سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

سیمای صادق


سیمای صادق

ای صداقت سجده آورده به خاک پای تو
صدق در گفتار و در کردار و در سیمای تو
فضل و دانش ذره ‌ای در پیش خورشید کمال
عقل و ایمان سایه‌ ای از قامت رعنای تو
هر چه گیرد اوج فضل و دانش و علم و …

ای صداقت سجده آورده به خاک پای تو

صدق در گفتار و در کردار و در سیمای تو

فضل و دانش ذره ‌ای در پیش خورشید کمال

عقل و ایمان سایه‌ ای از قامت رعنای تو

هر چه گیرد اوج فضل و دانش و علم و کمال

کرسی تدریس باشد تا قیامت جای تو

کوه طاعت بی ولایت کمتر است از پرّ کاه

نامه اعمال مردود است بی امضای تو

فضل و توحید و کمال و منطق و علم و اصول

زنده‌ تر هر روز از گفتار روح‌ افزای تو

هست چون ذات خداوند تعالی بی‌ مثل

در کمال بندگی شخصیت والای تو

کعبه جان هستی و پیراهن انوار حق

چون لباس کعبه زیبد بر قد و بالای تو

بوبصیر و جابر و حمران و هارون و هشام

قطره‌های کوچکی هستند در دریای تو

با وجود آنکه چون خورشید می‌ تابی به دل

همچنان مجهول مانده قدر ناپیدای تو

آید از هارون مکی تو اعجاز خلیل

ای خلیل الله از آغاز، رهپیمای تو

تا قیامت هر چه گل می‌ روید از بستان وحی

بر روی هر برگ آن نقشی است از سیمای تو

چشمه عرفان تویی، عرفان ز فیضت چشمه‌ ای

معنی ایمان تویی، ایمان بُود معنای تو

مهر هر پرونده طاعت همان مهر شماست

حق ‌پرستی، بت‌ پرستی می‌ شود منهای تو

آفرینش تشنه علم است و می‌ بینم مدام

کوثر دانش سرازیر است از صهبای تو

نخل سبز نهضت سرخ حسینی میوه داد

از زلال دانش و از منطق گویای تو

در عبادت، در تضرع، در مناجات و دعا

لحظه‌ ها بودند هر شب لیلهٔ الاحیای تو

با چه جرأت دوزخیها در سرایت ریختند

ای دل اهل تولا جنهٔ المأوای تو

دست بسته، سر برهنه، جسم خسته، لب خموش

ریخت بین ره عرق از طلعت زیبای تو

با وجود آنکه عمری سوختی و ساختی

آب شد از آتش زهر ستم اعضای تو

مرغ شب می‌ نالد و می ‌گوید از سوز جگر

حیف، مولا! عاقبت خاموش شد آوای تو

کاش یک شب در دل تاریک شبهای بقیع

می ‌نهادم رو به روی تربت تنهای تو

ماه شوال المکرم را محرم کرده‌ ای

ای مدینه، کربلا در ماتم عظمای تو

آسمان هنگام دفن پیکرت با گریه گفت

ای چراغ عرشیان در خاک نبود جای تو

سوز تو از نظم «میثم» سر کشد بر آسمان

قبر تـو یـاد آور غمهای جانفرسای تـو

غلامرضا سازگار (میثم)