سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

اسلام سه ضلعی


اسلام سه ضلعی

تأملی بر جامعه شناسی تاریخی مردم سالاری

سازگاری اسلام با دموکراسی یا دموکراتیک بودن حکومت در اسلام، اگرچه موضوعی معاصر و تازه مطرح است، همواره بخشی از سرنوشت تاریخی مسلمانان بوده و است و ریشه‌های دیرینه‌ای دارد. نه دموکراسی موضوعی جدیدی است و نه اسلام، امّا در روزگار نوزایی‌ها و تحول‌ها از بازتعریف مفاهیم، ایده‌ها و تحلیل نسبت‌ها گریزی نیست.

به هر حال عمر سه‌ضلعی اسلام، حکومت و مردم به چهارده قرن رسیده، اما با این حال موضوع روز و دغدغة همیشگی بوده است و احتمالاً خواهد بود. در این مقال با چند نکتة تحلیلی دراین‌باره آشنا خواهید شد.

● مردم‌سالاری و حکومت اسلامی

مفهوم «حکومت مردم» و «حاکمیت مردم» حداقل از سه هزار سال پیش در جوامع مختلف وجود داشته است. مسلم و بدیهی است که اقوامی که با زبانی غیر از لاتین تکلم می‌نمودند به حاکمیت مردم، دموکراسی نمی‌گفتند. اگر فرض کنیم که ایرانیان باستان به آن «خشتر پاون» می‌گفتند و اگر فرض کنیم که چینی‌ها لفظ «مین جو جوگی» را که امروز به کار می‌برند در آن زمان نیز به کار می‌بردند یا ژاپنی‌ها آن را با واژۀ «مین شو شوگی» معرفی می‌کردند یا عرب‌ها «حکومه‌الشعب» می‌گفتند، لاتین‌زبان‌ها آن را با واژۀ دموس ــ کراتوس نشان می‌دادند (دموس به معنای مردم و کراتوس به معنای حکومت و حاکمیت). هرودوت، تاریخ‌نویس یونانی، معتقد است که ایرانیان، دویست سال قبل از افلاطون و ارسطو، دموکراسی را می‌شناختند و دربارۀ ویژگی‌های آن بحث می‌کردند. ایرانیان معاصر مفهوم حکومت مردم و حاکمیت مردم را با سه واژۀ مردم‌سالاری، جمهوریت و دموکراسی می‌شناسند که اگرچه واژۀ دموکراسی در میان آنها طرفداران بیشتری دارد، در این‌ نوشتار بیشتر از واژۀ مردم‌سالاری استفاده شده است.

مردم‌سالاری مانند بسیاری از پدیده‌های دیگر، انواع مختلفی دارد؛ به‌گونه‌ای‌که فردی مانند دیوید هلد در کتاب «مدل‌های دموکراسی» ادعا کرده است که نزدیک به حداقل یازده نوع دموکراسی (مردم‌سالاری) وجود دارد؛ البته در اینجا بناست به دوازده عدد از دموکراسی‌هایی که نگارنده با مطالعۀ جامعه‌شناسی تاریخی خود به آنها دست یافته است برشمرده و نسبت هر یک از آنها با حکومت اسلامی را بیان شود.

قبل از بیان آنها لازم است این نکته ذکر شود که در تقسیم‌بندی پدیده‌ها همواره باید آنها را از ابعاد مختلف تقسیم کرد؛ بنابراین در اینجا نیز مردم سالاری از چهار بُعد تقسیم شده است.

در مرحلۀ اول به انواع مردم‌سالاری از نظر صفات اشاره شده است. مردم‌سالاری از این نظر به دو دسته تقسیم می‌شود: مردم‌سالاری محض و مردم‌سالاری غیر محض.

ٓ● انواع دموکراسی از نظر صفات

الف) مردم‌سالاری محض

ویژگی‌های این نوع مردم‌سالاری عبارت‌ است از:

۱) مبنای قانون خواست مردم قرار می‌گیرد؛ هر خواستی باشد (بدون محدودیت)؛

۲) پلورالیسم عقیدتی وجود دارد (یعنی هر عقیده‌ای حق است؛ اگر اقلیت است می‌تواند به اکثریت تبدیل شود)؛

۳) سکولاریسم سیاسی وجود دارد (جدایی سیاست از دین)؛

۴) مشارکت مردم در مسائل سیاسی؛

۵) آزادی‌های نسبی؛

۶) تساوی در برابر قانون.

