شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
مجله ویستا

دین و فضیلتی به نام صلح


دین و فضیلتی به نام صلح

نوعی از صلح طلبی دینی به ایده های حوزه اخلاق فضیلت محور معطوف می شود این اخلاق گرایان بدون علم به مجموع شرایط زندگی یک فرد, از داوری درباره او خودداری می کنند

نوعی از صلح‌طلبی دینی به ایده‌های حوزه اخلاق فضیلت‌محور معطوف می‌شود. این اخلاق‌گرایان بدون علم به مجموع شرایط زندگی یک فرد، از داوری درباره او خودداری می‌کنند.

زمانی که تعهد نسبت به صلح‌طلبی یک پروژه مادام‌العمر از تغییر و تغیرات فردی محسوب شود، آنگاه صلح‌طلبی دینی به عنصر اخلاق فضیلت‌محور مجهز خواهد شد.

مدل مسیحی فضیلت خود حضرت مسیح است و رویگردانی او از اعمال شیوه‌های خشونت‌آمیز بود که به تصلیب وی منجر شد. فدائیان مسیحی این الگو را قرن‌ها فراروی خود قرار داده‌اند.

در سنت‌های هندی ایده مشابهی از شیوه‌های مخالف خشونت‌ورزی دیده می‌شود. مثلا گرفتن روزه‌های طولانی‌مدت و انتخاب زندگی مستمندانه توسط گاندی، از مصادیق ترک نفس وی به شمار می‌رود. او عدم خشونت‌ورزی را اجرای تام فضائل می‌دانست.

در بودیسم ایده‌ای تحت عنوان تیچ نهات هان وجود دارد که به معنی «آرام‌شدن» است. این رویکرد اعتقاد دارد که صلح‌طلبی یک پروژه مادام‌العمر بوده و رعایت اصول در آن حرف اول را می‌زند. این اعتقاد کاملا درست است، چراکه انسان از ابتدا فاضل متولد نمی‌شود! بلکه باید با فراگرفتن شیوه‌های کنترل ‌خشم، نفرت، حسد، رقابت و دیگر احساساتی که به خشونت‌ورزی منجر می‌شود، فضائل را بتدریج در خود پرورش دهد.

در سنت مسیحی ارتباطی تنگاتنگ میان نگاهی از این جنس و ایده «گناه نخستین» وجود دارد. این ایده می‌گوید انسان در خشونت‌ زاده شده، ولی باید غلبه بر خشونت را فراگیرد.

در مسیحیت ابهامات بی‌پاسخی پیرامون این مسأله وجود دارد که آیا انسان خود به تنهایی می‌تواند غلبه بر خشونت‌ورزی را فراگیرد یا به این منظور نیازمند لطف خداست. [در دین اسلام نیز متون قدسی بسیاری می‌توان یافت که بر فرونشاندن خشم به مثابه ویژگی مومنان تاکید شده است.]

● منابع غربی و غیرغربی

رد جنگ پیشینه دور و درازی دارد که نقاط مشترک فراوانی با عقاید سنت جنگ عادلانه و این ایده دارد که اقدام به جنگ تنها باید به هدف صلح‌آفرینی و عدالت‌گستری صورت پذیرد.

صلح‌طلبی و سنت جنگ عادلانه در غرب ریشه در منابع مسیحی و غیرمسیحی دارند. یکی از مسائلی که از دیرباز ذهن متفکران مسیحی را به خود مشغول کرده است، تلاش برای هماهنگ‌سازی فرامین صلح‌طلبانه عیسی مسیح و الزام اخلاقی استفاده از ابزار جنگی برای دفاع از بی‌گناهان است.

شدت و حدت این مسأله زمانی بیش از پیش آشکار می‌شود که به تضاد مشهود بین دفاع مسیح از گزاره‌های عدم خشونت‌ورزی و تسلیم‌شدن وی در برابر خشونت از یک سو و استفاده آگوستین و دیگران از منابع انجیلی و قانون طبیعت در جهت مدافعه از ایده جنگ عادلانه از سوی دیگر توجه کنیم.

در سنت غربی، صلح‌طلبی ایده‌آلی است که در تقابل با سنت جنگ عادلانه پیش می‌رود. از بین طرفداران صلح‌طلبی می‌توان به انجمن مذهبی‌دوستان یا گروه منونیتس و همچنین انسان‌گرایان مسیحی مثل اراسموس اشاره کرد.

