چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

پیامبر و آینده جامعه اسلامی


پیامبر و آینده جامعه اسلامی

● آیا پیامبر از عقب‌گرد امتش به عصر جاهلیت و ایجاد شکاف بین آنها، پس از رحلت خود، نگران بود؟
آیات قرآنی و قرائن تاریخی، نشان می‏دهند که پیامبر گرامی‏صلی الله علیه وآله، از …

آیا پیامبر از عقب‌گرد امتش به عصر جاهلیت و ایجاد شکاف بین آنها، پس از رحلت خود، نگران بود؟

آیات قرآنی و قرائن تاریخی، نشان می‏دهند که پیامبر گرامی‏صلی الله علیه وآله، از آینده جامعهٔ اسلامی سخت نگران بود و با مشاهده یک سلسله حوادث ناگوار، این احتمال در ذهن او قوّت می‏گرفت که ممکن است گروه یا گروه‏هایی پس از درگذشت او، به دوران جاهلی باز گردند و سنن الهی را به دست فراموشی بسپارند.

این احتمال، موقعی در ذهن او قوّت گرفت که در جنگ احد (هنگامی که خبر دروغین کشته شدن پیامبر از طرف دشمن، در میدان نبرد، منتشر گشت)، با چشم خود مشاهده کرد که اکثریت قریب به اتّفاق آنان، راه فرار در پیش گرفته، به کوه‏ها و نقاط دور دست پناه بردند و برخی تصمیم گرفتند که از طریق رئیس منافقان، «عبداللَّه بن ابی»، از ابوسفیان امان بگیرند و عقاید مذهبی آنان آن‌چنان سست و بی‏پایه گردید که دربارهٔ خدا گمان بد بردند و افکار جاهلی به ذهن خود راه دادند. قرآن مجید، از این راز، چنین پرده بر می‏دارد: «وَ طائِفَهٌٔ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِیَّهِٔ یَقُولُونَ هَلْ لَنا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَیْ‏ءٍ۱؛ گروهی از یاران پیامبر، به اندازه‏ای در فکر جان خود بودند که درباره خدا، گمان‏های باطل، به سان گمان‏های دوران جاهلیت می‏بردند و می‏گفتند که آیا چیزی از امر (حاکمیت بر مسلمین) برای ما هست»؟

قرآن مجید در آیه دیگری به طور تلویحی، از اختلاف و دو دستگی یاران رسول خدا صلی الله علیه وآله خبر داده، می‏فرماید: «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی‏ أَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلی‏ عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ۲؛ محمد صلی الله علیه وآله فقط پیامبری است از جانب خدا و پیش از او نیز پیامبرانی آمده و رفته‏اند؛ هرگاه بمیرد و یا کشته شود، آیا شما به افکار و عقاید جاهلیت باز می‏گردید و هر کس، عقب‏گرد کند، ضرری به خدا نمی‏رساند. خداوند، سپاس‏گزاران را سزای نیک می‏دهد».

آیا عقل و خرد اجازه می‏دهد که پیامبر گرامی، چنین امّتی را که در حال انحلال و اختلاف است، به حال خود واگذار کند و امام، حاکم و فرمانروایی برای آنان تعیین نکند.

علاقه به ثبات وضع، الزام می‏کند که پیشوای امّت، فرد لایق و شایسته‏ای را برای آنان انتخاب کند؛ تا در حد امکان، از اختلاف و دو دستگی و انحلال و ناپایداری، جلوگیری به عمل آورد.

جامعهٔ اسلامی آن روز، از گروه‏های مختلفی تشکیل شده بود و هر گروهی، هوسی را در سر می‏پروراند؛ جمعیت انصار از دو گروه معروف اوس و خزرج و گروه مهاجر، علاوه بر بنی‏هاشم و بنی‏امیه، از قبایل تیم و عدی تشکیل شده بود و هر گروهی در این فکر بود که زمامداری امّت و رهبری جامعه از آن او باشد و رئیس قبیله وی، بر چنین مقامی تکیه زند.

پیامبر با اطلاع و آگاهی از این امر، چگونه موضوع انتخاب رهبری امّت را که می‏تواند به بسیاری از اختلافات خاتمه دهد، به چنین جمعیتی واگذارده کرده و از این طریق، اختلاف و شکاف وسیعی در میان امّت پدید آورده است؟

بزرگ‏ترین شکافی که پس از درگذشت پیامبر گرامی ‏صلی الله علیه وآله در صفوف مسلمانان به وجود آمد و ضربه شکننده‏ای بر وحدت و یکپارچگی آنان زد، اختلاف نظر در باب زعیم و حاکم اسلامی بود. اگر مسلمانان در این موضوع، دچار دو دستگی نمی‏شدند، بسیاری از اختلافات در پرتو اتحاد کلمه در مسئلهٔ فرمانروایی، ذوب می‏گشت و نمودی نمی‏یافت؛ ولی اختلاف در این امر مهم و اساسی، سرچشمه اختلافات، دو دستگی‏ها، جنگ‏ها و فتنه‏های بعدی گردید و سرانجام، امّت واحدی را به صورت گروه‏ها و ملّت‏های پراکنده در آورد که گاهی نیز با هم به درگیری و نزاع می‏پرداختند.

پی نوشت:

۱. آل عمران، آیه ۱۵۳ .

۲. آل عمران، آیه ۱۴۴ .