شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

شعر می خوانیم تا حالمان خوش شود


شعر می خوانیم تا حالمان خوش شود

به احترام بزرگداشت روز شعر

امروز روز شعر و ادب است و این نامی است که چند سالی است برای این روز برگزیده شده است و در این نام گذاری هم تا دلتان بخواهد چون و چرا وجود دارد که هنوز کسی به این چراها پاسخی درخور شایسته نداده است.

این یک روی سکه است و روی دیگر سکه این است که به هر حال به میمنت و مبارکی، «شعر» هم برای خود صاحب «روز»ی شد و تقویمها هم نوشتند و حالا مواظبیم که بی تفاوت از این چهارشنبه نگذریم و کاری بکنیم برای شعر، اما به راستی شعر به کاری که ما برای او می کنیم احتیاج دارد یا هر قدمی که برای شعر بر می داریم، قدمی است برای خودمان؟! شعر دیر زمانی است که همراه ماست؛ از آن زمان که رودکی سرود:

بوی جوی مولیان آید همی

یاد یار مهربان آید همی

تا امروز که شاعر می سراید:

زندگی خالی نیست

مهربانی هست، سیب هست، ایمان هست و...

قرنهاست این موجود نازنین با ماست و در دست و ذهن و زبان آدمهای متفاوتی حضور داشته. گاهی از جان مولانا خروشیده است که:

حرف و صوت و گفت را بر هم زنم

تا که بی این هر سه با تو دم زنم

و گاه در دست مثلاً شاعری دیگر که گفته است:

من اینارو به قیمت جون خریدم

خیال نکن که مفت و ارزون خریدم!

تا سرو دستی تکان بخورد و عده ای هم مثلاً لذت ببرند! گاه شعر بر زبان نظامی جاری شده است تا بسراید:

پیش و پسی بست صف اولیا

پس شعرا آمد و پیش انبیا

و این گونه شاعر واقف بوده است به هدیه ارزشمندی که خداوند به او ارزانی داشته و گاه کلمات به دست مثلاً شاعری افتاده است و او آنها را به هم بافته و به نظر خود شعر سروده است و چه فکر کوتهی است که انسان، پس و پیش کردن کلمات را شعر بداند و بر آن نام «سروده» بگذارد!

شعر گاهی به دست کسی افتاده تا مدح شاهی و صاحب منصبی را بگوید و گاهی تیغی شده است برای ایستادن و تاختن بر قدرتی.شعر گاهی اشک خواننده ای را جاری کرده است و گاهی لبخندی را به لبی هدیه، که آدمی برای لحظه ای هر چند اندک خوش باشد و شعر این همزاد مهربان ایرانیان در این همه سالها و قرنها چه تجربیاتی را که از سر نگذرانده است.

پستی ها و بلندیهای فراوانی را طی کرده و روزهای خوش و ناخوش فراوانی را تجربه، و همچنان به حیات خود ادامه می دهد.

همچنان پا به پای ما می آید، با خیل فراوان شاعران و متشاعران و خود، نیک می داند همه آنهایی که سراغ او می آیند، در یک حد و اندازه نیستند. می داند که همه نمی دانند او چه هدیه بزرگی است که اگر این گونه می بود، او را بیش از این قدر می دانستند و به آزارش بر نمی خواستند و او را به هر راهی نمی کشیدند و برای لذت بردن ظاهری، هر بلایی بر سر او در نمی آوردند !فراموش نمی کردند شعر وسیله تملق و چاپلوسی و دریوزگی نیست.

امروز روز شعر و ادب فارسی است. همین حالا که دارم می نویسم، ابیات فراوانی از شاعران این سرزمین در ذهنم تلاطم می کند، ابیاتی که خواندن هر کدام از آنها به من حس و حالی می دهد، اما آنچه در خواندن شعرهای بعضی از شاعران برایم اتفاق می افتد و مرا وسوسه می کند تا بیشتر شعر بخوانم، حس خوبی است که از خواندن شعر شاعرانی همچون مولوی، حافظ، سعدی، فردوسی و...

به من دست می دهد و آتشی که تفکر مرا شعله ور می کند.

وقتی شعر این بزرگان را می خوانم، احساس می کنم دیگر نمی توانم بد باشم و این خاصیت کلام و تفکر این ستاره های ارجمند شعر و ادب فارسی است.

مگر می توان دقایقی را بر کنار دریای مواج مثنوی مولوی نشست و بعد هم همه چیز تمام شود و از خواندن آن در تو تغییری حاصل نشود؟

مگر می شود سعدی خواند و جهان را عاشقانه دوست نداشت؟ در روز شعر، به شعر سلامی دوباره می گویم و از او به خاطر این همه سالی که با ما ایرانیان بوده است، تشکر می کنم.؛ ولی عذرخواهی ام را هم تقدیم او می کنم به خاطر وجود همه آنهایی که هنوز نمی دانند: «شاعری هدیه خداوند است»

و آن را پاس نمی دارند. آنهایی که شعر را قدر نمی دانند و آن را ذلیل و خوار می کنند و دعا می کنم به آن روزهای سرشار از شعر و شاعری برگردیم که پیشینیانمان داشته اند. روزگاری که شعر بود و شعر بود و شعر بود...

عباسعلی سپاهی یونسی



همچنین مشاهده کنید