چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

همچون آینه یی بی زنگار


همچون آینه یی بی زنگار

کوتسی, روایتگر آپارتاید

آفریقا تاکنون چهار برنده نوبل ادبیات داشته است؛ ول سوینکا از نیجریه در سال ۱۹۸۶، نجیب محفوظ از مصر در سال ۱۹۸۸، نادین گوردیمر از آفریقای جنوبی در سال ۱۹۹۱ و کوتسی از آفریقای جنوبی که پس از سال ها که بسیاری او را شایسته دریافت این جایزه می دانستند، بالاخره در سال ۲۰۰۳ و در ۶۳ سالگی، جایزه نوبل را از آن خود کرد.

آکادمی نوبل با اشاره به گستره وسیع جهان داستانی کوتسی، در بخشی از ارزیابی او چنین می نویسد؛ «یکی از موضوعات بنیادین رمان های کوتسی، ارزش ها و رفتارهای منتج از نظام آپارتاید در آفریقای جنوبی است. نظامی که از دید او، می تواند در هر نقطه از جهان ما پا بگیرد.»

این آکادمی نثر خوش ساخت، دیالوگ های پرمغز و تحلیل های درخشان رمان های کوتسی را می ستاید. و در عین حال او را شکاکی پیگیر می داند که تازیانه نقد را بی رحمانه بر پیکر عقل مداری و معنویت مصنوعی تمدن غربی فرو می آورد. از دید آکادمی، کوتسی با کاوش در مفهوم ضعف و شکست انسانی، موفق به کشف بارقه یی الهی در وجود آدمی می شود.

جان ماکسول کوتسی، لاغراندام و بلندقد است و ریشی سفید و مرتب دارد. او به نسلی از نویسندگان آفریقای جنوبی تعلق دارد که علیه آپارتاید قد برافراشت. (نویسندگانی چون آلن پاتن، دنیس بروتوس، اتول فوگارد و خانم گودیمر) با این حال و برخلاف دیگر همکارانش از این نسل که فعالانه علیه نظام نژادپرست مبارزه می کردند، کوتسی همواره از جلب توجه گریزان بوده و حتی خیلی کم تن به مصاحبه داده است. در موطن او یعنی آفریقای جنوبی کسب جایزه نوبل، موجی از مجادلات را درباره زندگی حرفه یی او برانگیخت. از دید ستایشگران، کوتسی در به تصویر کشیدن مناقشات نژادی و سیاسی در قبل و پس از آپارتاید، همواره صادق بوده است. ولی منتقدان او معتقدند کوتسی با برانگیختن احساسات مخاطبان در قبال خشونت های آفریقای جنوبی، برای خود نامی دست و پا کرده و آنگاه کشور را رها کرده و زندگی خود را در جایی دیگر پی گرفته است.

استفن گری، شاعر اهل آفریقای جنوبی، معتقد است که مهاجرت کوتسی به استرالیا در سال ۲۰۰۲ به مجادلات بر سر وفاداری او به کشورش دامن زده است. از نظر او بسیاری از نویسندگان آفریقای جنوبی احساس می کردند که کشورشان برای از سر گذراندن تغییرات به حضور فعال آنها نیازمند است ولی کوتسی همواره با فاصله به این موضوع نگریسته و سعی داشته دامن خود را به حضور فعال در صحنه نیالاید. به گفته این شاعر؛ «اکثر خوانندگان ممتاز آفریقای جنوبی، کوتسی را نویسنده یی می دانند که برای خارجی ها دست به قلم می برد.» با این حال، کوتسی واقعاً نویسنده یی از آفریقای جنوبی است و این مهم در آثارش موج می زند. گویی زندگی دوره گردانه و بی هیجان او باعث شده با حفظ فاصله از مشکلات زادگاهش، به هدف خود دست یابد. او پس از فارغ التحصیلی در رشته ریاضی از دانشگاهی در آفریقای جنوبی، همچون بسیاری از روشنفکران لیبرال سفیدپوست راهی انگلستان شد و به عنوان مهندس کامپیوتر، اولین شغل خود را تجربه کرد. چهار سال بعد او راهی امریکا شده و ضمن ادامه تحصیل در دانشگاه آستین تگزاس، برای گذران زندگی به تدریس زبان انگلیسی برای دانشجویان جدیدالورود پرداخت. کوتسی از سال ۱۹۶۸ در دانشگاه بوفالو واقع در نیویورک به تدریس ادبیات مشغول شد.

تا اینکه در سال ۱۹۸۶ به زادگاهش بازگشت و سمت استادی ادبیات انگلیسی در دانشگاه کیپ تاون را از آن خود ساخت. کوتسی در سال ۲۰۰۲، استرالیا را به عنوان مقصد بعدی برگزید و به عنوان محقق افتخاری در دانشگاه آدلاید رحل اقامت افکند. جاناتان لیر استاد فلسفه دانشگاه شیکاگو که با کوتسی همکار بوده است، درباره او چنین می گوید؛ «یکی از چیزهایی که او بدان می نگرد، همان چیزی که بسیاری از جمله خود من شجاعت کافی برای نگریستن بدان را نداریم، بی رحمی و بی احساسی انسان است. اگر آثار او را بخوانید، آنها را تشخیصی صریح و جراحانه از آنچه در اطراف ما می گذرد، خواهید یافت؛ چیزی که به هیچ وجه زیبا نیست.

اما از دیگر سو، شور انسانی در او آن قدر قوی است که حتی وقتی در حال توصیف بدترین اعمالی است که انسان ها در حق یکدیگر روا می دارند، شور زندگی با شفافیت کامل حضور دارد. پرسش او پرسش از شرایط رستگاری و نفرین شدگی ما است.» ضایعه آپارتاید در رمان های کوتسی، حتی آنها که گویی در جایی غیر از آفریقای جنوبی می گذرند، حضوری تعیین کننده دارد. قهرمان اصلی اولین رمان او یعنی سرزمین های گرگ و میش که در سال ۱۹۷۴ در آفریقای جنوبی چاپ شده است، یک مرد امریکایی است که در جنگ ویتنام در بخش جنگ روانی خدمت کرده است. قهرمان داستان که زندگی اش در شرف فروپاشی است با گزارشی روبه رو می شود که درباره پیشگامان بوئرها است؛ پیشگامانی که در قرن هجدهم برای فتح و استعمار آفریقای جنوبی قدم به این سرزمین گذاشته بودند.

آلن رایدینگ

ترجمه؛ آرش جلال منش



همچنین مشاهده کنید