ب) مردم‌سالاری غیر محض

اما مردم‌سالاری غیرمحض ویژگی‌های متفاوت از مردم‌سالاری محض به عبارت ذیل دارد:

۱) مبنای قانون خواست مردم قرار می‌گیرد محدود به عقیده مورد نظر اکثریت جامعه؛

۲) مونوئیسم عقیدتی وجود دارد (یعنی فقط یک عقیده، حق است)؛

۳) سیاست می‌تواند مبتنی بر دین ماوراءالطبیعی باشد؛

۴) مشارکت مردم؛

۵) آزادی‌های نسبی؛

۶) تساوی در برابر قانون.

با مطالعۀ جامعه‌شناسی تاریخی متوجه می‌شویم که مردم‌سالاری محض در هیچ‌یک از جوامع بشری تحقق خارجی پیدا نکرده است و فقط در کتاب‌ها و سخنرانی‌های تبلیغاتی وجود دارد. بر این اساس حکومت اسلامی با آن سازگاری ندارد. علاوه بر اینکه سه ویژگی اول این نوع از مردم‌سالاری با اسلام سازگار نیست. اما حکومت اسلامی با مردم‌سالاری غیر محض نه تنها ناسازگار نیست، بلکه یکی از مصادیق این مردم‌سالاری به شمار می‌رود و اساساً همۀ مردم‌سالاری‌هایی که طی تاریخ در جوامع مختلف اجرا شده همگی مردم‌سالاری‌های غیرمحض‌اند؛ برای مثال در مردم‌سالاری اسلامی اولاً مبنای قانون خواست مردم قرار می‌گیرد محدود به عقیدۀ مورد نظر اکثریت که اسلام است؛ ثانیاً اسلام معتقد است که فقط او حق است؛ زیرا در قرآن آمده است: «ان الدین عندالله الاسلام؛ روش زندگی نزد خداوند فقط اسلام می‌باشد» (آل عمران/ ۱۹)؛ ثالثاً در اسلام، سیاست مبتنی بر دین ماوراء الطبیعی (آسمانی) است. سه ویژگی دیگر نیز در اسلام وجود دارد. امام خمینی دربارۀ دموکراسی اسلامی فرموده است:

ممکن است دموکراسی مطلوب ما با دموکراسی‌هایی که در غرب هست مشابه باشد، اما آن دموکراسی‏ای که ما می‏خواهیم به وجود آوریم در غرب وجود ندارد. دموکراسی اسلام، کامل‌تر از دموکراسی غرب است.

● انواع دموکراسی از نظر مکتب

دموکراسی از نظر مکتب نیز به شش دسته تقسیم می‌شود؛ یعنی شش مکتب در سه سدۀ اخیر سربلند کرده و ادعای داشتن مردم‌سالاری نموده‌اند. تقسیم‌بندی ذیل براساس ادعای این مکتب‌ها و نه بر به رسمیت شناختن آنهاست. این شش نوع مردم‌سالاری عبارت است از: ۱. مکتب لیبرالیسم ادعای مردم‌سالاری لیبرالیستی را دارد؛ ۲. مکتب سوسیالیسم مدعی مردم‌سالاری سوسیالیستی است؛ ۳. اسلام مردم‌سالاری اسلامی را می‌خواهد؛ ۴. فاشیسم مردم‌سالاری فاشیستی را ادعا می‌کند؛ ۵. مسیحیت مدعی مردم‌سالاری مسیحی است؛ ۶. ناسیونالیسم مردم‌سالاری ناسیونالیستی را می‌خواهد.

با توجه با این، دو دسته‌بندی نتیجه گرفته می‌شود:

الف) مردم‌سالاری یک ظرف است و مکتب‌ها، مظروف آن‌اند و ظرف همواره با مظروف خود شناخته می‌شود؛ یعنی اگر در این ظرف، اسلام ریخته شود، دموکراسی اسلامی حاصل آن خواهد بود و اگر در آن لیبرالیسم ریخته شود، دموکراسی لیبرالیستی ایجاد می‌شود و اگر سوسیالیسم ریخته شود دموکراسی سوسیالیستی تشکیل می‌گردد.

