پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
شاعران تهرانی
![شاعران تهرانی](/web/imgs/16/147/n9scw1.jpeg)
تا کی ز غم جهان پریشان باشم / وز جور فلک بی سر و سامان باشم ؛ از کجروی چرخ بد اختر تا چند / افتاده به خاک راه یکسان باشم ؛ خواجه ابوالقاسم تهرانی. پارهای گفتهاند تهرانیان سدههای نخستین اسلامی خانههایشان زیر زمین و در انبوه درختان بوده بدان سبب که زندگی آنان از راهزنی کاروانیان ری میگذشته است.
سوای اینکه درستی این سخن خود جای تامل دارد. لیکن با قید صحت آن باز هم شرط انصاف نباشد که به جرم خشونت نیاکان تهرانیان از ذوق و قریحه شاعری و فرزندان این دودمان درگذریم.
تهرانیها بعد از حمله مغول به ری و نابودی آن شهر به این توفیق اجباری دست یافتند که در خلاء آن شهر بزرگ جای آن را گیرند گو اینکه ری بعد از این حادثه غمانگیز و تلخ کوشید تا تن نیمه جانش را راست کند ولی بختش یاری نکرد و هر چه زمان گذشت ناتوانتر شد تا از زمره شهرهای ایران خارج گشت. در این سقوط تهران فرصت یافت تا به یاری تقدیر و سرنوشتش از دیگر رقیبان قدرش در این گستره، چونان ورامین و دیگر آبادیهای آباد سبقت گیرد تا از خاک به افلاک رسد. از این دوره به بعد آهستهآهسته تهران به راه آبادانی گام نهاد و پابهپای رشد و توسعه اقتصادی و اجتماعیاش صاحبان ذوق و قریحه تهرانی، آنان که مایه شعری داشتند هم مجال پرورش این حس و حال برتر را پیدا کردند و در دورههای بعد شاعرانش پهلو به پهلوی دیگر شاعران این سرزمین شعرپرور و ادبخیز زدند.
شاعران تهرانی بهویژه از سده دهم هجری به بعد کم نیستند که بسیارند، شاید حق مطلب در معرفی آنان ادا نشده باشد. در این نوشته کوتاه، امیدی از خیل آن بزرگواران را میشناسانیم:
مولانا امیدیتهرانی، نامش مسعود ارجاسب و تخلصش امیدی است. پدر او کدخدای تهران بود، وی را در کودکی برای تحصیل علم نزد مولاناجلالالدین محمد دوانی از قضات دانشمند و محقق آن زمان به شیراز فرستاد. امیدی دروس متداول زمان را آموخت و در طب بیشتر کوشید. او در اواخر عمر به تهران بازگشت و خود در زمره کدخدایان تهران درآمد و در میان تهرانیان احترام فراوانی یافت و مشهورترین باغ آن روزگار تهران را با نام <باغ امید> طرح انداخت. مولانا دوانی بر اثر علاقه به او نامش را به مسعود تغییر داد. امیدی در کنار دیگر آموختههایش شاعری را نیز خوب آموخت. قصیده را نیکو میسرود. ساقینامهای دارد با اشعار بلند و متین.
امیدی همعصر شاهاسماعیل صفوی بود و به سال ۹۲۵ قمری برابر با ۱۵۱۹ میلادی در باغ امید خود به دست جمعی از نوربخشیه (پیروان میرقوامالدین نوربخش) به قتل رسید.
ابیاتی از ساقینامه او:
بیا ساقی آن تلخ شیرینگوار / که شیرین کند تلخی روزگار
به من ده که تلخست ایام من / ز ایام من تلختر کام من
بیا ساقی آن جام گیتینما / که از جم رسیده است دورش به ما
به من ده که دوران گیتی مدام / ز دستی به دستی رود همچو جام
و با نام <صبح بهار> سروده است:
سپیدهدم که از این عنکبوت زرینتار / گسست رابطه تار و پود لیل و نهار
فتاد زاغ زراندود ز آشیان افق / چنانکه مرغ ز نور چراغ در شب تار
نیز گفته است:
شب قصه هجران جگرسوز کنم / روز آرزوی وصل دلافروز کنم
القصه که من بی تو به صد خون جگر / روزی به شب آرم و شبی روز کنم
و یا:
تو ترک نیممستی، من مرغ نیم بسمل / کار تو از من آسان، کام من از تو مشکل
تو پا نهی به میدان، من دست شویم از جان / تو خون چکانی از رخ، من خون فشانم از دل
داریوش شهبازی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست