جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

افول هژمونی آمریکا


افول هژمونی آمریکا

گفتار پیش رو, خلاصه ای است از یکی از کتابهای دکتر ولی رضا نصر, به نام «ملت بی اهمیت» کتاب به افول قدرت و نفوذ آمریکا در خاورمیانه و جایگزینی آن با چین می پردازد

اشاره: زمانی بیل کلینتون، رییس جمهور سابق آمریکا، در مورد کشورش گفته بود، ما ملتی بسیار مهم هستیم که حضور ما برای نظم و امنیت جهانی ضروری است. دنیا بدون ما، جایی با آزادی کمتر و منازعه بیشتر خواهد بود و هیچ کشور دیگری قدرت ثبات بخش ایالات متحده را ندارد. در مقابل او ولی رضا نصر، پسر سید حسین نصر، فیلسوف مشهور سنت گرا، کتابی به زبان انگلیسی درباره سیاست خارجی آمریکا منتشر کرد، که نام تحریک آمیز «ملت بی اهمیت» را بر خود دارد. وی در این کتاب، به خروج آمریکا از خاورمیانه و جایگزینی آن توسط چین اشاره می کند و معتقد است ایالات متحده در حال واگذاری نقش راهبردی خود به این کشور است.

ولی رضا نصر، دانش آموخته دوره دکترای علوم سیاسی در دانشگاه «ام آی تی» آمریکاست. وی نویسنده کتاب هایی چون: «دموکراسی در ایران»، «نیروهای خوشبختی»، «پیش قراولان انقلاب اسلامی؛ جماعت اسلامی پاکستان»، «مودودی و احیای اسلامی»، «لویاتان اسلامی؛ اسلام و اقتدار حکومت»، و کتاب «احیای شیعه» است. نصر همچنین عضو شورای روابط خارجی آمریکا است و از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۱ مشاور ریچارد هالبروک، فرستاده ویژه آمریکا به افغانستان و پاکستان بود.

متن زیر ترجمه گزارشی است از کتاب «ملت بی اهمیت؛ عقب نشینی سیاست خارجی آمریکا» اثر دکتر ولی رضا نصر، که توسط مجله «روابط بین الملل» در آمریکا منتشر شد.

ولی نصر، نویسنده کتاب پرفروش «احیای شیعه»، دانشگاهی مشهوری است که به ما در درک سیاست های آمریکا در قبال منطقه وسیع خاورمیانه که تا جنوب شرق آسیا امتداد دارد، کمک بسیاری نمود. بحث های او در کتاب تازه اش به طور عمده بر سه محور استوار است: بازی قدرت در داخل دولت آمریکا، رقابت قدرت های منطقه ای و در آخر رقابت چین و آمریکا در عرصه جهانی.

هدف اصلی نصر مخاطب قرار دادن تصمیم سازان سیاست خارجی آمریکاست. کتاب وی از ابتدای انتشار، توجه زیادی را در میان رسانه ها و مطبوعات آمریکایی به خود جلب نموده است. توانایی نویسنده به عنوان عضو سابق دولت اوباما، برای توصیف جنگ داخلی میان افکار و شخصیت های آمریکایی امتیاز عمده و مهم کتاب وی به شمار می آید. نصر، اوباما و دستیارانش را به نداشتن بینش و ابزار لازم برای اتخاذ سیاست های دراز مدت متهم می کند. از نظر وی، گروه مشاوران کوته بین اوباما بیشتر تحت تاثیر نظرات افکار عمومی و مخاطبان داخلی است که بطور وسیعی مخالف ضرورت تن دادن به کار دشوار سازش و مصالحه دیپلماتیک است. به عبارت دیگر، اوباما نادیپلماتی است که سیاست خارجی را به ابزاری برای عوام فریبی داخلی تبدیل کرده است. به همین خاطر، رییس جمهور ایالات متحده به راهبرد کسب پیروزی های آسان در مناقشه های پیچیده روی آورد. اوباما پس از تحمل چند شکست در ابتدای کار، به سمت سیاست عدم دخالت در منطقه خاورمیانه و مشروعیت بخشی به آن حرکت کرد.