ب) ارکان تشکیل‌دهندۀ مردم‌سالاری عبارت‌اند از: ۱. مشارکت مردم در مسائل سیاسی؛ ۲. آزادی‌های نسبی؛ ۳. تساوی در برابر قانون (در یک بررسی بسیار ساده به سرعت پی می‌بریم که مکتب اسلام این ارکان را به رسمیت شناخته و آنها را جزء احکام امضایی خود قرار داده است؛ زیرا این مکتب برای مشارکت مردم در مسائل سیاسی جایگاه ویژه‌ای قائل است، آزادی‌های آنها را در ابعاد مختلف به رسمیت می‌شناسد و تساوی در برابر قانون از اصول اساسی آن به شمار می‌رود).

البته متأسفانه عده‌ای تصور می‌کنند که بعضی از اصول لیبرالیسم، مانند سکولاریسم، از مردم‌سالاری جدانشدنی است در صورتی که این چنین نیست؛ زیرا لیبرالیسم، مانند اسلام، مکتب است؛ درحالی‌که دموکراسی و مردم‌سالاری شیوۀ حکومتی شمرده می‌شود.

ایرانیان باستان، از اولین اندیشمندانی بوده‌‌اند که دربارۀ دموکراسی اظهار نظرکرده‌ و به‌حق فقط بر همین ویژگی‌ها دربارۀ مردم‌سالاری تأکید نموده‌‌اند. هرودوت مورخ یونانی دربارۀ ویژگی‌های دموکراسی نزد ایرانیان باستان نوشته است: «اوتانس می‌گفت: ... اما حکومت مردم، اولاً این حکومت اسم خوبی دارد که تساوی حقوق است و دیگر اینکه مردم کارهایی را که مالک‌الرقاب می‌کند مرتکب نمی‌شوند. انتخاب مستخدمین دولت به حکم قرعه است. هر امری مسئولی دارد و هر تصمیمی به مجلس رجوع می‌شود. بنابراین پیشنهاد می‌کنم که حکمرانی یک نفر را ملغی کرده ادارۀ امور مردم را به مردم واگذاریم. اهمیت در کمیت است».

امروزه نویسندگان کتاب «دموکراسی چیست؟» مردم‌سالاری را خیلی رقیق‌تر از گذشتگان مطرح کرده و گفته‌اند: «وجود دموکراسی مستلزم دو اصل کلی نظارت همگانی بر تصمیم‌گیری جمعی و داشتن حق برابر در اعمال این نظارت می‌باشد».

● مردم‌سالاری از نظر مشارکت

مردم‌سالاری از نظر مشارکت به دو دستۀ مستقیم و غیر مستقیم تقسیم می‌شود.

در مردم‌سالاری غیر مستقیم مردم با واسطۀ نماینده‌ها در مسائل سیاسی مشارکت می‌کنند، اما در نوع مستقیم آن مردم، بدون واسطۀ نماینده‌ها، در مسائل سیاسی مشارکت می‌نمایند.

حکومت اسلامی از هر دو مردم‌سالاری استفاده می‌کند.

● مردم‌سالاری از نظر عمق

و دستۀ چهارم از انواع مردم‌سالاری، که آن را مردم‌سالاری از نظر عمق می‌نامیم، به دو گونه تقسیم می‌شود:

۱) مردم سالاری حداکثر که در آن نهادهای حاکمیت مردم در جامعه نهادینه‌شده باشند؛ مانند: احزاب، شوراهای شهر و روستا، مجلس.

۲) مردم‌سالاری حداقل. در این نوع مردم‌سالاری، مردم حداقلی از آزادی را دارند و در انتخابات شرکت می‌کنند.

همۀ مردم‌سالاری‌های برخاسته از انقلاب‌های مردمی از مردم‌سالاری حداقل شروع می‌کنند و به سمت مردم‌سالاری‌های حداکثر پیش می‌روند. مردم‌سالاری اسلامی هم در همۀ مصادیق خود (یعنی حکومت پیامبر، حکومت امام علی(ع) و جمهوری اسلامی ایران) که یکی از مردم‌سالاری‌های برخاسته از انقلاب اجتماعی است، از مردم‌سالاری حداقل شروع کرده و به سمت مردم‌سالاری حداکثر پیش رفته است.

نویسنده: احمد - جهان بزرگی

منبع: ماهنامه - زمانه - ۱۳۸۹ - شماره ۹۱، شهریور و مهر - تاریخ شمسی نشر ۰۰/۷/۱۳۸۹



همچنین مشاهده کنید