یکشنبه, ۱۳ خرداد, ۱۴۰۳ / 2 June, 2024
مجله ویستا

هرکس پول ندارد بمیرد


هرکس پول ندارد بمیرد

رامبراند نه تنها در نقاشی خلاق و نوآور بود, بلکه در تجارت نیز این گونه بود او به ایجاد یک بازار هنری تمام عیار در آمستردام قرن هفدهم کمک کرد

رامبراند نه تنها در نقاشی خلاق و نوآور بود، بلکه در تجارت نیز این گونه بود. او به ایجاد یک بازار هنری تمام عیار در آمستردام قرن هفدهم کمک کرد.

یک متخصص تاریخ هنر به نام آلپر چنین نقل می‌کند: «دلمشغولی‌های رامبراند در مورد زیر‌وبم‌های سیستم بازار، در زندگی و آثار وی نمود پیدا کرده بود.» پیش از وی هنرمندان عاملان آزاد محسوب نمی‌شدند، بلکه وابسته به حامیان و ولی نعمت‌های پولدار و قدرتمند بودند. رامبراند مصمم بود که به این سیستم بنده‌نوازی پایان دهد و بازاری را ایجاد کند که متکی به طیفی از خریداران آثار هنری باشد. بخشی از هدف وی این بود که آثار خود را با قیمت بالاتری بفروشد، اما در عین حال وی متوجه بود که بازار رقابتی، استقلال هنری بیشتری را برای وی به همراه خواهد آورد، نسبت به حالتی که تنها متکی به تعداد معدودی حامی مالی باشد. به گفته آلپر «رامبراند از بازار استفاده می‌کرد تا احترام و عزت را به هنر اضافه کند.»

حدود یک قرن بعد آهنگسازان در آلمان که برای مدت‌های طولانی جزو کارکنان اشراف حامی هنر بودند، تمایل پیدا کردند که به جای کار برای این حامیان برای بازار آزاد کار کنند. به عنوان کارمند، آنها آنچه را که مقرر می‌شد می‌نوشتند و قطعاتی که می‌ساختند نیز متعلق به خودشان نبود، بلکه به ارباب‌ها تعلق داشت. ‌هاندل و تلمان به صراحت تنفر خود را از این که محدود به هوا و هوس کارفرمایان خود باشند، ابراز می‌کردند و همان‌ها بودند که راه را برای موتسارت و آهنگسازان بعدی هموار کردند تا بتوانند به طور آزادانه کار کنند. در نامه‌ای که موتسارت در سال ۱۷۸۱ به پدر خود نوشته است، علاقه وی به کسب سود به طور اغراق‌آمیزی بیان شده است: «باور کن تنها هدف من این است که تا آنجا که می‌توانم پول دربیارم که بعد از سلامتی بهترین چیزی است که می‌توان داشت.» او با فروش قطعه‌های خود به ناشران نت‌های موسیقی، تدریس موسیقی و دریافت حق اجرت از اجرای کارهایش در کنسرت‌های عمومی همانند یک کارآفرین در بازار کسب درآمد و زندگی می‌کرد. جامعه‌شناسی به نام هوارد گراندر در این باره می‌گوید: «به‌این طریق موتسارت توانست بنایی را برای استقلال و خودشکوفایی هنرمندان ایجاد کند.» موتسارت بازار را به عنوان عاملی می‌دید که موجب آزادی خلاقانه وی می‌شود.

وقتی به رشد مکانیسم‌های جدید بازار می‌نگریم، جنبه کلیدی همه انواع بازارها را می‌توانیم تشخیص بدهیم: با منتفع شدن همزمان خریدار و فروشنده، هر معامله‌ای ایجاد ارزش می‌کند. (از آنجا که هریک از طرفین می‌تواند معامله را وتو کند، معامله در صورتی انجام می‌شود که از دید طرفین، انجام معامله نسبت به عدم معامله به نفع هر دو طرف باشد.) بنابراین خرید و فروش نوعی از آفرینش است. در معامله کردن منافعی وجود دارد و مردم برای تحقق بخشیدن به این منافع سرسخت و کوشا هستند.

از بازارهای مالی گرفته تا بازار آثار هنری، از حراج‌های آنلاین ای‌بی تا تجارت در اردوگاه آوارگان رواندایی، بازارهای جدید پیوسته به صورت از پایین به بالا در حال ساخته شدن بوده‌اند. کارآفرینان به‌صورت خستگی‌ناپذیر به دنبال راه‌های بهتر برای انجام معاملات هستند و بخشی از طراحان بازار را تشکیل می‌دهند.

