سه شنبه, ۲۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 14 May, 2024
مجله ویستا

برف روبی و سیاست ورزی


سیاست آن زمان كه هنوز علم نشده بود و شعبه ای از شعب فلسفه به شمار می رفت در رده بندی معارف به نام «سیاست مدن» نامیده می شد

دانش تدبیر منزل و اداره شهرها كه اصلی ترین مراكز تمدن و فرهنگ انسان به حساب می آیند. با گذر زمان و تحول دانش و تبدیل معارف سنتی به علوم جدید سیاست هم معنا و مضمون تازه ای یافت و به «علم قدرت» یا قدرت شناسی تبدیل شد. در این مفهوم تازه سیاست ورزی علم كسب، حفظ و توسعه قدرت نام گرفت و پلتیك به دانش مهندسی قدرت تعبیر شد. ما نیز چندی است قدم در راه علم جدید نهاده ایم. سیاستمداران حرفه ای تربیت می كنیم و احزاب را به مثابه نهادها و بنگاه های قدرت معنا می كنیم. در گرماگرم رقابت های انتخابات اخیر ریاست جمهوری چه بسیار واژگان نو كه وارد ادبیات سیاسی كرده ایم: از نظریه «حكمرانی خوب» تا دولت امید و حكومت آبادگران و ضرورت احیای كارگزاران و ایجاد دولت مقتدر و... در پیروی از علم سیاست مدرن به طرح عمیق ترین بحث های علمی و عملی درباره ضرورت آزادی یا اهمیت سازندگی می پردازیم اما از سیاست مدن و تدبیر منزل غافلیم. اما سیاست مدن چیست و چه مرزی با سیاست مدرن دارد؟

۱-اگر محور سیاست مدرن، «شهروند» است، محور سیاست مدن «شهر» است. طی سال های گذشته چه بسیار كه در ذم كاخ های افراشته شده سخن گفته ایم و حاكمان گذشته را به سبب بی توجهی به كوخ نشین ها نكوهش كرده ایم اما هرگز نگفته ایم كه اگر چهل ستون و عالی قاپو و كاخ گلستان و... نبودند شهر ایرانی چه معنایی داشت. این البته در كنار اذعان به عظمت مساجد و معابد و اقرار به ستمگری شاهان و حاكمان پیشین است اما نباید كتمان كرد بدون شهر، شهروندی هم وجود ندارد همان طور كه عكس آن هم خالی از معنا نیست.

۲-همه طرح و طراحی سیاست مدرن برای سامان دادن زندگی شهری است. در واقع این پیچیدگی های امر سیاسی در جوامع جدید است كه علم سیاست را شكل داده است. بدون تدبیر امور شهری، زندگی سیاسی مدرن معنایی ندارد. حزب، روزنامه، میتینگ، پارلمان و... همه در شهر هستند كه شكل می گیرند و الا در روستا نیازی به شبكه تلویزیونی برای اطلاع رسانی یا میتینگ و حزب برای معرفی نامزد مقام كدخدایی نیست. سیاست ورزی بدون شهرنشینی آن قدر بی معنا است كه تا زمان ایجاد شهرهای بزرگ نیازی به علم سیاست احساس نمی شد.

۳-ظاهراً علم سیاست در جهان جدید به این نتیجه رسیده است كه امور دولتی و امور شهری را از هم تفكیك كند. سران دولت ها (رئیس جمهور و نخست وزیر) به تدبیر امور خارجی و اقتصادی می پردازند و سران شهر ها (شهرداران) به تنظیم مسائل اجتماعی و عمومی مشغول می شوند. اما حتی در مدرن ترین دولت ها و شهر های جهان هم این تجربه اداره یك شهر است كه سیاستمداران را شایسته تجربه اداره یك كشور می كند. شهردار پاریس (ژاك شیراك) و شهردار استانبول (رجب طیب اردوغان) را به یاد آورید. دو سیاستمداری كه پس از تجربه شهرداری به تجربه كشور داری رسیدند. رویایی كه در كشور ما ظاهراً درباره غلامحسین كرباسچی شهردار سابق تهران و محمود احمدی نژاد شهردار فعلی تهران وجود داشته و دارد.

۴- رویای رسیدن از شهرداری به كشور داری اما زمانی تحقق خواهد پذیرفت كه شهر های ما به مثابه یك واحد تمدنی مستقل به رسمیت شناخته شوند. شهردار هر شهر حاكم مطلق آن شهر باشد و همان طور كه نهاد دولت مطلق قدرت در كشور را به دست دارد (از جمله سیاست خارجی و نیروی نظامی و منابع ملی) نهاد شهرداری نیز مطلق قدرت در شهر را به دست گیرد. بدیهی است چنین نهادی باید مشروع و مقبول (متكی به رای عمومی) باشد اما كنترل نهادهای شهری (مانند پلیس، اداره های خدمات عمومی و نیز نهاد هایی مانند بانك ها، حمل و نقل و...) هم باید در اختیار این حكومت شهری مطلوب و مقتدر باشد.