نکته: صلح‌طلبی یک پروژه مادام‌العمر بوده و رعایت اصول در آن حرف اول را می‌زند، چرا که انسان از ابتدا فاضل متولد نمی‌شود، بلکه باید با فراگرفتن شیوه‌های کنترل خشم، نفرت و حسد و... فضایل را بتدریج در خود پرورش دهد

مسأله یافتن توجیه برای جنگ را می‌توان میان اندیشمندان یونانی نیز ملاحظه کرد.

مثلا افلاطون در اثر «قوانین» خود می‌گوید که هدف از جنگیدن تنها باید رسیدن به صلح باشد و ما «باید تمام زندگی خود را صرف نیل به این هدف کنیم».

سقراط نیز در «کریتون» خود به مسأله مجازبودن یا نبودن پاسخ دادن به بدی با بدی می‌پردازد. سقراط کار را با این فرضیه شروع می‌کند که انسان نباید به هیچ‌وجه به کسی آسیب برساند.

او در ادامه به این نکته اشاره می‌کند که «ما نباید جواب بدی دیگران را با بدی بدهیم، هرچند از جانب ایشان شدیدا متضرر شده باشیم». به نظر می‌رسد دلیل تصمیم‌گیری سقراط مبنی بر ماندن در زندان و اجازه دادن به ماموران حکومتی برای اجرای حکم مجازات دادگاه نیز مصداق پایبندی به همین اعتقاد باشد.

● روایت شرقی

صلح‌طلبی در سنت‌های غیرغربی نیز نمود دارد. در سنت هندی، بودائیان قویا متعهد به ایده آهیسما (عدم خشونت‌ورزی) بوده و آن را ستون فقرات تمام فضائل ارزیابی می‌کنند. در این سنت‌ها نوعی ازخودگذشتگی به چشم می‌خورد که فرد طی آن ذوب شده و در قالب حقیقتی بزرگ تر نمایان می‌شود.

این رویکرد پیروان بودا را می‌توان مبتنی بر ایده نداشتن تعلق خاطر دانست؛ از نظر آنها جنگ، خشونت، خشم و نفرت همگی محصول تعلق انسان به امور مادی است. آهیسما با این ایده نیز در ارتباط است که تمام موجودات ذی‌شعور به هم وابسته‌اند.

به این ترتیب عدم خشونت‌ورزی توسعه یافته و رد اعمال خشونت نسبت به تمام موجودات ذی‌شعور را نیز در بر می‌گیرد.

نقطه انتهایی آهیسما نیز امتناع از خوردن گوشت و پایبندی به اصل گیاهخواری است. معروف‌ترین حامی ایده آهیسما در قرن گذشته را می‌توان مهانداس کارامچاند گاندی دانست. تعهد گاندی نسبت به عدم خشونت‌ورزی ریشه در بنیان‌های معنوی دارد که بر ترک نفس و نیروهای سازنده عشق و حقیقت تاکید می‌ورزد.

ذکر این نکته نیز خالی از لطف نیست که در قرن بیستم، واگرایی بین سنت‌های غربی و غیرغربی بدل به همگرایی شد؛ به این ترتیب که گاندی از تولستوی و توریو الهام پذیرفت و خود نیز الهام‌بخش افرادی مثل آلبرت اینشتین، برتراند راسل و مارتین لوتر کینگ شد.

گاندی و کینگ در این موضوع هم‌عقیده‌اند که یکی از مهم‌ترین ایده‌های این نوع صلح‌طلبی عشق است، بویژه عشق برادرانه که در عهد جدید یونانی با واژه «آگاپه» شناخته می‌شود.

توصیف کینگ از آگاپه چنین است: «آگاپه یعنی درک این حقیقت که کل زندگی دارای مناسبات مشترک است و تمام بشریت در فرآیندی واحد گام گذارده و همگی با هم برادرند. جدا از این که برادرم چه ستمی در حق من بکند، من هر اندازه او را بیازارم، به همان اندازه خودم را آزرده‌ام». این اظهارنظر نشانگر بسط عقاید صلح‌طلبی مسیحی در پرتوی اصول گاندی است.

در بحث‌های فلسفی اخیر پیرامون صلح‌طلبی، فیلسوفانی همچون رایان، تیچمن، کادی، هولمز، میلر، ریدر و ریتان توصیف مقوله صلح‌طلبی را در گروی تمایز بین تعهد عام نسبت به عدم خشونت‌ورزی و مواضع ضدجنگ و ضد نظامی‌‌گری دانسته‌اند.

در پایان این که تبیین رابطه دقیق بین نظریه جنگ عادلانه و صلح‌طلبی هنوز هم موضوع مباحث و مجادلات تند و پرحرارت میان اندیشمندان است.

دایره‌‌المعارف فلسفی استنفورد

مترجم: محمدهادی کرامتی