اما تنها کارآفرینان نیستند که به عنوان طراحان بازار فعالیت می‌کنند. بخشی از طراحی بازار نیز به صورت از بالا به پایین انجام می‌شود که در آن دولت‌ها رهبری را به عهده می‌گیرند- که گاهی همان‌طور که در آینده خواهیم دید، این کار را تحت‌فشار رای‌دهندگان خود انجام می‌دهند.

در انتهای قرن بیستم شیوع وحشتناک بیماری ایدز قاره آفریقا را به کام خود فرو برد. از میان ۳۳‌میلیون مبتلا به بیماری ایدز در سراسر دنیا تا سال ۲۰۰۰، حدود ۲۳میلیون در آفریقا بودند. ایدز روزانه ۵۵۰۰ نفر در آفریقا تلفات می‌گرفت. دنیا تا پیش از این چنین نرخ مرگ‌ومیر بالایی را در میان جوانان ندیده بود. در این سطح از ریسک، در برخی کشورهای آفریقایی پیش‌بینی می‌شد که نیمی از پسران پانزده ساله به دلیل ابتلا به بیماری ایدز بمیرند.

در همان زمان داروهای ضدویروس با موفقیت توانستند با ایدز مقابله کنند. نرخ مرگ‌ومیر در آمریکا در خلال سال‌های ۱۹۹۶ تا ۱۹۹۸ حدود ۷۰‌درصد کاهش پیدا کرد. اما این موفقیت‌ها عمدتا در آمریکای شمالی و اروپای غربی بود. قیمت این داروها برای مصرف یک سال بین ۱۰هزار تا ۱۵هزار دلار بود که این رقم برای بیشتر قربانیان این بیماری در سطح دنیا غیرقابل‌تحمل بود. کوفی عنان، دبیرکل وقت سازمان ملل در سال ۲۰۰۰ اعلام کرد: «برخی فکر می‌کنند چون داروهای بهتری کشف شده‌اند، وضعیت بحرانی ایدز برطرف شده است، دریغا که این گونه نیست.» برای بیشتر مردم درگیر ایدز، تامین هزینه رژیم یک ساله این داروها «همانند زندگی در یک کهکشان دیگر است.»

قیمت داروها حدود ده برابر هزینه تولید کارخانه‌ای آنها بود که منعکس‌کننده حق انحصاری اختراع شرکت‌ها بود. دکتر جیمز اربینسکی، رییس سازمان پزشکان بدون مرز، می‌گفت: «فقرا دارای قدرت مصرف‌کننده نیستند، از این رو بازار آنها را تنها گذاشته است. من از این منطق خسته شده‌ام که می‌گوید «هرکس که پول ندارد، بمیرد.»

با هر استانداردی از انسانیت، بازار جهانی داروسازی در آن مقطع غیرسالم و غیرکارآ بود. این وضعیت به ما بدترین ناکارآیی بازار را نشان می‌داد. در عین حال که نشان‌دهنده بهترین کارآیی بازار نیز بود؛ زیرا این انگیزه‌های بازاری بود که باعث ایجاد و اختراع داروهای شگفت‌انگیز و نجات‌بخش شد.

قیمت بالای داروهای ایدز تنها دلیل هشدار و خطر نبود، بلکه نشانه‌های نگران‌کننده دیگری نیز وجود داشت. تحقیقات بسیار اندکی در مورد بیماری‌های خطرناکی مانند مالاریا و بیماری خواب انجام می‌شد که سالانه میلیون‌ها انسان را در کشورهای فقیر می‌کشت. در عین حال هزینه‌های هنگفتی برای مبارزه با تاسی یا ناتوانی جنسی انجام می‌گرفت. حتی نیازهای حیوانات خانگی نیز نادیده گرفته نمی‌شد: یک شرکت، برای سگ‌هایی که دچار تشویش ناشی از متارکه می‌شدند، داروی ضدافسردگی درست کرده بود!

نوسازی بازار دارو به صورت قدم به قدم شروع شد. برخلاف سایر نوآوری‌های بازار که تا پیش از این دیدیم، طراحی مجدد این بازار تحت‌فشار افکار عمومی انجام شد. در هفته‌های آینده بیشتر به این موضوع خواهیم پرداخت.

جان مک میلان

ترجمه و تنظیم: مهدی نصرتی