۵- شهر مدرن از شهروندان مدرن تشكیل شده است. شهروندانی كه تكنولوژی را با گوشت و پوست خود لمس كرده اند. آب لوله كشی، برق رسانی سیستماتیك، سوخت رسانی منظم، سیستم حمل و نقل پاسخگو و احترام به شهروند به عنوان مصرف كننده خدمات شهری وظیفه ذاتی شهرداری ها است نه دولت یا هیچ نهاد دیگری و اگر دولتی اختیارات كافی برای شهرداری ها در این حوزه فراهم نیاورند در واقع خود را دولت (State) نمی داند بلكه شهرداری گسترش یافته ای در سطح ملی می داند.

۶- زندگی شهری در ایران اصولاً راحت و سهل الوصول نیست. با شهروندان ایرانی به گونه ای رفتار می شود كه گویی نهاد های حكومتی لطف می كنند و امكان نسبی زندگی را برای آنان فراهم می آورند. اما این نقد تنها معطوف به نهاد حكومت نیست. خصوصی ترین نهاد های شهری نیز خود را خدمتگزار مردم نمی دانند. مثال و مصداق عینی این نهاد های شهری، آژانس های مسافر بری و تاكسی های تلفنی هستند. تاكسی در همه جای دنیا وسیله نقلیه در اختیار مسافر است كه در برابر پرداخت وجهی مشخص خدمتی كامل را ارائه می كند. اما در ایران تاكسی ها تنها شما را در مسیری كه مایلند جابه جا می كند و تاكسی های تلفنی هم سعی می كنند در روز های پرخطر مانند امروز به جای ارائه خدمت در خانه استراحت كنند. در ادامه چنین وضعیتی است كه موسسات ارائه كننده سوخت و خوراك اعم از دولتی و غیر دولتی نیز پاسخگو نیستند چرا كه معیشت آنان را شهروندان مصرف كننده تامین نمی كند بلكه دولت و ثروت ملی (نفت) به جای مالیات و ثروت عمومی زندگی ایشان را رقم می زند.

۷- دولت مدرن به معنای دقیق كلمه «نوكر ملت» است. نه تنها مشروعیت بلكه ثروت خود را نیز از ملت می گیرد. این در حالی است كه در كشور ما اصولاً فرآیند تولید ثروت وجود ندارد. آنچه هست فرآیند توزیع ثروت ملی (نفت) است. به همین دلیل نه بخش دولتی و نه بخش خصوصی خود را در برابر مردم پاسخگو نمی دانند و به جای نوكری ملت در واقع آقایی می كنند.

۸- همه نامزدهای ریاست جمهوری آینده شعارهایی بزرگ و مدرن انتخاب كرده اند. اما كدام یك از آنان می توانند شهری مانند تهران را نه در روزهای عادی كه در این روزهای بحرانی اداره كنند؟ سال ها است كه در برابر زلزله خود را نامطمئن و لرزان حس می كنیم اینك اما روشن شده است كه برف می تواند تهران را تسخیر و محاصره كند. سیستم توزیع رسانه های شهری (روزنامه ها) به گونه ای است كه به راحتی در یك هفته گذشته تیراژ روزنامه ها به نصف كاهش یافته و عملاً تیراژ منتشر شده هم بی معنا و بی حاصل شده است. هیچ روزنامه خوانی جرات نمی كند در این یخبندان پای دكه ای رفته و روزنامه ای بخرد. روزنامه ای كه اخبار سیاستمداران یخ زده در كنج خانه را منتشر می كند. این در حالی است كه نهاد كارآمد پست در شهرهای مدرن نمی گذارد صبح شهروندان بدون شیر و روزنامه شروع شود. برای پاك كردن برف از خیابان های تهران چه بسیار سنگ و شن و ماسه كه خیابان ها و آسفالت ها را خراب می كند حال آنكه تكنولوژی نه چندان گران ماشین های بخار در جهان امری متداول است. در واقع اگر با اصول «شهر»داری ایرانی بخواهیم كانادا یا سوئد را اداره كنیم باید به عصر غارنشینی بازگردیم. اینك همه نامزدهای ریاست جمهوری ایران باید طرح های عملی خود را برای تدبیر منزل و اداره شهر نشان دهند. در برابر برف و زلزله و سیل برنامه ارائه كنند. اگر نامزدی بتواند حقوق اولیه شهروندان را در محله های تهران استیفا كند قطعاً در ابعاد وسیع تر نیز كارآمد خواهد بود. سیاست مدرن در جهان جدید پیوندی با سیاست مدن دارد. شهرداری مقدمه دولت داری است. می توان شعارهای رادیكال داد و تهران را با سقاخانه یا باشگاه های سیاسی پر كرد می توان فریاد و اولتیماتوم ۴۵ روز برای پر كردن چین و چروك های خیابان ها داد یا آنكه پارك لاله را به هاید پارك بدل ساخت. اما باور كنید مبارزه با زلزله و برف رادیكال ترین نوع فعالیت سیاسی است. شهرسازی بدون شهروند و شهروندسالاری بدون شهرسازی هر دو بی معنی هستند. مردم را باید با عینی ترین لایه های سیاست آشنا كرد. چطور است كه از همین برف شروع كنیم. نامزدهای ریاست جمهوری نظر شما چیست؟