دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

هدف خلقت هستی و انسان


هدف خلقت هستی و انسان

● پرسش:
هدف خداوند از آفرینش انسان و هستی چیست؟
● پاسخ:
این سؤال سابقه دیرینه ای داشته و مانند برخی از مسائل فلسفی، برای همگان مطرح است. غالب مردم مایلند بفهمند که هدف از آفرینش …

پرسش:

هدف خداوند از آفرینش انسان و هستی چیست؟

پاسخ:

این سؤال سابقه دیرینه ای داشته و مانند برخی از مسائل فلسفی، برای همگان مطرح است. غالب مردم مایلند بفهمند که هدف از آفرینش هستی چه بوده است؟ و پیش از بیان پاسخ تفصیلی لازم است به یک نکته اشاره شود و آن اینکه، پاسخ این سؤال در گرو تفکیک بین دو اصل است:

۱) «فاعل=خدا» از آنجا که خدا موجود کامل و بی نیازی است، کوچکترین غرضی که رفع حاجت از او کند، نداشته است.

۲) «فعل=کارهای خدا»، پیراسته از عبث و لغو بوده و حتما دارای هدفی است. و این غایت مربوط به خود فعل است نه به فاعل.

به عبارت ساده تر، «فاعل» فاقد «غایت (هدف است و «فعل» دارای «غایت». تفاوت میان این دو جمله، بسیار وسیع است وعدم تفکیک میان این دو، پدیدآورنده مشکلاتی از این قبیل است.

کسانی که این سؤال را مطرح می کنند، فاعلیت خدا را مانند فاعلیت مخلوق پنداشته اند، زیرا همان طور که انسان، دست به کاری نمی زند مگر به خاطر کمبودی که در خود احساس می کند و در رفع آن می کوشد، به گمان اینان، خدائی که کمال مطلق است و کوچک ترین کمبودی در او وجود ندارد، نیز باید در این خلقت غرض داشته باشد، چرا که فقدان غرض، دلیل «عبث» بودن است. در بحث شناخت صفات خداوند، بزرگترین سد و مانع، همین مقایسه اشتباه است، لذا اصل اولی در این بحث آن است که ما بدانیم خداوند در هیچ چیزی به ما شباهت ندارد. ما موجودی هستیم از هر نظر محدود. و به همین دلیل تمام تلاش هایمان برای رفع کمبودی های مان است. درس می خوانیم، تا باسواد شویم و کمبود علم مان از بین برود، به دنبال کسب و کار می رویم تا با فقر مبارزه کنیم، لشکر و نیرو تهیه می کنیم تا کمبود قدرت مان را در برابر حریف جبران کنیم، حتی در مسائل معنوی و تهذیب نفس و سیر مقامات روحانی، باز تلاش در جهت رفع کمبودهاست.

ولی آیا آن وجودی که از هر نظر بی نهایت است، علم و قدرت و نیروهایش بی انتها، و از هیچ نظر کمبودی ندارد. معقول است کاری برای رفع کمبودش انجام دهد؟

از این تحلیل روشن به اینجا می رسیم که از یک سو آفرینش بی هدف نیست و از سوی دیگر این هدف به آفریدگار بازنمی گردد، در اینجا به آسانی می توان نتیجه گرفت که هدف حتماً و بدون شک چیزی مربوط به خود مخلوقات است. پس اگر در اینجا میان «غرض فاعل» و «غرض فعل» تفکیک قائل شویم، قهرا مشکل، خود به خود حل خواهد شد. و لذا چنین می گوییم: از آنجا که فاعل، غنی مطلق و کمال محض است، هیچ نوع کمبود و نقصی در او راه ندارد، نمی توان برای او غرض و غایتی اندیشید. غرض برای فاعل، از آنجا که قبلا نیز متذکر شدیم از مسئله مقایسه سرچشمه می گیرد. و اگر علمای کلام می گویند: «افعال خدا معلل به اغراض نیست» مقصود صحیح از آن این است که بگوییم: غرض و غایتی که به ذات خدا بازمی گردد در آنها وجود ندارد، زیرا او کمال مطلق است؛ هیچگونه کمبود و نقیصه ای در او راه ندارد تا درصدد رفع آن کمبود برآید.