چهارشنبه, ۱۹ دی, ۱۴۰۳ / 8 January, 2025
مجله ویستا

عزت الله انتظامی از علی حاتمی می گوید


عزت الله انتظامی از علی حاتمی می گوید

نباید با او گفت وگو كرد نباید او را به سئوال كشید نباید با او روبه رو شد باید نشست سكوت كرد آرام و سراسر گوش گذاشت تا او به روش خود صحنه دیدار را به دست گیرد سپس شنید و شنید و شنید نباید چشم را بیكار گذاشت او سراسر دیدنی است عزت الله انتظامی در خانه ای پوشیده از عطوفت و مهر ایرانی كه بوی مطبخش هم سلیقه ایرانی را منتشر می كند در یك روز پاییزی غم انگیز آذر در توفانی كه برگ های زرد به راه انداخته اند, به واسطه حضور من و شهاب رضویان از كارهایش با علی حاتمی می گوید

نباید با او گفت وگو كرد. نباید او را به سئوال كشید. نباید با او روبه رو شد. باید نشست. سكوت كرد. آرام و سراسر گوش گذاشت تا او به روش خود صحنه دیدار را به دست گیرد. سپس شنید و شنید و شنید. نباید چشم را بیكار گذاشت. او سراسر دیدنی است. عزت الله انتظامی در خانه ای پوشیده از عطوفت و مهر ایرانی كه بوی مطبخش هم سلیقه ایرانی را منتشر می كند در یك روز پاییزی غم انگیز آذر در توفانی كه برگ های زرد به راه انداخته اند، به واسطه حضور من و شهاب رضویان از كارهایش با علی حاتمی می گوید. دفتر خاطرات انتظامی با اجرای منحصر به فرد آقای بازیگران آنچنان ورق می خورد كه ما جز پلك زدن و لذت بردن چاره دیگری نداشتیم.او با علی حاتمی در ده پروژه همكاری داشته، این همكاری ها سرشار از چالش و برخوردهای هنرمندانه دو مردی بوده كه از آنچه خواسته قدمی عقب نمی نشسته اند. حاصل این چالش ها فیلم هایی است كه حاتمی با انتظامی كار كرده است. اینجا می خواهم از همسر آقای انتظامی بگویم. مادر خانه ای كه هنرمندان بسیاری به ایران پیشكش كرده است. این مادر آن همه ذوق و همسر این همه هنر در پشت این آثار ساكت و بی مزد و منت ایستاده است. در آن خانه سرشار از گذشته او با گذشت ما را به تحسین وامی دارد. می گویند پشت هر مرد موفق زن موفق تری ایستاده است. در پشت مردان هنرمند، چه زنی ایستاده است؟ در این گفت وگو سئوال ها را حذف كرده ایم تا فقط خاطرات عزت بازیگری ایران باشد و بس. سازی كه با آن رطل گران توان زد.

م.الف

• ستارخان (۱۳۵۱):

حیدر عمواوغلو

من قبل از همكاری با علی حاتمی او را در دانشكده هنرهای دراماتیك مرتب می دیدم و می دانستم كه دست به قلم خوبی دارد. اطلاعات من از او در همین حد بود. تا اینكه من در فیلم دیگری مشغول به كار بودم كه به من گفتند علی حاتمی دنبالت می گردد. او قصد دارد فیلمی به نام ستارخان به تهیه كنندگی پرویز صیاد بسازد. در این فیلم قرار بود علی نصیریان نقش ستارخان و من حیدرعمو اوغلو را بازی كنم و دیگر بازیگران هم از هنرپیشه های قدر و با تجربه آن دوره بودند كه در حال حاضر برای نام بردن از همه آنها حضور ذهن ندارم. من با مرحوم علی حاتمی صحبت های اولیه را درباره نقشی كه قرار بود در این فیلم بازی كنم انجام دادیم و سپس همراه تیم فیلمسازی راهی تبریز شدیم. در اوایل، كار به خوبی پیش می رفت اما كم كم احساس كردم علی سرحال نیست و تا آنجا كه من فهمیدم گویا در آن زمان همسرش باردار بود و حال چندان خوبی نداشت. مرحوم حاتمی برای مدت كوتاهی كار فیلم را تعطیل كرد و بعد از یك وقفه چند ماهه مجدداً كار از سر گرفته شد. فیلم ستارخان فیلمنامه بسیار خوبی داشت و حاتمی دیالوگ های زیبایی برای آن نوشته بود. یادم می آید در صحنه ای اسب ستارخان بدون سوار به سوی من می آید، علی گفت وقتی اسب نزدیك تو رسید محكم می زنی در گوش اسب و این دیالوگ را می گویی: «سوارت كو؟» این دیالوگ خیلی به دلم نشست و من با یك حس خاص و بغضی كه در صدا داشتم این دیالوگ را گفتم. در پلان بعدی علی گفت اسب ستارخان را ناز و نوازش كن و این دیالوگ را بگو: «من یه سوار پیدا می كنم.» فیلم با وجود تمام حسن هایی كه داشت، به دلیل طولانی شدن مراحل فیلمبرداری، آن هم در تبریز همه را خسته و كلافه كرده بود. تا این كه بعد از چند ماه بالاخره فیلم به پایان رسید و علی یك روز به من زنگ زد و گفت فیلم آماده است اگر می خواهی آن را ببینی فردا نمایش خصوصی آن در سینما شهر قصه است. بعد هم گفت فیلم را دوبله كرده و شخص دیگری به جای من حرف می زند. خیلی ناراحت شدم، چون روی صدای حیدر عمو اوغلو خیلی كار كرده بودم. به او گفتم من می آیم فیلم را می بینم، اما اگر بد بود بدون خداحافظی می روم. رفتم فیلم را دیدم. كسی كه به جای من حرف زده بود بسیار خوب و با تسلط این كار را انجام داده بود. من با وجود این كه اصولاً دوست ندارم كسی به جای من حرف بزند و همیشه هم ناراضی ام اما استثنائاً این بار خیلی خوب دوبله شده بود و برای اولین و آخرین بار از صدای دوبله خودم خوشم آمد. فیلم ستارخان یك دوبله تركی هم شده كه دوبله آن هم بسیار خوب است. انگار كه واقعاً بازیگران زبانشان تركی است. این فیلم را قبل از نمایش عمومی یك شب برای امیرعباس هویدا نخست وزیر آن زمان نشان دادند. او هم تحت تاثیر قرار گرفت و گفت فیلم خوبی است اما گفت: بعید می دانم بتواند به نمایش عمومی در آید. گفتند: چرا؟ گفت: روحانیون معتقدند كه انقلاب مشروطیت را آنها پیش برده اند اما در این فیلم نقش آنها كمرنگ است. در هر صورت فیلم ستارخان اكران شد اما اكرانی نه چندان خوب. به این فیلم با ارزش آنچنان كه شایسته اش بود، بها ندادند، به طوری كه كمتر كسی توانست این فیلم را ببیند. ستارخان از فیلم های تاریخی خوب و ماندگار در سینمای ایران است ،كه ساختار محكم و عمیقی دارد. ارتش در این فیلم كمك فراوانی كرد و امكانات لازم را در اختیار فیلم قرار داد. در فیلم ستارخان، از بابت دریافت حقوق مشكل چندانی نداشتیم و دستمزدها هم طبق قراردادها و به موقع پرداخت شد. در آن دوره كمتر اتفاق می افتاد كه دستمزد كسی را ندهند، حتی آنهایی كه قبل از انقلاب با انگ فیلمفارسی ساز بدنام شده بودند، من به یاد ندارم یا از كسی نشنیدم پول كسی را خورده باشند. اما بعد از انقلاب خیلی از تهیه كنندگان این كار را كردند. یك نمونه را ذكر می كنم تا در تاریخ این سینما نوشته شود. یادم می آید تهیه كننده ای به من گفت كه ششصد هزار تومان پول فلان بازیگر زن را در زمانی كه زنده بود ندادم. در حالی كه این بازیگر خوب تئاتر و سینما در شرایطی زندگی می كرد كه شوهرش فوت كرده بود و فرزندانش ازدواج كرده بودند و باید خودش زندگی اش را تامین می كرد. درآمدش هم فقط پول بازنشستگی اش بود. این زن هم آدم با غیرتی بود، حاضر نبود به خاطر پول در هر فیلمی بازی كند. به هر حال در آن زمان ما با تهیه كننده هایی كه كار می كردیم معتقدتر بودند، بالای سر همه قراردادها به نام خدا داشت. وقتی فیلم می خواست شروع شود بسم الله می گفتند، گوسفند می كشتند و گوشتش را به فقرا می دادند. مثل الان نبود كه بعضی از تهیه كنندگان برای اینكه هزینه فیلم را پائین بیاورند به قصابی محل بگویند بیا گوسفندت را سر فیلم قربانی كن و گوشتش را هم در مغازه ات بفروش و یا به جای بازیگر حرفه ای از اقوامشان دعوت به بازی كنند. برخی هم كه روش تازه ای یاد گرفته اند و از كسانی در فیلم به جای بازیگر حرفه ای استفاده می كنند كه عاشق سینما هستند و حاضرند حتی پول هم بدهند.خوشبختانه هنر یك خاصیتی دارد كه با پول و این چیزها نمی شود آن را به دست آورد. باید آدم جوهر و ویژگی یك هنرمند در نهادش باشد. قبل از انقلاب هم خیلی ها بازی كردند اما بازیگرانی همانند فردین، بهروز وثوقی و ملك مطیعی، سعید راد و بیك ایمانوردی و در خانم ها فروزان، پوری بنایی و فائقه آتشین در ذهن مردم ماندگار شده است. باید انصاف داشته باشم و اعتراف كنم كه فردین و این دسته از بازیگران بودند كه پای مردم ما را به تماشای فیلم های ایرانی باز كردند. و گرنه پیش از آن فیلم های هندی و مصری بازار ما را اشباع كرده بودند. تلویزیون تا حالا شاید تعداد زیادی هنرپیشه هم هیكل اكبر عبدی آورده اما هیچ كس اكبر عبدی نمی شود. اكبر نمكی دارد كه در هر كسی نیست.اگر هم در بعضی فیلم ها بازی می كند كه زیاد قابل توجه نیستند به خاطر مشكلاتی است كه همه ما به نوعی دچار آن هستیم. به نظر من كار هنری دارای ویژگی های خاص خودش است و كسی نامش در سینما باقی می ماند كه دارای این ویژگی های خاص است.مردم هم این نوع از هنرمندان را دوست دارند و در خاطرشان باقی می ماند. یادم می آید در فیلم« ناصرالدین شاه آكتور سینما» نقش ناصرالدین شاه را بازی می كردم. صبح ها وقتی می خواستم وارد كاخ گلستان شوم دو سرباز همه هنرپیشه ها را به دقت بازرسی بدنی می كردند و بعد از آن وارد كاخ می شدیم. به اتاق گریم می رفتیم و من بعد از پوشیدن لباس های ناصرالدین شاه و آویزان كردن مدال ها به حیاط می آمدم تا نقشم را تمرین كنم. این دو سرباز كه دم در ما را می گشتند تا مرا در باغ با آن گریم و لباس ها می دیدند فوری از جا بلند می شدند و احترام نظامی می گذاشتند، من تا چند روز به روی خودم نمی آوردم و نگاه شاهانه به آنها می كردم و آزادباش می دادم. یك روز هوس كردم دلیل این كار را از آنها بپرسم، داد زدم «سرباز». هر دو با سرعت به طرف من آمدند و دوباره سلام نظامی دادند. گفتم می دانید من كی هستم؟ گفتند: بله قربان، گفتم: من همان كسی هستم كه صبح ها دم در مرا بازرسی بدنی می كنید. گفتند: «خب باشد، حالا شاهید. سلام می كنیم!» خلاصه من از فیلم ستارخان خیلی راضی بودم اما بگومگوهای ما سر طولانی شدن فیلم باعث شده بود من وعلی از هم دلخور باشیم، تا زمانی كه مجدداً سر سریال «جاده ابریشم» كه بعدها نامش به «هزاردستان» تغییر یافت دوباره با هم همكاری كردیم.

