهد که در صلح رویاپردازی کند. فکر و تجربه تنها چیزهایی نیستند که ارزش‌های انسانی را می‌سازند بلکه ارزش‌های مرتبط با رویاپردازی، انسانیت را در عمق خودش نشان می‌دهند. رویاپردازی حتی شاخص شجاعت است، ویژگی‌ای خود ارزش‌گذارانه. بنابراین مکان‌هایی که ما در آن‌ها رویاپردازی را تجربه کرده‌ایم خودشان را در یک خیال جدید، بازسازی می‌کنند و به همین دلیل، خاطرات قبلی ما از مکان‌های سکونتی‌مان از طریق خیال‌هایی دوباره برجسته می‌شوند و این فضاهای مسکونی گذشته، در ما برای تمام زمان باقی می‌مانند. (رج: باشلار، 1391: 46) غرض کرافت از طرح تودرتوی این مباحث و نقل‌قول‌های پیچیده آنست که درنهایت بیان کند خیال‌بافی، فضای بازی را برای نوجوان مهیا می‌سازد. او می‌گوید: «در مقابلِ فضای بالقوه وینیکات، آن چه باشلار توصیف می‌کند بیشتر یک ساختار روحی آرمانی به نظر می‌رسد.»

کرافت در پایان این بخش، از تعبیر «درون- بیرون ترس‌آور» هنری میکاکس[6]، شاعر فرانسوی مورد توجه باشلار (رج: باشلار، 1391: 265)، برای توضیح بهترِ دوگانگی فضای نوجوان و نسبت آن با خودش و بدنش استفاده کرده و می‌گوید: «اطاق‌های خواب نوجوان، مکان‌هایی هستند که تعدادی از مرزها در آن بر هم منطبق هستند و ساکنانشان با امکانات بینابینی بسیاری مواجهند. بنابراین، جای تعجب نیست که ما گاهی آن‌ها را مکان‌هایی اغتشاش‌آور و مغشوش می‌بینیم.»

بنابراین نوجوانی، موقعیتی مرزی است که به لحاظ جسمی، روانی و هویتی، فرد را بین دو دنیای کودکی به جوانی قرار می‌دهد. این ویژگی مرزی بودن، در بسیاری از فعالیت‌های دیگر فرد نوجوان نیز بازتولید می‌شود که یکی از آن‌ها مفهوم بازی است. اطاق نوجوان نیز همنوا با این دگرگونی‌ها، دسنخوش دگردیسی‌هایی می‌شود که قابل توجه و تحلیل از این منظر هستند. به عبارت دیگر، آشفتگی درونی نوجوان، در فضای بیرونی او نیز تولید می‌شود و اطاق نوجوان، دریچه خوبی برای بررسی درون اوست.

در یادداشت‌های بعدی، به سایر ویژگی‌های اطاق نوجوان از منظر کرافت پرداخته خواهد شد.

منابع:

  • Craft, Jo, 2006, “َA Life of Longing Behind the Bedroom Door: Adolescent Space and Makings of Private Identity”, in, Our House: The Representation of Domestic Space in Modern Culture, Amsterdam - New York: Rodop, pp 209-225.
  • باشلار، گاستن، 1391، بوطیقای فضا، مریم کمالی و محمد شیربچه، تهران، انتشارات روشن‌گران و مطالعات زنان.
  • فیروزآبادی، علی، 17 دی 1391، بنیانگذاران فرضیّه‌ی ارتباط ابژه‌ای، در: سایت راسخون به آدرس: https://www.rasekhoon.net.
 

[1] - Susan Lillian "Sue" Townsend رمان‌نویس و نمایشنامه‌نویس انگلیسی متولد 1946است که به جهت نوشتن مجموعه رمان‌هایی پیرامون شخصیتی داستانی به نام Adrian Albert Mole شهرت دارد، رمان‌هایی که در قالب یک دفتر خاطرات نوشته شده‌اند و علاوه بر دنیای نوجوانان، اطلاعاتی را درباره روح زمانه انگلستان در دوره تاچر به خواننده می‌دهند. رمان مذکور نیز اولین کتاب این مجموعه بوده که در سال 1982 منتشر شد و مسئله اصلی آن، نوجوانی است که فکر می‌کند روشن‌فکر است. ماجراهای کتاب به شیوه‌ای طنزآمیز، سوءتعبیرهای مول از جهان اطرافش را به تصویر می‌کشد.

[2] toyland 

[3] Donald Woods Winnicott

[4] Transitional Object

[5] Tranistional Phenomena

[6] henri michaux

 

ایمیل نویسنده: ghaznavian.m@gmail.com

 

ویژه نامه ی «هشتمین سالگرد انسان شناسی و فرهنگ» 
http://www.anthropology.ir/node/21139

 

 

دوست و همکار گرامی
چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی،  نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد.
کمک های مالی شما حتی در مبالغ بسیار اندک، می توانند کمک موثری برای ما باشند:

شماره حساب بانک ملی:
0108366716007

 شماره شبا:
 IR37 0170 0000 0010 8366 7160 07

 شماره کارت:
6037991442341222

به نام خانم زهرا غزنویان