چهارشنبه, ۱۵ اسفند, ۱۴۰۳ / 5 March, 2025
کودکانی بزرگ, اسبی کودک

تکیه گروه تئاتر بازی روی جسمانیت بازیگر با غرض ساخت و ساز اتمسفر را پیش از این در آثاری مثل گنگ خوابدیده، کشتی شیطان و... دیدهایم. اما فارغ از هر نتیجهیی به نظر میرسد در آخرین اثر این گروه خواسته یا ناخواسته کلاژی از حضور جسمانی زنده و جاندار انسان و حیوان روی صحنه رخ میدهد. در آثار گذشته معمولا اتمسفر به غیر از چیدمان صحنه و نور و رنگ و بافت، ناشی از حضور یکپارچه جسمانی بازیگران بر صحنه بود.
باشنیدن خبر اجرای نمایش «عرق خورشید، اشک ماه» از ترکیب بازیگران به تردید افتادم و با این سوال روبهرو شدم که کارگردان چگونه قصد دارد چند مدل با تربیتهای مختلف و کارویژههای متفاوت در جهت ساخت و ساز اتمسفری واحد (که به نظرم ترجیعبند بسیاری از آثار گروه بازی بوده است) را هدایت کند. بر اساس پیشینه تئاتر بازی این مساله مهمترین چالش پیش روی کارگردان در حوزه اجرا و کارگردانی به نظر میرسید.
از یک سو با تجربهترین بازیگر این جمع از نقطه نظر تربیت در شیوه اجرایی گروه بازی و شراکت در فرآیند تولید آثار این گروه خسرو پسیانی بود. از سویی دیگر رضا کیانیان و علیرضا خمسه با پیشینه درخشان خود در عرصه بازیگری، هر چند با دو رویکرد متفاوت، با مدل و شیوهیی دیگر در تربیت بازیگری وارد اجرا شده بودند. در کنار اینها دسته بازیگران کودک قرار داشتند که تجربه بازی آنها را پیش از این در حوزه تئاتر کودک و نوجوان و اجرا برای کودکان دیده بودم. در کنار این ترکیب سهگانه حضور عنصر حیوانی (اسب) و قرار گرفتن در کنار بازیگران انسانی، اثر را از نقطه نظر ترکیب حضور جسمانی بازیگر به تکامل میرساند.
اما پس از تماشای اجرا در حالی که همچنان دغدغههای پیشین خود را دنبال میکردم، درباره میزان موفقیت کارگردان در رسیدن به هدف ایجاد اتمسفر به واسطه حضور جسمانی بازیگر، به نکاتی برخوردم که به آنها اشاره خواهم کرد.
نقشها فارغ از تاثیرشان در روند حرکت اثر، همواره حضوری فضاساز دارند. گاه خود نقش بر مبنای شخصیتپردازی به عنصری فعال از نظر فضاسازی تبدیل میشود و گاه مهارت و دقت بیشتری برای هدایت نیاز دارد تا بتواند به عنوان عنصری فضاساز کارکرد داشته باشد. از سویی دیگر منهای نقش، خود بازیگران هم بر اساس تجربه و خروجیهایی که از تجربههایشان ارائه دادهاند، با سرعتهای متفاوت فضاسازی را درک میکنند. حضور جسمانی بازیگر گاهی علاوه بر ایجاد ژست و نمایان کردن خاصیتهای فیزیکی نقش، بر فضای ناشی از موقعیت جغرافیایی و فرهنگ قومی دلالت دارد. در اجرای عرق خورشید، اشک ماه، علیرضا خمسه با وجود سابقه کمدیهای سینمایی و تلویزیونیاش حضوری غیرکمدی و موثر در اجرا از خود باقی میگذارد. خمسه نهتنها عادات ما را از چگونه دیدن خودش به هم میزند، بلکه با ساختن ژستهای مورد نیاز نقش با سرعت ما را به جهان جغرافیایی و فرهنگی درون اثر هدایت میکند. رضا کیانیان و خسرو پسیانی نیز متناسب با خواسته کارگردان و اتمسفر کار نقش خود را به حرکت در میآورند. کیانیان با توسل به شیوهیی از بازیگری که برگرفته از خصوصیات فیزیکی خود و آنچه نقشش طلب میکند، همچون تجربیات صحنهیی و تصویری دیگرش، فضا و موقعیت اجرا را تحت کنترل خود قرار میدهد.
نقش محوری او نیز در این پروسه به یاریاش آمده و میتواند با این حضور پررنگ جسمانی جهان اثر را تعریف کند. کیانیان غالبا در مواجهه با نقشهایش تلاش دارد با نشان دادن ژست و ساختن جسمانیتی متناسب با نقش از جسمانیت خود خروج کرده و ظرافتهایی متناسب با آن جسمانیت را برای ارائه نقش به کار گیرد. خسرو پسیانی نیز با توجه به آنچه پیشتر گفته شد، حضورش بر صحنه به درستی تداعیکننده شیوهیی است که گروه بازی با اجراهایش به مخاطب خود عرضه میکند. اما اسب و کودکان دو مدل دیگر از حضور زنده در صحنه هستند که نسبت به سه حضوری که پیش از این نام برده شد بیشتر قابل تامل به نظر میرسند. کودکان در غریزه کودکانه خود بازی را بازی کرده و بازیگری را نوعی بازی تلقی میکنند. آنها روی صحنه میآیند تا بازی کنند و با لذت از بازی خود ما را با جهان پرجنب و جوششان همراه میکنند. اما آیا کودکان در اجرای عرق خورشید اشک ماه حضوری موثر داشتند؟
به نظر میرسد، کنترل دشوار کودکان در صحنه، رویکرد فضاسازگونه اجرا را به رویکردی صرفا فرمالیستی تغییر داده. در نتیجه اینطور به نظر میرسد که حضور کودکان در کنار بقیه عناصر سازنده اتمسفر اجرا قرار نمیگیرد. این رویکرد به دو عامل مهم بستگی دارد: اول اینکه کودکان در ورود و خروجهایی طراحی شده قرار گرفتهاند و دیگر اینکه این ورود و خروجها را طوری در صحنه انجام میدهند که نسبت ارتباطی ما با آنها به دلیل جذاب بودن حضور بازیگونه آنهاست. اگر همین ورود و خروج را بازیگرانی در سنین واقعی نقشها انجام میدادند دیگر نمیتوانست این جاذبه را داشته باشد.
در نتیجه حضور کودکان به نوعی اجرا را در لحظاتی از اتمسفر در حال ساخت خارج کرده و دوباره به فضای اولیه بازمیگرداند. شاید این تعمد کارگردان در جهت برخورد کلاژگونه با عناصر خود بوده است. اسب اما حیوانی استثنایی است. عاطفیترین حیوانهاست. در عین حال چموش است و بازیگر. او اما در اجرای عرق خورشید، اشک ماه کارگردان را به همه خواستههایش میرساند. هم فضا میسازد و هم رام است برای هدایت شدن. او محدود شدنش را در چارچوب خواستههای کارگردان و اجرا میپذیرد. با اینکه همه مقررات وضع شده او را به سمت نافرمانی هدایت میکند ولی فرامین صحنه را به خوبی اجرا میکند و در مواجهه با پارتنر اصلی (نه بدل که پارتنر واقعی حیات او است) بسیار منعطف و همراه عمل میکند، مبادا که قاعدهیی از قواعد اجرا به هم بریزد.
علیاصغر دشتی
کارگردان تئاتر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست