پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

به تنهایی هرگز


به تنهایی هرگز

«آنگلا مركل» را می توان وارث خط مشی سیاست خارجی «كنراد آدنائر» نخستین صدراعظم دولت فدرال آلمان دانست

«آنگلا مركل» را می توان وارث خط مشی سیاست خارجی «كنراد آدنائر» نخستین صدراعظم دولت فدرال آلمان دانست. نخستین صدراعظم زن ۵۲ ساله آلمان، طی پنج ماه اخیر بر همان خطوطی طی طریق می كند كه شالوده دیپلماسی آلمان پس ازاتحاد و نیز اقتضائات تغییر موقعیت ژئواستراتژیك برلین پس از ۱۱ سپتامبر بر آن بنا نهاده شده است. حفظ توافقی همه جانبه در سیاست خارجی و تداوم آن یكی از مهم ترین خصوصیت های فرهنگ سیاسی در آلمان است. مهم ترین محورهای این توافق، از زمان صدارت آدنائر دوستی با ماوری بحار و پیگیری سیاست همگرایی اروپایی و روابط خوب با همسایگان و قبل از همه بافرانسه، كه از آغاز دهه پنجاه میلادی در سرلوحه تلاش های آلمان در عرصه سیاست خارجی قرار داشته. و همچنین تلاش برای حل مناقشه خاورمیانه است. جهت گیری سیاست خارجی آلمان را می توان در اصول بدیهی « تكرار گذشته هرگز» و « به تنهایی هرگز» خلاصه كرد. « تكرار گذشته هرگز» تأكید بر این نكته است كه بازگشتی به حاكمیت خود كامه و سیاست توسعه گرایانه وجود نخواهد داشت. این عبارت همچنین حاكی از بدبینی عمیق نسبت به استفاده از ابزار نظامی برای كسب قدرت یا حل مناقشات بین المللی است. « به تنهایی هرگز» به معنای ارتباط محكم با جامعه كشورهای دموكراتیك غربی است. ادغام آلمان در اروپایی كه رابطه تنگاتنگ اعضای آن با یكدیگر هر روز عمیق تر شده و حضور آن در پیمان دفاعی آتلانتیك شمالی ( ناتو) هر روز مستحكم تر می شود، پایه های اصلی جهت گیری سیاست خارجی آلمان است. از سال های پایانی دهه شصت میلادی، به ویژه دوران صدارت عظمای «ویلی برانت» (۷۴-۱۹۶۴)جهت گیری سیاست خارجی آلمان به سمت غرب به موازات سیاست ایجاد تعادل در روابط با لهستان و سایر كشورهای اروپای شرقی تكمیل شد كه در این میان تعمیق پیوندها با روسیه اهمیتی مضاعف می یابد.

«آنگلا دوروتی كاسنر» (مركل) رهبر اتحادیه های (راست میانه) دموكرات مسیحی و سوسیال مسیحی (CDU/CSU) كه پس از ماه ها مذاكره و رایزنی نفس گیر با حزب چپ میانه یعنی سوسیال دموكرات(SPD) نخستین دولت ائتلافی بزرگ آلمان را كه از سال ۱۹۶۹ به این سو بی سابقه بود، تشكیل داد، در عرصه سیاست خارجی نیز رویكرد ائتلافی را در پی گرفت.

نخستین پرونده روی میز مركل، روابط منجمد شده برلین _ واشنگتن بود كه در پی شكاف ایجاد شده بین آلمان و فرانسه با بریتانیا و آمریكا در جریان بحران عراق پیش آمده بود. از این رو خانم صدر اعظم كه لقب « بانوی آهنین آلمان » را از آن خود كرده است با استناد به اصل «دوستی با آنسوی دریاها» روند همگرایی دو سوی آتلانتیك را در پیش گرفت و بهبود روابط با واشنگتن را در صدر اولویت های خود خواند. مركل در نخستین سخنرانی عمومی خود از روابطی تنگاتنگ، صادقانه، باز ومطمئن با آمریكا سخن به میان آورد. وی با اشاره به حمله نیروهای آمریكایی به عراق تأكید كرد «كشمكش های سابق، درباره عراق را پشت سر گذاشته ایم. ما اكنون برای آینده برنامه ریزی می كنیم و كاری به گذشته نداریم. » از این رو مركل دو بار در ماه های ژانویه و مه ۲۰۰۶ راهی واشنگتن شد و بر تعمیق همگرایی دو سوی آتلانتیك صحه گذاشت. همگرایی كه نقطه عطف آن، مهندسی واكنش در قبال پرونده هسته ای تهران است. برلین به عنوان یكی از سه شریك اروپایی تهران در مذاكرات هسته ای، نقش اثرگذاری در فرآیند بررسی پرونده ایران داشت و پس از ارسال این پرونده به شورای امنیت به عنوان كنشگری خارج از شورا، كوشید همچنان در نقش رایزن دیپلماتیك ظاهر شده و مرجعیت خود را درقبال این دوسیه مهم بین المللی حفظ كند. مركل كوشید در دیدارهای خود با طرح مسأله هسته ای ایران از یك سو كنشگری فعال و مستقل برلین به اتكای اروپا را به اثبات رسانده و از سوی دیگر مانع از ایجاد شكاف حول این مسأله بین واشنگتن و برلین شود. ایران هرچند در آمار تجارت خارجی آلمان جایگاه سی و پنجم را دارد، اما بازاری است با امكانات بالقوه كه با جمعیت هفتاد میلیونی خود، بزرگترین بازار منطقه به حساب می آید و با توجه به موقعیت مركزی اش در غرب آسیا، می تواند به مهمترین گذرگاه بازرگانی در سراسر منطقه تبدیل شود. براساس اطلاعات اتاق بازرگانی، صنایع و تجارت آلمان، صادرات این كشور به ایران از ژانویه تا ماه مه سال گذشته میلادی، به رقم۸‎/۱ میلیارد یورو رسید، كه در مقایسه با مدت مشابه در سال ۲۰۰۴ ، ۳۷ درصد افزایش نشان داده است. در عین حال، انتظار می رفت تا پایان سال ۲۰۰۵ میلادی، رقم صادرات آلمان به ایران به ۸‎/۴ میلیارد یورو برسد. علاوه بر آن در سال ۲۰۰۴ شركت های آلمانی حدود ۶۰ میلیون یورو نیز در بخش های مختلف ایران سرمایه گذاری كردند. به این دلیل برلین نقش واسط میان تهران و واشنگتن می یابد، نقشی كه به میانجیگری تعبیر می گردد ولی از سوی مقامات برلین رد می شود. مشی برلین در قبال پرونده هسته ای ایران، تداوم گفت و گوهای دیپلماتیك با تهران و كشاندن واشنگتن به میز مذاكره است. سیاستی كه در جریان سفر دوم مركل به واشنگتن (۱۳ اردیبهشت) پیگیری شده و مورد تأكید قرار گرفت.