علاوه بر این ها نصر، به عنوان مشاور ریچارد هالبروک، فرستاده ویژه به منطقه، یک روایت شخصی از مساله دارد. هالبروک دیپلمات برجسته و جاه طلبی بود که بنابر گزارشها پیش از دستیابی هیلاری کلینتون به مقام وزارت خارجه، گوشه چشمی هم به آن منصب داشت. وی که برای ایفای نقش ضعیف تری برگزیده شد، هرگز از تلاش برای اثبات توانایی های خود برای آن چه که شایسته اش بود، دست برنداشت. اوباما به شخصه این عقیده را پذیرفت که جنگ با افغانستان ضروری بود، اما جنگ با عراق یک انتخاب بود و ضرورتی نداشت. تاکید بر این مساله همان چیزی بود که هالبروک به دنبالش بود و در نتیجه باعث شد تا او بیشتر دیده شود. بزرگترین کمک وی به سیاست خارجی آمریکا در افغانستان، این بود که دیپلماسی را بر راه حل نظامی اولویت داد. هالبروک به دنبال آن بود تا با ایجاد ائتلاف و سازش راه گریزی بیابد و سعی می کرد تا رضایت طرفین دارای منافع مشترک را بدست آورد. دیدگاه جامع او نه تنها راه را برای گفتگو با طالبان هموار کرد، بلکه کشورهای همسایه را نیز ترغیب نمود تا به مذاکرات بپیوندند.

البته این شروع امیدوار کننده نتوانست ره به کجایی ببرد و به شکست انجامید. نصر در این مورد دستیاران اوباما را به غفلت متهم می کند، در حالی که در مقابل آنها هالبروک در تلاش برای پیگیری یک دیپلماسی فعال بود. او توضیح می دهد که چگونه هالبروک منزوی شد، در تاریکی ماند و در نهایت در دهلیزهای کاخ سفید رها شد. نصر به حمایت هیلاری کلینتون، وزیر خارجه از هالبروک به عنوان فرستاده ویژه، اشاره می کند و معتقد است که سفیر ویژه در مقابل مشاوران عوام فریب رییس جمهور به عنصری غیر موثر و ناکارآمد تبدیل شد. در نهایت فرآیندی که فرستاده ویژه آغاز کرد عقیم ماند و برای ایالات متحده راهی نماند، جز این که برای عقب نشینی از افغانستان خود را آماده کند. یکی از عیب های مسلم کتاب این است که نویسنده به برنامه های شخصی هالبروک بی توجهی کرده است. وی متهم شده بود که در مورد میزان نفوذ خود در واشنگتن دچار اشتباه شد و در نهایت تنها ماند و مورد بی اعتنایی قرار گرفت. بخاطر دارم که در فوریه سال ۲۰۱۰ با هالبروک ملاقاتی داشتم که او نه تنها در مورد افغانستان نگران بود، بلکه درباره آینده شخصی اش در دولت اوباما نیز نگرانی داشت. نصر فکر می کند هالبروک تا آخر به خاطر کارهایش تحت فشار قرار داشت.

نصر که از رویکرد اوباما ناراضی بود، سیاست و موضع تازه ای را در قبال افغانستان، پاکستان، ایران، عراق و بهار عربی پیشنهاد نمود. اگرها و اماهای او به عنوان فردی محرم در دستگاه سیاست خارجی آمریکا قابل تامل هستند. نصر برای محافل سیاست گذار واشنگتن دارای جاذبه بسیاری است، چرا که او دارای روابطی تنگاتنگ با کشورهای منطقه خاورمیانه است. نفوذ او بر هر دو طرف ماجرا، وی را قادر می سازد تا به جای پیگیری منافع انحصاری و یک جانبه، بدنبال نمودار وِن باشد. نصر به عنوان کسی که شبکه روابط در خاورمیانه و جنوب شرق آسیا را بخوبی می شناسد، درباره قوم گرایی در خاورمیانه و خطرات امنیتی در حوزه جنوب شرق آسیا هشدار می دهد.