• هزاردستان (۶۷-۵۸ ):خان مظفر

من در فیلمی از داریوش مهرجویی بازی می كردم. هوشنگ بهارلو كه فیلمبردار آن فیلم و كارهای فیلم علی بود به من گفت: حاتمی می خواهد یك سریال بسازد و تو هم جزء عوامل هستی، با او تماس بگیر.من تا آن زمان در هیچ سریالی حضور نداشتم اما خیالم از علی حاتمی راحت بود. مطمئن بودم كه او كار ضعیفی انجام نمی دهد. پیش از این پیشنهاد سریال «دایی جان ناپلئون» به من شد كه پهلبد وزیر فرهنگ وهنر، اجازه بازی در این سریال را به من و آقای نصیریان كه كارمند اداره تئاتر بودم نداد. به هر حال منتظر تماس خودش بودم كه از گوشه و كنار شنیدم علی قصد دارد یك بازیگر ایتالیایی را برای نقش خان مظفر به ایران دعوت كند. او رابطه خیلی خوبی با هنرمندان ایتالیایی داشت، اما بهارلو كه آدم بسیار ارزنده ای است به حاتمی می گوید قبل از اینكه این كار را انجام دهی یك نگاه هم به انتظامی بینداز. تا این كه یك شب ناصر تقوایی و داریوش مهرجویی میهمان من بودند و ما با تقوایی درباره فیلم «شوهر آهو خانم» كه قصد داشت دوباره آن را بسازد بحث می كردیم، كه حاتمی به من زنگ زد. گفتم بیا اینجا داریوش و ناصر هم هستند.آمد اما زیاد حرفی درباره فیلم نزد. فردا منشی اش تماس گرفت و گفت آقای حاتمی منتظر شما هستند. به هر حال به دفتر حاتمی رفتم و جلال معیریان چندین ساعت روی صورت من گریم را آزمایش كرد. گریم فوق العاده سختی بود، وقتی به پایان رسید عكس های متعددی گرفتیم و وقتی علی گریم را تائید كرد سریال كلید خورد. صحنه های فوق العاده ای گرفته شد. چند سكانس با همسر مرحوم علی حاتمی هم بازی بودیم كه واقعاً كارش بی نظیر بود.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.