●مثلث نجات قانون اساسی اروپا

توسعه مناسبات با كشورهای اروپایی در جریان تقویت همگرایی های درون قاره ای، روی دیگر سكه ضرب شده در ضرابخانه دیپلماسی برلین است. در این میان فرانسه به واسطه قرار گرفتن در بطن اروپا و نیز پیشینه روابط حسنه با آلمان طی دهه های پس از جنگ دوم جهانی، جایگاه ویژه ای دارد. مركل در نخستین روز كاری دولت خود در ۲۳ نوامبر طبق یك سنت سیاسی به پاریس رفت و در مذاكره با «ژاك شیراك» رئیس جمهوری فرانسه وفاداری آلمان را نسبت به عهدنامه دوستی و همكاری بین دو كشور ابراز داشت. عهدنامه ای معروف به قرارداد الیزه كه در ۲۲ ژانویه ۱۹۶۳ توسط آدنائر نخستین صدراعظم آلمان و ژنرال دوگل رهبر فرانسه در پاریس امضا شد. برخی از كارشناسان معتقدند در روابط آلمان و فرانسه، ساختاری وجود دارد كه بدون وابستگی به افراد عمل می كند و آخرین فردی كه این حقیقت را دریافت، صدراعظم قبلی آلمان «گرهارد شرودر» بود كه در آغاز كار خود در این سمت، تمایلی به فرانسه و شیراك نداشته ولی بعداً چنان با شیراك صمیمی شد كه بعضی ها به طنز، آنها را «دوقلوهای سیاسی» می خواندند. این دیدگاه در تلاقی با برداشتی است كه روابط پاریس _ برلین را قائم به رهبران آن و روابطی كه بین رؤسای دوكشور وجود دارد می داند. اما واقعیت این است كه مركل از منتقدان اصلی پیوستن شرودر به شیراك در مخالفت با حمله نظامی آمریكا به عراق بوده است لذا در مجموع، به نظر می رسد وی برای شیراك، شرودر دیگری نخواهد شد و روابط استراتژیك با فرانسه را به بهای از دست دادن آمریكا و انگلیس حفظ نخواهد كرد. مركل در تلاش است تا علاوه بر پر كردن شكاف واشنگتن _ برلین، گسل های بوجود آمده بین برلین- لندن را نیز ترمیم كند. به عبارتی كلیت اروپا را در همگرایی سه بزرگ (آلمان، فرانسه و انگلیس) می بیند نه در تحكیم مطلق روابط با پاریس؛ اتحادی كه آمریكایی ها به تمسخر از آن با عنوان « اروپای پیر» یاد می كنند.

در همین راستامركل در ۲۴ نوامبر به لندن عزیمت و با «تونی بلر» نخست وزیر انگلیس مذاكره كرد و طی آن تفاهم انگلستان نسبت به تنظیم بودجه مالی اتحادیه اروپا تا سال ۲۰۱۳ را خواستار شد. مركل در لندن و در دیدار با بلر از رابطه قوی میان برلین و پاریس دفاع كرد، ولی یادآور شد كه این رابطه نباید به قیمت جدایی از انگلیس باشد. مركل می گوید: «محور آلمان - فرانسه همواره نیرویی قوی برای توسعه اروپا بوده، اما این مسأله حائز اهمیت است كه ما برای ترقی و تحولات اجتماعی در تمام كشورهای عضو اتحادیه اروپا و برقراری اتحاد میان این كشورها، به كمك انگلیس نیاز داریم». این رویكرد علاوه بر تحكیم روابط دوجانبه، اقدامی است جهت تقویت مناسبات چند جانبه در قالب همگرایی بیشتر دراتحادیه اروپا. چنانكه میانجیگری صدراعظم آلمان با رهبران انگلیس و فرانسه بر سر تصویب بودجه اتحادیه اروپا برای سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۳ میلادی توانست گره از مشكل اعضای این اتحادیه باز كند و این امر به یكی از نقاط قوت دولت مركل تبدیل شد. رسانه های گروهی آلمان دراین زمینه نوشتند:اتحادیه اروپا سالها رهبری همانند « مركل» به خود ندیده بود كه بتواند با چند دیدار و گفت و گوی حاشیه ای به تمامی بحث و اختلاف نظرهای موجود درباره بودجه این اتحادیه پایان داده كه در نهایت همسویی تمامی اعضا را در پی داشته باشد .

همسو با این تلاش ها مركل در نظر دارد درباره تصویب و اجرای قانون اساسی واحد در میان اعضای اتحادیه اروپا وساطت كند. بلر با امید به اینكه برای اصلاح اروپا، از كمك مركل استفاده خواهد كرد، با وجود سابقه درگیری های متعدد بین اعضای اتحادیه اروپا بر سر بودجه به بن بست رسیده این اتحادیه، خواستار برقراری وحدت بین همه اعضای اتحادیه اروپا شد.

سرگه بارسقیان


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.