پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

قلمروی به نام روح


چیزی كه در آموزه دو كتاب گالیله مشكل ایجاد می كند، وجود موجودی است به نام انسان. وقتی گالیله می گوید خدا دو كتاب نوشته كتاب طبیعت و كتاب مقدس یكی را به زبان ریاضی و دیگری را به زبان …

چیزی كه در آموزه دو كتاب گالیله مشكل ایجاد می كند، وجود موجودی است به نام انسان. وقتی گالیله می گوید خدا دو كتاب نوشته كتاب طبیعت و كتاب مقدس یكی را به زبان ریاضی و دیگری را به زبان تمثیل و استعاره، منظورش این است كه علم جدید یعنی تلفیق ریاضی و فیزیك می تواند طرز كار جهان طبیعت

بخوانید «عالم ماده» را به كلی توضیح دهد و در مقابل، آنانی كه بلدند با تمثیل ها و استعاره ها درست رفتار كنند می توانند كتاب مقدس را برای تان به خوبی شرح دهند. خب، منظور این نیست كه به محضی كه گالیله انقلاب فكری اش را به آگاهی جهانیان رساند همه مسائل جهان طبیعت و متقابلا همه معضلات تفسیر و تاویل كتاب مقدس به یك باره حل شدند. منظور آغاز یك روند است، آغاز یك فرآیند، فرآیندی نامتناهی: فرآیند حقیقت كه ما را به تعهد و به كار و به تداوم خود می خواند. و این فرآیندی است كه آغازش را مدیون گالیله ایم. حال پرسش این است كه داستان انسان را در كدام كتاب باید خواند. چنان می نماید كه در هر دو، اما چطور بگذارید چند احتمال را پیش كشیم.

انسان وجودی دوپاره دارد، متشكل از ذهن و جسم. وجه ذهنی وجود او به جهان زبان، به جهان كلمات، تعلق دارد و از این حیث انسان در كتاب مقدس ماوا دارد و بدین اعتبار، او در سایه حقیقت دینی می زید. وجه جسمی وجود آدمی به جهان طبیعت تعلق دارد و از این حیث، انسان در كتاب طبیعت می زید و آنچه را بر او می گذرد باید به زبان ریاضی خواند. اجازه دهید مطلب را به زبان لوی ستروس بازگوییم، بشر از آن حیث كه آدمی است به طبیعت تعلق دارد و از آن حیث كه انسان است در كتاب مقدس جای می گیرد یعنی در فرهنگی خاص زندگی می كند و فرهنگ چیزی جز جهان نمادها و در نهایت، زبان نیست. به زبان فروید، شاید بتوان گفت وجه ناآگاه id وجود آدمی جزء طبیعت است و وجه آگاه او جزء فرهنگ... اما راست این است كه بین كتاب مقدس و كتاب طبیعت نوعی تداخل و درست تر بگوییم یك جور شكاف هست. جور دیگر بگوییم، جهان طبیعت مازادی دارد كه به نحوی گاه بیمارگون از طبیعت فراتر می رود و گاه چنان بیرون می شود كه در كتاب طبیعی نوعی «خلٲ» ایجاد می كند، می توان همین حرف را درباره كتاب مقدس نیز بازگفت. این خلٲ مازاد همانا وجهی از وجود انسان است. اجازه دهید همه این حرف ها را به قالب بیانی دیگر ریزیم: انسان هر آینه بیماری طبیعت است، موجودی در طبیعت كه نظام طبیعت را به هم می ریزد و در روند مكانیكی و قانون های پولادی آن خلل می افكند. هر بار كه مشغول خواندن یكی از دو كتاب می شویم، یك باره رد پای آن كتاب دیگر را می بینیم. از این كشاكش قلمروی تازه برمی روید، قلمروی به نام روح، قضیه این است كه روح بدون تن موجودیتی ندارد، لااقل در محدوده ای تنها محدوده ای كه ما می شناسیم، قلمرو زندگی متناهی و در عین حال در روح میلی نامتناهی هست...

صالح نجفی