فرمول جادویی نصر برای منطقه، رشد اقتصادی و تشکیل طبقه متوسط است. در این پیشنهاد او به نمونه ترکیه نظر دارد، که در واقع خلاصه ای از کتاب پیشین او به نام «نیروهای خوشبختی» هم هست. ترکیه توانست یک نظام مردم سالار با بهترین عملکرد در حوزه اقتصاد آزاد، و رعایت ارزش های منطقه ایجاد کند، که آن را به الگویی از نوگرایی اسلامی تبدیل کرد. نویسنده این شیوه را در مقابل سیاست های کهنه و قدیمی کل منطقه قرار می دهد. نصر مخصوصا از پادشاهی های خلیج (فارس) ابراز انزجار می کند، که به گمان او توجه و حمایتی را از واشنگتن دریافت نموده اند که لیاقت آن را نداشتند. وی در ادامه از لغزش آسان عراق به دامان رقابت های قبیله ای در دوران مالکی، امنیتی شدن پاکستان و مصر تحت حاکمیت نظامیان و جهان سوم گرایی منسوخ ایران انتقاد می کند و در مجموع ناتوانی آمریکا برای تاکید بر شکل گیری خاورمیانه ای دموکرات و مرفه را مورد سرزنش قرار می دهد. او از واشنگتن می خواهد تا برای دستیابی به آرمان های سیاسی خود، سرمایه گذاری اقتصادی کند، تا بتواند جایگاه حیاتی خود را بازپس گیرد. منظور او اهمیت دادن به آن نوع تحرکات منطقه ای است که بر اصول یکجانبه گرایی آمریکا پیشی گیرد. پیام نویسنده روآوردن به راههای دیپلماتیک در قبال رژیم های مستقر است تا بتوان آنها را در دراز مدت در نظام جهانی ادغام کرد، چیزی که آنکارا نیز با آن موافق است.

نصر معتقد است تمرکز قدرت در خاورمیانه از محور عربی به بالهای شمالی و جنوبی آن یعنی ترکیه و ایران منتقل شده است. البته نویسنده در اینجا نقش منحصر بفرد اسراییل را در خاورمیانه مورد غفلت قرار داده و در مقابل، تحرکات کم اهمیت رقبای منطقه ای را بزرگنمایی کرده است. اگر چه وی به ما نمی گوید که ایران چه راهی را باید طی کند تا ادعای خود مبنی بر قدرت منطقه ای بودن را ثابت کند، اما به رهبری بلوک شیعه توسط ایران اشاره می کند. این موضوع خود به خود نقش مشابهی را به ترکیه در میان سنی ها واگذار می کند و نصر نیز از نقش رهبری ترکیه حمایت می کند. در مجموع منظور وی، دو قطبی شدن منطقه نیست، بلکه به نظر نویسنده، داستان موفقیت اقتصادی ترکیه، دیگر کشورها را ترغیب می کند تا از نظر اقتصادی درهم ادغام و بیشتر به هم وابسته شوند و یا به زوال و فروپاشی ملی آنها منجر می شود، که احتمال اخیر در مورد پادشاهی های خلیج (فارس) نگران کننده و جدی است.

نظریه صلح اقتصادی نصر، برای خاورمیانه بزرگ، می تواند خطر تسلط و غلبه چین در هنگامه غفلت آمریکایی ها را بدنبال آورد. نویسنده بر حضور آمریکا در خاورمیانه تاکید می کند، تا از ادغام منطقه با اقتصاد چین جلوگیری بعمل آورد. او درباره رشد پیوندهای اقتصادی دومین قدرت اقتصادی دنیا به ویژه با کشورهایی چون ترکیه، پاکستان و ایران توضیح می دهد. نویسنده به این موضوع اشاره می کند که چین خاورمیانه بزرگ را به مثابه «غرب آسیا» می انگارد و آن را بخش جدایی ناپذیر حوزه نفوذ طبیعی خود به شمار می آورد. نصر به این واقعیت پنهان اشاره می کند، در حالی که چینی ها دارند تعریف خود از آسیا را توسعه می دهند، ایالات متحده در حال دور زدن آسیاست. نویسنده در ادامه به این دیدگاه می رسد که برای داشتن یک سیاست باثبات در آسیا، نیاز است آمریکا همانند چینی ها عمل کند.

کتاب «ملت بی اهمیت» به فهم سیاست خارجی آمریکا در قبال خاورمیانه بزرگ، که از هدایت پشت صحنه تا تظاهر به بی تفاوتی در نوسان است، کمک زیادی می کند. درس مهم کتاب برای آمریکا و سیاست سازان منطقه این است که فهم اهداف سیاست خارجی در میدان پیچیده رقابت برای قدرت، نیازمند همراهی و گفتگو با تمام طرفهای درگیر است.

افول هژمونی آمریکا

نویسنده: امیرهان یورولمازلر

ترجمه: حسن توان

چشم انداز ایران، شماره ۹۲

منبع: مجله روابط بین الملل (The Journal of International Affairs)، تابستان ۲۰۱۳، شماره ۱۸



همچنین مشاهده کنید